Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (6 milliseconds)
English
Persian
weather bureau
اداره هواشناسی
Other Matches
bureau
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
bureau
ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
bureau
ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
bureau
ادارهای که متخصص در پردازش کلمه است
bureau
کمیته
bureau
هیئت اداری
bureau
دیوان
bureau
دایره میز کشودار یا خانه دار گنجه جالباسی
bureau
اداره
bureau
دفترخانه
bureau
دفتر
travel bureau
آژانسمسافرتی
budget bureau
دفتر بودجه
information bureau
دفتر اطلاعات
information bureau
مرکز جمع اوری اطلاعات
service bureau
اداره خدماتی
technical bureau
دفتر فنی
service bureau
دفتر خدماتی موسسه خدماتی
federal bureau of investigation
I.B.F
bureau of naval personnel
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
Citizens' Advice Bureau
دفترمشاوره
civilian internee information bureau
دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
under the weather
<idiom>
ناخوش بودن
Weather you like it or not.
چه بخواهی چه نخواهی
all weather
همه هوایی
to weather something
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوا گذاشتن
under the weather
درسختی یابدبختی
weather
جو
weather
جوی
weather
هوا
weather
تغییر فصل
weather
اب و هوا باد دادن
weather
در معرض هواگذاشتن
weather
هواشناسی
weather
اب و هوا
weather
به سمت باد
weather
تحمل یابرگزارکردن
weather
اوضاع جوی
weather glass
هواسنج میزان الهوا
weather deck
عرشه بدون سقف کشتی
weather helm
تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
weather helm
سکان سمت باد
weather deck
پل باز
weather code
پیام رمز هواشناسی یاهواسنجی
weather cock
باد نما ادم دمدمی مزاج
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
weather deck
عرشه باز
muddy weather
هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود
[هوا و فضا]
weather bound
ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
weather board
تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
weather intelligence
اطلاعات هواشناسی
weather map
نقشه هواشناسی
weather wise
هوا شناس
weather wise
وارد بجریانات روز
weather wise
مطلع
weather worn
تحت تاثیر هوا در امده
present weather
هوایکنونی
weather radar
رادارآبوهوا
weather forecaster
هواشناس
to grumble about the weather
مورد هوا گله کردن
weather stained
هوا خورده ورنگ پریده
weather side
سمت بادگیر
weather moulding
سنگی که اب باران راردمیکند
weather moulding
ابریز
to weather something in winter
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
weather observation
مشاهدات جوی
weather observation
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
weather permitting
اگر هوا بگذارد
weather proof
محفوظ از اثرهوا هوا نخور
weather beaten
افتاب زده
weather stations
ایستگاه هوا شناسی
adverse weather
هوای نامساعد
weather-vane
الت بادنما
all weather fighter
هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
all weather fighter
هواپیمای همه هوایی
all weather hood
کلاهک مخصوص هوا
aviation weather
مشخصات ویژه اب و هوایی که به پرواز و عملکردهواپیما مربوط میشود
broken weather
هوای بی قرار
elements of weather
عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
fair-weather
درخورهوای صاف
fair-weather
نیم راه
fair-weather
بی وفا
weather station
ایستگاه هواشناسی
weather vane
الت بادنما
weather stations
ایستگاه هواشناسی
weather station
ایستگاه هوا شناسی
weather forecasts
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecast
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
fair-weather
خوب هنگام هوای صاف
weather-vanes
الت بادنما
fair weather
دارای هوای صاف
fair weather
مناسب برای
how fine the weather is
چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
inclement weather
هوای بسیار سرد یا طوفانی
oh what a nasty weather
اه
oh what a nasty weather
چه هوای کثیفی است
proof weather
هوا پایدار
queen's weather
افتاب
queen's weather
جای افتابی
queen's weather
هوای باز
how fine is the weather
چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
heavy weather
هوای طوفانی
fair weather
بی وفا
fair weather
نیم راه
foul weather
هوای خراب
foul weather
هوای نامساعد
heavy weather
هوای خراب
weather beaten
در اثر اب و هوا فاسد یازمخت شده
feel a bit under the weather
<idiom>
[یک کم احساس مریضی کردن]
fair-weather friend
رفیق نیمه راهه
fair-weather friend
آدم بی وفا
It is splendid weather for swimming.
این هوا برای شنا جان میدهد
fair-weather friend
<idiom>
شخصی که تنها دوست است
It is foul weather today .
امروز هوا خیلی گند است
Beautiful music ( weather ) .
موسیقی ( هوای ) قشنگ
we made heavy weather of it
انرا خیلی سخت دیدیم
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
the weather inclines to fair
هوا میخواهد باز شود هوادارد باز میشود
all weather air station
ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
present state of weather
وضعهوایکنونی
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
I dont feel well. I feel under the weather.
حالش طوری نیست که بتواند کار کند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com