Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
English
Persian
weather worn
تحت تاثیر هوا در امده
Other Matches
well-worn
زیاد کار کرده کهنه
well worn
پیش پا افتاده معمولی
well worn
مبتذل
well worn
زیاد کار کرده کهنه
way worn
خسته سفر
way worn
خسته راه
worn out
خسته و کوفته
worn out
کهنه
worn-out
خسته و کوفته
worn-out
زهوار دررفته
well-worn
مستعمل
well-worn
مبتذل
worn
اسم مفعول فعل wear
worn-out
کهنه
well worn
مستعمل
well-worn
پیش پا افتاده معمولی
worn out
زهوار دررفته
he is worn with travel
سفراوراخسته کرده
the stone was worn
شد
worn to a frazzle
فرسوده ساییده
water worn
ساییده شده ازاب
care worn
فرسوده ازغم
he is worn with travel
است
the stone was worn
سنگ ساییده
My patience is exhausted ( worn out ) .
کاسه صبرم لبریز شده
Weather you like it or not.
چه بخواهی چه نخواهی
weather
تحمل یابرگزارکردن
weather
اب و هوا باد دادن
all weather
همه هوایی
weather
تغییر فصل
weather
هوا
weather
در معرض هواگذاشتن
weather
جوی
under the weather
<idiom>
ناخوش بودن
weather
جو
under the weather
درسختی یابدبختی
weather
اب و هوا
weather
به سمت باد
to weather something
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوا گذاشتن
weather
هواشناسی
weather
اوضاع جوی
weather intelligence
اطلاعات هواشناسی
weather board
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
weather helm
تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
weather glass
هواسنج میزان الهوا
weather deck
پل باز
weather helm
سکان سمت باد
weather deck
عرشه بدون سقف کشتی
weather board
تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather code
پیام رمز هواشناسی یاهواسنجی
weather cock
باد نما ادم دمدمی مزاج
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
weather bureau
اداره هواشناسی
weather bound
ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
weather deck
عرشه باز
weather map
نقشه هواشناسی
weather wise
مطلع
present weather
هوایکنونی
weather radar
رادارآبوهوا
weather forecaster
هواشناس
to grumble about the weather
مورد هوا گله کردن
to weather something in winter
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
muddy weather
هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود
[هوا و فضا]
weather wise
وارد بجریانات روز
weather wise
هوا شناس
weather moulding
سنگی که اب باران راردمیکند
weather moulding
ابریز
weather observation
مشاهدات جوی
weather observation
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
weather permitting
اگر هوا بگذارد
weather proof
محفوظ از اثرهوا هوا نخور
weather side
سمت بادگیر
weather stained
هوا خورده ورنگ پریده
weather beaten
افتاب زده
weather-vane
الت بادنما
adverse weather
هوای نامساعد
fair-weather
بی وفا
all weather fighter
هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
all weather fighter
هواپیمای همه هوایی
all weather hood
کلاهک مخصوص هوا
aviation weather
مشخصات ویژه اب و هوایی که به پرواز و عملکردهواپیما مربوط میشود
broken weather
هوای بی قرار
elements of weather
عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
fair-weather
درخورهوای صاف
fair-weather
نیم راه
fair-weather
خوب هنگام هوای صاف
weather-vanes
الت بادنما
weather forecasts
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather station
ایستگاه هوا شناسی
weather station
ایستگاه هواشناسی
weather stations
ایستگاه هوا شناسی
weather stations
ایستگاه هواشناسی
weather forecast
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather vane
الت بادنما
fair weather
دارای هوای صاف
fair weather
مناسب برای
queen's weather
جای افتابی
weather beaten
در اثر اب و هوا فاسد یازمخت شده
inclement weather
هوای بسیار سرد یا طوفانی
oh what a nasty weather
اه
oh what a nasty weather
چه هوای کثیفی است
queen's weather
هوای باز
proof weather
هوا پایدار
queen's weather
افتاب
how fine the weather is
چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
how fine is the weather
چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
heavy weather
هوای طوفانی
fair weather
بی وفا
fair weather
نیم راه
heavy weather
هوای خراب
foul weather
هوای خراب
foul weather
هوای نامساعد
the weather inclines to fair
هوا میخواهد باز شود هوادارد باز میشود
feel a bit under the weather
<idiom>
[یک کم احساس مریضی کردن]
we made heavy weather of it
انرا خیلی سخت دیدیم
fair-weather friend
آدم بی وفا
fair-weather friend
رفیق نیمه راهه
all weather air station
ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
fair-weather friend
<idiom>
شخصی که تنها دوست است
It is foul weather today .
امروز هوا خیلی گند است
Beautiful music ( weather ) .
موسیقی ( هوای ) قشنگ
present state of weather
وضعهوایکنونی
It is splendid weather for swimming.
این هوا برای شنا جان میدهد
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
I dont feel well. I feel under the weather.
حالش طوری نیست که بتواند کار کند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com