Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (6 milliseconds)
English
Persian
weapon troops
قسمتهای ادوات
weapon troops
یکانها ادوات
Other Matches
troops
عده ها
to a troops
صف ارایی کردن
troops
یکانها
troops
افراد قسمتها سربازان
shock troops
گروه حمله
duty with troops
در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
shock troops
واحد مخصوص حمله غافلگیرانه
tactical troops
یکانهای تاکتیکی
covering troops
یکانهای پوشش کننده
covering troops
یکانهای پوششی
corps troops
یکانهای سپاه
household troops
هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
mountain troops
یکانهای کوهستانی
shock troops
یکان ضربت
special troops
یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
shock troops
گروه تهاجمی
seasoned troops
ارتش ورزیده و جنگ دیده
tactical troops
عدههای تاکتیکی
the troops were scattered
سپاهیان متفرق شدند
the troops were scattered
عده متفرق شد
special troops
یکانهای مخصوص
combat troops
عدههای رزمی
army troops
یکانهای رده ارتش
household troops
دسته محافظین
army troops
عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
chalk troops
سری افراد یا یکانهایی که بایستی با یک سریال هوایی حرکت کنند
ammunition in hands of troops
مهمات موجود در دست یگانها
combat support troops
عدههای پشتیبانی رزمی
to recall the troops from Mali
دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
combat support troops
یکانهای پشتیبانی رزمی
to rally scattered troops
جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
Enemy troops poured into the city.
سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
weapon
سلاح
weapon
مسلح شده
weapon
اسلحه
weapon
مسلح کردن
weapon
اسلحه حربه
weapon
جنگ افزار
to carry a weapon
اسلحه ای با خود حمل کردن
weapon system
مدل جنگ افزارها
parts of the weapon
اجزایسلاح
weapon system
سیستم جنگ افزارها
weapon selector
مقیاس یا جدول تعیین خسارات اتمی یا میزان دوزدریافتی هدفها
weapon platoon
دسته ادوات
to carry a weapon
مسلح بودن
weapon delivery
پرتاب جنگ افزار یا وسیله پرتاب جنگ افزار
weapon alpha
نوعی خرج انفجاری عمقی موشکی
weapon carrier
حامل جنگ افزار
weapon carrier
کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
weapon debries
بقایای ترکش اتمی
heavy weapon
سلاح و جنگ افزار سنگین
kiloton weapon
جنگ افزار یک کیلوتنی
implosion weapon
جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
guided weapon
جنگ افزار هدایت شونده
atomic weapon
جنگ افزار اتمی
clean weapon
جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
chemical weapon
جنگ افزار شیمیایی
biological weapon
جنگ افزار میکربی
automatic weapon
سلاح خودکار
kiloton weapon
جنگ افزار اتمی که قدرت انفجاران برابر هزار تن تی ان تی است
lethal weapon
الت قتاله
light weapon
جنگ افزار سبک
salted weapon
جنگ افزار اتمی که قدرت رادیواکتیو ان تشدید شده باشد
operational weapon
جنگ افزاری که در عملیات مورداستفاده میباشد
operational weapon
جنگ افزار عملیاتی
offensive weapon
الت قتاله
offensive weapon
در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
offensive weapon
سلاح خطرناک
offensive weapon
سلاح تهاجمی
nominal weapon
جنگ افزار هستهای که قدرت ان 02 کیلو تن باشد
automatic weapon
جنگ افزار خودکار
to pack a weapon
[colloquial]
اسلحه ای با خود حمل کردن
crew served weapon
جنگ افزار اجتماعی
crew served weapon
جنگ افزار خدمه دار
heavy assault weapon
جنگ افزار هجومی سنگین
to pack a weapon
[colloquial]
مسلح بودن
air defense weapon control case
روش استفاده از کلاهک اتمی در جنگ افزارهای پدافندهوایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com