English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (8 milliseconds)
English Persian
weather observation مشاهدات جوی
weather observation مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
Other Matches
observation رصد کردن
observation معاینه
observation افهارعقیده
observation رصد
observation well چاه مشاهدهای
self observation خویشتن نگری
observation دیدبانی اتش
observation معاینه وبررسی کردن
observation مشاهده
observation ملاحظه
observation نظر
observation دیدبانی
observation دیدبانی کردن مشاهده کردن
observation post پست دیدبانی
flank observation دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
flank observation دیدبانی جناحی
ground observation دیدبانی زمینی
ground observation دیدبانی ازروی زمین
bilateral observation دیدبانی مضاعف
aerial observation دیدبانی هوایی
air observation دیدبانی هوایی
faculty of observation بینش مشاهدات جوی
faculty of observation قوه مشاهده
bilateral observation دیدبانی دوجانبه
direct observation دیدبانی مستقیم
astronomic observation دیدبانی نجومی
observation deck میزمشاهدات
army of observation عده دیدبانی
direct observation مستقیمامشاهده کردن
naturalistic observation مشاهده طبیعی
observation camera دوربین نظارت
observation window پنجرهدیدهبانی
visual observation دیدبانی با چشم
participant observation مشاهده توام با مشارکت
ostronmical observation ترصد
visual observation دیدبانی بصری
observation station دیدگاه
observation error خطای مشاهده
observation camera دوربین مدار بسته
observation pipe لوله پیزومتر
observation pipe لوله ایکه جهت تعیین سطح اب زیرزمینی درزمین حفر گردد
observation sector قطاع دیدبانی
observation camera دوربین امنیتی
water level observation بررسی تراز اب
Observation of natural phenomena . ملاحظه پدیده های طبیعی
under the weather درسختی یابدبختی
weather تغییر فصل
weather اوضاع جوی
weather اب و هوا باد دادن
to weather something چیزی را در معرض [ آب و] هوا گذاشتن
weather هواشناسی
weather جو
weather جوی
weather اب و هوا
weather به سمت باد
weather تحمل یابرگزارکردن
Weather you like it or not. چه بخواهی چه نخواهی
weather در معرض هواگذاشتن
weather هوا
under the weather <idiom> ناخوش بودن
all weather همه هوایی
weather intelligence اطلاعات هواشناسی
weather central مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
weather bureau اداره هواشناسی
to weather something in winter چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
weather bound ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
weather helm سکان سمت باد
weather cock باد نما ادم دمدمی مزاج
weather deck عرشه بدون سقف کشتی
weather helm تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
weather glass هواسنج میزان الهوا
weather code پیام رمز هواشناسی یاهواسنجی
weather deck پل باز
weather deck عرشه باز
weather map نقشه هواشناسی
to grumble about the weather مورد هوا گله کردن
weather wise هوا شناس
weather wise وارد بجریانات روز
weather wise مطلع
weather worn تحت تاثیر هوا در امده
weather forecaster هواشناس
weather radar رادارآبوهوا
weather stained هوا خورده ورنگ پریده
weather side سمت بادگیر
muddy weather هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود [هوا و فضا]
weather moulding سنگی که اب باران راردمیکند
weather moulding ابریز
weather permitting اگر هوا بگذارد
weather proof محفوظ از اثرهوا هوا نخور
present weather هوایکنونی
weather-vane الت بادنما
fair-weather درخورهوای صاف
adverse weather هوای نامساعد
all weather fighter هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
all weather fighter هواپیمای همه هوایی
all weather hood کلاهک مخصوص هوا
aviation weather مشخصات ویژه اب و هوایی که به پرواز و عملکردهواپیما مربوط میشود
broken weather هوای بی قرار
elements of weather عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
fair weather دارای هوای صاف
fair-weather نیم راه
fair-weather بی وفا
weather-vanes الت بادنما
weather vane الت بادنما
weather forecast پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather station ایستگاه هوا شناسی
weather station ایستگاه هواشناسی
weather stations ایستگاه هوا شناسی
weather stations ایستگاه هواشناسی
fair-weather خوب هنگام هوای صاف
fair weather بی وفا
fair weather نیم راه
foul weather هوای خراب
weather beaten افتاب زده
weather beaten در اثر اب و هوا فاسد یازمخت شده
inclement weather هوای بسیار سرد یا طوفانی
fair weather مناسب برای
oh what a nasty weather اه
oh what a nasty weather چه هوای کثیفی است
proof weather هوا پایدار
queen's weather افتاب
queen's weather جای افتابی
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
weather board تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
queen's weather هوای باز
foul weather هوای نامساعد
how fine the weather is چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
how fine is the weather چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
heavy weather هوای طوفانی
heavy weather هوای خراب
fair-weather friend آدم بی وفا
feel a bit under the weather <idiom> [یک کم احساس مریضی کردن]
the weather inclines to fair هوا میخواهد باز شود هوادارد باز میشود
we made heavy weather of it انرا خیلی سخت دیدیم
fair-weather friend رفیق نیمه راهه
fair-weather friend <idiom> شخصی که تنها دوست است
It is foul weather today . امروز هوا خیلی گند است
Beautiful music ( weather ) . موسیقی ( هوای ) قشنگ
present state of weather وضعهوایکنونی
all weather air station ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
The sun is all the more welcome. In this cold weather. دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
It is splendid weather for swimming. این هوا برای شنا جان میدهد
Today's weather is mild by comparison. در مقایسه هوای امروز ملایم است.
I dont feel well. I feel under the weather. حالش طوری نیست که بتواند کار کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com