English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
Other Matches
The party was latched on to him. He was saddled with the party. میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
d. wedding جشن شصتمین سال عروسی
wedding عروسی
wedding جشن عروسی
to drive a wedding into رخنه کردن در
wedding cake کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
wedding favour گل یا نوار سفید که به افتخارعروسی به جامه خود میزنند
wedding day روز عروسی جشن سالیانه عروسی
to drive a wedding into شکافتن
silver wedding بیست وپنجمین سال عروسی
wedding ring انگشتر عروسی
wedding rings حلقه انگشتری نامزدی یاعروسی
diamond wedding شصتمین یا هفتادوپنجمین سال عروسی
white wedding عروسیکهدرکلیساصورتمیگیرد
golden wedding جشن پنجاهمین سال عروسی
born in lawful wedding حلال زاده
to come dressed in your wedding finery با لباس عروسی آمدن
a wedding with all the trimmings [fixings] یک عروسی با هر چیزی که باهاش می آید
We have a wedding ceremony comin off. جشن عروسی در پیش داریم
the a party طرف مخالف
The party is getting under way . جشن میهمانی دارد گرم می شود
party پارتی متخاصم
the a party مدعی خصم
party تیم
party عده نظامی
party گروه
party مهمانی دادن یارفتن
party طرف یارو
party طرفدار
party بزم
party مهمانی
party بخش
party دسته متشکل جمعیت
party حزب
party دسته همفکر
party دسته
party قسمت
The party is over! <idiom> خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
third party شخص ثالث
party طرف شریک
party هیات
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
republican party حزب جمهوریخواه
recovery party گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
shipwright's party گروه تعمیرات
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
side party گروه رنگ زن
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
reconnaissance party قسمت شناسایی
special party گروه ویژه
supply party گروه تدارکات
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
reconnaissance party گروه شناسایی
party to a suit متداعی
party to a suit طرف دعوی
party to a lawsuit خصم
party spirit روحیه تحزب
party spirit طرفداری حزبی
party parpet جانپناه مشترک
party parpet دست انداز مشترک
party boat قایق بزرگ حامل مشتریان
party to a transaction متعامل
permanent party پرسنل دایمی
permanent party جمعی دایمی یکان
rear party نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
rear party عقب دار
rear party قسمت عقبه
raiding party قسمت مامور کمین
raiding party قسمت مامور دستبرد یا تاخت
party spirit تعصب حزبی
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
rading party قسمت مامور دستبرد
country party حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
the party is led by him او بر ان حزب ریاست دارد
party political مربوطبهاحزابسیاسی
She wrecked the party for us. مهمانی رابه مازهر کرد
opposition party حزب مخالف [سیاست]
dinner party میهمانیشام
to join a party عضو حزبی شدن
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
to throw a party مهمانی دادن
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
Liberal Party فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
third party insurance بیمه شخص ثالث
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
third party vendor فروشنده دسته سوم
thrid party شخص ثالث
To jazz up the party . مجلس را گرم کردن
winning party محکوم له
winning party دادبرده
party politics سیاست بازیهای حزبی
party politics حزب بازی
search party گروه پیگرد
search party دستهی جستار گرد
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
Liberal Party حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
cable party گروه لنگر
advance party گروه پیشرو
adherence to party هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
injured party طرف خسارت دیده
injured party طرف صدمه دیده
house-party مجالس خانگی
house-party دوره خانگی
house party مجالس خانگی
house party دوره خانگی
party lines خط دستهای
advance party قسمت پیشرو
an eveing party شب نشینی
boatswain's party گروه ملوان
billeting party گروه پیشرو
billeting party گروه یورتچی
beaching party گروه پیاده شونده
beach party گروه پیشرو اب خاکی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
beach party تیم ساحل
evening party شب نشینی
garden party گاردن پارتی
party lines مرز مشترک
party lines خط مشترک
tea party عصرانه چای
party walls دیوار مشترک
party wall دیوار مشترک
Labour Party حزب کارگر
working party گروه کار
boarding party گروه پژوهش
tea party مهمانی چای
Conservative Party حزب محافظه کار
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
party lines خط خصوصی تلفن
party line خط دستهای
party line مرز مشترک
party line خط مشترک
party line خط خصوصی تلفن
hen party مجلس رقص زنانه
hen party مهمانی زنانه
the offending party متخلف
boarding party تیم تفتیش
party coloured ابلق
notify party فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
liberty party حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
party coloured رنگارنگ
democratic party یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
liberty party حزب ازادی
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
head's party گروه نظافت
fire party تیم اطفای حریق
fire party تیم اتش نشانی
mistaken party اشتباه کننده
landing party گروه اب خاکی
gunner's party گروه توپخانه
fire party گروه اتش نشانی
labor party حزب کارگر
losing party محکوم علیه
democratic party حزب دمکرات
charter party قرارداد اجاره کشتی تجارتی
charter party قرارداد اجاره دربست
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
minor party حزب اقلیت
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
coleague in a party هم مسلک
intervance of third party ورود ثالث
losing party دادباخته
major party حزب اکثریت
contact party گروه تماس
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
contracting party طرف قرارداد
executive [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
executive [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
camp color party دسته پرچم یورتچی
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
tailgate party [American E] پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
to make the party rock جشن را گرم کردن
party against whom a protest is made معترض علیه
party against whom a protest is made واخوانده
acid house party نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
social democratic party حزب سوسیال دمکرات
air control party گروه کنترل هوایی
airmobile support party گروه پشتیبانی از عملیات هوارو
damage control party گروه اسیب گیر
the deceived party in a transaction مغبون
the party rallied round him ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
demolition firing party گروه مسئول تخریب
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
party political broadcast تبلیغاتانتخاباتیاحزابدررادیویاتلویزیون
All the world and his wife were at this party . هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
acid house party نواخته میشود
The Republican party came to power . حزب جمهوریخواه سر کار آمد
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
The party to the contract (agreement). طرف قرارداد
She enchanted (lived up ) our party. شور وحالی به جمع ما داد
fire control party تیم کنترل اتش دریایی
camp color party گروه پرچم
executive council [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
main motion [at a party conference etc.] دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
area damage control party گروه کنترل خسارات منطقه
Stage party ( films , movies ) . میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com