English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
English Persian
welt pocket جیبنواری
Search result with all words
ast welt pocket جیبپیشسینهای
broad welt side pocket جیبپهنپهلو
Other Matches
welt تاول
welt نوار ورم
welt نوار باریک
welt لبه
welt شلاق زدن
welt مغزی گذاشتن
welt حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
pocket پاکت تشکیل کیسه در بدن
pocket حباب
pocket کیسه هوایی
pocket جیب
pocket کوچک جیبی
pocket نقدی
she had him in her pocket کاملابراواختیارمیکرد
pocket فرورفتگی
pocket درجیب پنهان کردن
pocket پولی
she had him in her pocket خوب جلوش را گرفته بود
pocket پیش رفتگی خط جبهه
pocket محاصره شدن
pocket جیب دار درجیب گذاردن
pocket کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket بجیب زدن
seam pocket جیبرویدرز
mock pocket جیبساختگی
hidden pocket جیبمخفی
patch pocket جیبرویسینه
inset pocket جیبمخفی
interior pocket جیبداخلی
gusset pocket جیبپاکتی
centre pocket گودال
centre pocket مرکزی
door pocket جیبدر
exterior pocket کیفبازشو
flap pocket جیبلبهدار
foot pocket قالب پا
outside ticket pocket جیبکوچکبیرونی
fork pocket محفظهانشعابی
front pocket جیبجلو
bottom pocket سوراخمیزبیلیاردبرایتوپ
stake pocket جیبتودهای
trouser pocket جیب شلوار
pocket rule خط کش جیبی [ابزار]
pocket rule خط کش تاشو [ابزار]
pocket rules خط کش های جیبی [ابزار]
pocket calculator ماشین حساب جیبی
top pocket حفرهفوقانی
vertical pocket جیبعمودی
pocket-sized جیبی
pocket money . پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
Take your money out of your pocket. پولت را از جیب دربیاور
They picked my pocket. جیبم رازدند
air pocket دست انداز هوایی
pocket watch ساعت جیبی
pocket rules خط کش های تاشو [ابزار]
batten pocket بادبان
pocket money پول جیب
i am rials in pocket سه ریال سود بردم
i am 0 rials out of pocket 05 ریال زیان
i am 0 rials out of pocket کرده ام
lime pocket پوشش اهک
one pocket billiard بیلیارد با 51 گوی هدف که هر بازیگر سعی دارد 8 گوی را در کیسه انتخابی خوداندازد
out of pocket expenses هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
out of pocket expenses هزینه واقعی
pocket battleship رزمناو تندرو و سبک
pocket billiards بیلیارد امریکایی با 51 گوی رنگی و 6 کیسه از شماره 1تا 51 بین 2 بازیگر
pocket book کیف بغلی
pocket book دفتر بغلی
pocket borough حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
i am rials in pocket سه ریال در جیب دارم
empty pocket ادم بی پول یا تهی کیسه
pocket calculator حسابگر جیبی
pocket calculators حسابگر جیبی
pocket handkerchief دستمال جیبی
pocket handkerchiefs دستمال جیبی
pocket knife چاقوی جیبی
pocket knives چاقوی جیبی
air pocket بادگیر
air pocket چاه هوایی
armature pocket شیار ارمیچر
air pocket منفذ
called pocket کیسه تعیین شده از طرف بازیگر
chip pocket شیار دندانههای اره
pocket computer کامپیوتر جیبی
pocket picking جیب بری
pocket meter سنجه جیبی
slash pocket جیب عمودی درجهت درزلباس
vest pocket مخصوص
pocket pistol طپانچه جیبی
pocket pistol بغلی عرق
vest pocket جیبی
the furniture of ones pocket دارایی جیب
pocket piece سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
pocket veto رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
pocket lamp چراغ قوه
pocket lamp لامپ کوچک
back pocket جیبپشتی
watch pocket جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
watch pocket جیب ساعتی
pocket edition چاپ جیبی کتاب
vest pocket جیب جلیقه
pocket expenses هزینه مختصر شخصی
pocket judgment سند قطعی لازم الاجرا
pocket judgment سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
pocket split باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
trousers pocket [American E] جیب شلوار
bottle pocket billiard بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
To pick somebodys pocket. جیب کسی را زدن
pants pocket [American E] جیب شلوار
To put ones hand in ones pocket. دست توی جیب کردن ( پول خرج کردن )
burn a hole in one's pocket <idiom> پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
poker pocket billiards بیلیارد کیسهای دونفره یابیشتر با گوی اصلی و 61گوی شماره دار
to pocket a tidy sum <idiom> پول خوبی به جیب زدن
hand-warmer pocket جیبگرم کنندهیدست
hand warmer pocket جیببقل
front top pocket جیببالایجلویشلوار
money burns a hole in his pocket <idiom> پول تو دستش بند نمی شود
He has feathered his nest. He has lined his pocket. اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
Money burnes a hole in his pocket. پول تو جیب اش بند نمی شود
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com