English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
English Persian
weapon carrier حامل جنگ افزار
weapon carrier کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
Other Matches
weapon جنگ افزار
weapon مسلح شده
weapon اسلحه
weapon مسلح کردن
weapon اسلحه حربه
weapon سلاح
weapon debries بقایای ترکش اتمی
weapon delivery پرتاب جنگ افزار یا وسیله پرتاب جنگ افزار
weapon platoon دسته ادوات
atomic weapon جنگ افزار اتمی
weapon selector مقیاس یا جدول تعیین خسارات اتمی یا میزان دوزدریافتی هدفها
weapon system سیستم جنگ افزارها
weapon system مدل جنگ افزارها
weapon troops قسمتهای ادوات
weapon troops یکانها ادوات
automatic weapon جنگ افزار خودکار
automatic weapon سلاح خودکار
weapon alpha نوعی خرج انفجاری عمقی موشکی
guided weapon جنگ افزار هدایت شونده
heavy weapon سلاح و جنگ افزار سنگین
clean weapon جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
implosion weapon جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
kiloton weapon جنگ افزار یک کیلوتنی
kiloton weapon جنگ افزار اتمی که قدرت انفجاران برابر هزار تن تی ان تی است
lethal weapon الت قتاله
light weapon جنگ افزار سبک
nominal weapon جنگ افزار هستهای که قدرت ان 02 کیلو تن باشد
offensive weapon سلاح تهاجمی
offensive weapon سلاح خطرناک
offensive weapon در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
offensive weapon الت قتاله
operational weapon جنگ افزار عملیاتی
operational weapon جنگ افزاری که در عملیات مورداستفاده میباشد
salted weapon جنگ افزار اتمی که قدرت رادیواکتیو ان تشدید شده باشد
biological weapon جنگ افزار میکربی
parts of the weapon اجزایسلاح
to carry a weapon اسلحه ای با خود حمل کردن
to carry a weapon مسلح بودن
chemical weapon جنگ افزار شیمیایی
heavy assault weapon جنگ افزار هجومی سنگین
to pack a weapon [colloquial] اسلحه ای با خود حمل کردن
to pack a weapon [colloquial] مسلح بودن
crew served weapon جنگ افزار خدمه دار
crew served weapon جنگ افزار اجتماعی
air defense weapon control case روش استفاده از کلاهک اتمی در جنگ افزارهای پدافندهوایی
carrier مکاری
carrier موج حام-ل
carrier فرستنده بار شرکت حمل و نقل
carrier ترک بند
carrier نامه بر
carrier متصدی حمل و نقل
carrier وسیله حمل و نقل
carrier حمل کننده
carrier carrier aircraft
carrier حامل غلطک حمال
carrier برنامه حامل میکرب
carrier دستگاه کاریر
carrier باربر
carrier ناو هواپیمابر
T carrier استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC
carrier موسسه حمل و نقل
carrier 1-هر رسانه یا وسیلهای که قادربه ذخیره سازی داده است . 2-سیگنالهای دادهارسالی موج مانند
carrier ارسال داده ساده
carrier مشابه 1595
carrier پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier حامل
carrier فرکانس سیگنال پیش از تقسیم شدن
carrier سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
carrier وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
carrier داده ارسالی موج مانند
carrier سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
carrier روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
fuse carrier فیوزگیر
charge carrier حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
data carrier حامل داده ها
piton-carrier میخحامل
hod carrier ناوه کش
helicopter carrier ناو هلیکوپتر بر
data carrier حامل داده
destination carrier کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
negative carrier محلقرارگیرینگاتیو
free carrier تحویل به حمل کننده کالا
free carrier یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
fuse carrier نگهدارنده فیوز
image carrier حامل تصویر
troop carrier نیرو بر
sound carrier حامل صوت
personnel carrier خودرو نفربر
personnel carrier نفربر
oxygen carrier اکسیژن بر
water carrier دلو
luggage carrier ترک بند موتورسیکلت
puck carrier گوی دار
lumber carrier کشتی تیر بر
suit carrier پوششکتوشلوار
letter carrier چاپار
letter carrier نامه رسان پستچی
log carrier حاملچوبگرد
video carrier حامل ویدئو
data carrier داده بر
bulk carrier وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
ammunition carrier مهمات بیار
ammunition carrier خودرو مهمات کش
attack carrier ناو هواپیمابر افندی
battery carrier شاسی باتری
carrier company تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
carrier detect کشف حامل
carrier detect تشخیص حامل
carrier frequency بسامد حامل
carrier frequency فرکانس حامل
carrier frequency فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
air carrier شرکت ترابری هوایی
actual carrier موسسه حمل و نقل واقعی
aircraft carrier carrier : syn
carrier pigeon کبوتر نامه بر
carrier pigeon کبوتر قاصد
carrier pigeons کبوتر نامه بر
carrier pigeons کبوتر قاصد
bulk carrier کشتی که کالای فله حمل مینماید
aircraft carrier ناو هواپیمابر
carrier frequency فرکانس موج حامل
carrier gas گاز حامل
carrier handle دستگیره حمل
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
common carrier متصدی حمل ونقل حامل مشترک
common carrier گاراژ دار
combination carrier کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
color carrier حامل رنگ
carrier's risk خطرات به عهده حمل کننده
carrier wave موج حامل امواج رادار یا بی سیم
carrier's risk ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
common carrier متصدی حمل ونقل
common carrier مکاری
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی
carrier handle دسته حمل
carrier sense detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
ball carrier بازیگری که با توپ میدود
carrier system سیستم حامل
carrier's lien در گرو شرکت حمل
contracting carrier موسسه حمل و نقل موردقرارداد
carrier wave موج حامل
common carrier شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
color carrier reference فاز مبنای حامل رنگ
anti submarine carrier ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
antisubmarine carrier group ناو گروه هواپیمابر ضدزیردریایی
carrier striking force نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی
carrier task force گروه رزمی هواپیمابر دریایی
carrier color signal پیام رنگ تابی
carrier chrominance signal پیام رنگ تابی
carrier air group دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
telephone carrier current جریان حامل تلفنی
breech block carrier الات متحرک
breech block carrier حامل کولاس
brake shoe carrier نگهدارنده کفشک ترمز
carrier color signal پیام رنگی حامل
attack nuclear carrier ناو هواپیمابر افندی هستهای
attack aircraft carrier ناو هواپیمابر تهاجمی
three-tier car carrier حملماشینسهطبقه
automatic carrier landing system سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما
high frequency carrier cable کابل کاریر فرکانس بالا
attack carrier striking forces نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com