Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English
Persian
weather radar
رادارآبوهوا
Other Matches
radar
دستگاه رادار
radar
رادار
radar installation
تاسیسات رادار
radar imagery
عکاسی به وسیله امواج رادار
radar equipment
تجهیزات رادار
radar locating
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
radar countermeasures
اقدامات ضد رادار
radar location
موقعیت رادار
doppler radar
رادار دوپلر
radar man
متصدی رادار
doppler radar
رادار داپلر
radar measurement
اندازه گیری رادار
radar mile
زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
radar network
شبکه ی رادار
radar operator
متصدی رادار
radar mast
دکلرادار
radar reflector
انعکاسرادار
radar engineering
مهندسی رادار
radar echo
علایم روی صفحه رادار
radar discrimination
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
radar altitude
ارتفاعی که بوسیله راداربطور خودکار به هواپیماداده میشود ارتفاع راداری هواپیما
radar beacon
برج دیدبانی رادار
radar altimetry
ارتفاع سنجی به وسیله رادار
radar alimeter
فرازیاب رادار
radar beacon
برج مراقبت رادار
radar beacon
راهنمای رادار
radar beam
پرتو رادار
radar boresight
محوریابی رادار
radar boresight
تطابق خط دید رادار
radar trap
وسیلهسرعتسنجموتور
radar clutter
منطقه کور رادار
radar clutter
منطقه پوشیده از دید رادار
radar comouflage
استتار کردن از دید رادار استتار در مقابل رادار
radar correlation
درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
radar countermeasures
پیش گیریهای ضد رادار
radar danning
ناوبری به وسیله رادار برای احتراز از برخورد به مین
radar antenna
انتن دار
radar unit
مرکزرادار
radar scope
صفحه دید رادار
radar screen
صفحه تصویر رادار
radar screen
indicator position plain :syn display radar
radar silence
خاموش کردن موقتی رادارها
radar silence
سکوت راداری
radar trace
علامت رادار
acquisition radar
رادار اکتشاف هدف
radar trapping
اختلال رادار
radar trapping
اختلال پیدا کردن رادار
search radar
رادار تجسسی
surveillance radar
رادار مراقبتی
surveillance radar
رادار تجسس هدف
warning radar
رادار هشدار دهنده
radar scope
صفحه رادار
radar netting
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
radar scan
تجسس بوسیله رادار میدان مراقبت رادار
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
radar tracking
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
radar ranging
میدان رادار
radar prediction
کسب اطلاعات به وسیله رادار
radar prediction
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
aerial radar
رادار هوایی
radar quardship
نگهبانی رادار
radar quardship
دیدبانی بارادار
radar scan
مراقبت بوسیله رادار
radar return
انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
radar ranging
تنظیم تیر به وسیله رادار
doppler radar
رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
acquisition radar
رادار هدفیابی
acquisition radar
رادار هدفیاب
sidelooking airborne radar
رادارجانبی نصب شده روی هواپیما
sidelooking airborne radar
رادارجانبی
sidelooking airborne radar
رادار با دید جانبی
sidelooking airborne radar
رادار جانبی
air control radar
رادارکنترلهوایی
surface surveillance radar
رادارمراقبسطحی
anti-radar missile
گلولهموشکضدرادار
radar range mark
فاصله یاب راداری
fire control radar
رادار کنترل اتش
directional radar prediction
تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
radar picket cap
هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
air search radar
رادارردیابهوایی
target detection radar
رادارحمایتکنندههدف
weather
جوی
all weather
همه هوایی
weather
اوضاع جوی
weather
به سمت باد
Weather you like it or not.
چه بخواهی چه نخواهی
under the weather
<idiom>
ناخوش بودن
weather
اب و هوا
to weather something
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوا گذاشتن
weather
جو
weather
تحمل یابرگزارکردن
weather
در معرض هواگذاشتن
weather
اب و هوا باد دادن
weather
تغییر فصل
weather
هواشناسی
weather
هوا
under the weather
درسختی یابدبختی
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
weather bureau
اداره هواشناسی
weather cock
باد نما ادم دمدمی مزاج
weather code
پیام رمز هواشناسی یاهواسنجی
weather deck
عرشه بدون سقف کشتی
muddy weather
هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود
[هوا و فضا]
weather helm
تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
weather bound
ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
to weather something in winter
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
weather permitting
اگر هوا بگذارد
weather observation
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
weather worn
تحت تاثیر هوا در امده
weather observation
مشاهدات جوی
weather moulding
سنگی که اب باران راردمیکند
weather intelligence
اطلاعات هواشناسی
weather helm
سکان سمت باد
weather glass
هواسنج میزان الهوا
weather proof
محفوظ از اثرهوا هوا نخور
weather side
سمت بادگیر
weather stained
هوا خورده ورنگ پریده
to grumble about the weather
مورد هوا گله کردن
weather moulding
ابریز
weather forecaster
هواشناس
weather map
نقشه هواشناسی
present weather
هوایکنونی
weather deck
عرشه باز
weather wise
مطلع
weather wise
وارد بجریانات روز
weather wise
هوا شناس
weather deck
پل باز
weather-vane
الت بادنما
all weather fighter
هواپیمای همه هوایی
all weather hood
کلاهک مخصوص هوا
aviation weather
مشخصات ویژه اب و هوایی که به پرواز و عملکردهواپیما مربوط میشود
adverse weather
هوای نامساعد
broken weather
هوای بی قرار
weather vane
الت بادنما
elements of weather
عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
fair weather
دارای هوای صاف
fair weather
مناسب برای
all weather fighter
هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
fair-weather
درخورهوای صاف
weather-vanes
الت بادنما
weather forecasts
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather station
ایستگاه هوا شناسی
weather stations
ایستگاه هوا شناسی
weather stations
ایستگاه هواشناسی
fair-weather
خوب هنگام هوای صاف
weather forecast
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
fair-weather
بی وفا
fair-weather
نیم راه
fair weather
بی وفا
fair weather
نیم راه
foul weather
هوای خراب
oh what a nasty weather
اه
oh what a nasty weather
چه هوای کثیفی است
queen's weather
هوای باز
queen's weather
جای افتابی
queen's weather
افتاب
weather beaten
افتاب زده
weather board
تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
proof weather
هوا پایدار
inclement weather
هوای بسیار سرد یا طوفانی
how fine the weather is
چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
foul weather
هوای نامساعد
heavy weather
هوای خراب
heavy weather
هوای طوفانی
weather station
ایستگاه هواشناسی
weather beaten
در اثر اب و هوا فاسد یازمخت شده
how fine is the weather
چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
weather board
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
battery integration end radar display
equipment
air traffic control radar system
راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
battery integration end radar display
وسایل توزیع اتش الکترونیکی پدافند هوایی و رادارهای مربوطه
feel a bit under the weather
<idiom>
[یک کم احساس مریضی کردن]
fair-weather friend
رفیق نیمه راهه
fair-weather friend
آدم بی وفا
we made heavy weather of it
انرا خیلی سخت دیدیم
the weather inclines to fair
هوا میخواهد باز شود هوادارد باز میشود
present state of weather
وضعهوایکنونی
fair-weather friend
<idiom>
شخصی که تنها دوست است
It is foul weather today .
امروز هوا خیلی گند است
Beautiful music ( weather ) .
موسیقی ( هوای ) قشنگ
all weather air station
ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
It is splendid weather for swimming.
این هوا برای شنا جان میدهد
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
I dont feel well. I feel under the weather.
حالش طوری نیست که بتواند کار کند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com