Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
wheel trim
قالپاق
Other Matches
wheel measurement
[ wheel measuring]
بازرسی چرخ
[سنجش چرخ]
trim
یکنواخت کردن با قیچی
trim
نشست
trim
<adj.>
مرتب
trim
اراسته
trim
هرس کردن زدن حواشی وزواید
trim
کج شدن ناو از سینه یا پاشنه
trim
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trim
موقعیت تخته موج دراب
trim
موقعیت قایق دراب
trim
پاک کردن
out of trim
نامرتب
out of trim
نادرست
trim
<adj.>
منظم
trim
پرداخت
trim
صاف کردن
trim
وضع حالت
trim
تر وتمیز
trim for take off
سیستم بلند شدن هواپیما به طور خودکار تنظیم خودکاربلند شدن
trim
تودوزی وتزئینات داخلی اتومبیل
trim
اراستن
trim
درست کردن
trim
زینت دادن
trim
مرتب پاکیزه
trim
پیراستن
trim
پیراسته
trim
تراشیدن چیدن
trim by stem
forward trim
trim ring
حلقهدورشعله
trim by stern
aft trim
trim forward
نشست سینه
trim panel
آرایندهتختهمیانی
trim aft
stern by trim: syn
in perfect trim
کاملا اراسته یا اماده
trim aft
نشست پاشنه
trim forward
stem by trim :syn
trim size
اندازه طبیعی
trim tanks
مخازن تعادل ناو
automatic trim
روش کنترل خودکار لغزش یاانحراف جانبی هواپیما ازروی مسیر
mach trim compensator
دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
wheel
دوک نخ ریسی
wheel
چرخ نخ ریسی
He's a fifth wheel.
او
[مرد]
آدم زایدی است.
wheel
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
to be a fifth wheel
[to be in the way]
آدم اضافه
[بدون همسر]
بودن
[در جشنی که همه زوج دارند]
be a fifth wheel
<idiom>
آدم اضافی یا زاید
[در گروهی از آدمها]
four wheel
چهارچرخه
third wheel
سومینچرخدنده
fifth wheel
چرخپنجم
to take the wheel
پشت رل نشستن
wheel well
محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
fifth wheel
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
wheel
گردش ناو
wheel
چرخ طایر
wheel
گرداندن
wheel
چرخ
wheel
چرخ سمباده
wheel
دور
wheel
اتحادیه ورزشی
wheel
چرخش
wheel
رل ماشین
wheel
چرخیدن
wheel
جاروب کردن با پا
wheel
ساسایی
worm wheel
دنده کرمی شکل
worm wheel
پیچ حلزونی
wheel wright
چرخ ساز
worm wheel
چرخ دنده حلزونی
catherine wheel
رجوع شود به pinwheel
hand-wheel
چرخدستی
front wheel
چرخجلو
fourth wheel
چهارمینچرخهای
escape wheel
دندهخلاص
chain wheel B
زنجیریچرخهیب
chain wheel A
زنجیریچرخهیA
centre wheel
چرخهمیانی
banding wheel
چرخهچرخنده
adjustment wheel
چرخ متحرک
wheel spoke
پره چرخ
wheel spanner
چرخ کش
wheel shaft
میله چرخ
water wheel
دولاب
two wheel tractor
تراکتور دوچرخه
turbine wheel
چرخ توربین
cogged wheel
چرخ دندانه دار
toothed wheel
چرخ دندانه دار
brake wheel
چرخ دندانه دار
tracing wheel
چرخهترسیم
water wheel
چرخاب
wheel base
فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
wheel satellite
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
wheel puller
چرخ کش
wheel printer
چاپگر چرخ دوار
wheel pressure
فشار چرخ
wheel mode
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
wheel load
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wheel indicator
نشانگر سکان
wheel horse
اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
wheel chair
صندلی چرخ دار
wheel center
مرکز چرخ
wheel bearing
بلبرینگ چرخ
drive wheel
چرخدنده
wheel barrow
فرغون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
wheel brace
آچار چرخ خودرو
wheel wrench
آچار چرخ خودرو
to spin a wheel
چرخی را تند چرخاندن
I feel like a fifth wheel.
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
cogged wheel
چرخ دنده
to be broken on the wheel
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
dog-wheel
دماغه
dog-wheel
استوانه
cathedrian wheel
پنجره چرخی
wheel barrow
فرقون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
wheel gloves
دستکش رانندگی
spinning wheel
چرخ ریسندگی
[این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
turning wheel
چرخهسفالگری
Barlow's wheel
چرخ بارلو
[مهندسی برق]
striker wheel
چرخهضارب
spoked wheel
چرخاسبوکد
rotating wheel
چرخهدوار
press wheel
چرخفشار
pitch wheel
چرخکوککردن
modulation wheel
چرختعدیلصدا
cog wheel
چرخ دنده
main wheel
چرخاصلی
wheel chock
مانعچرخ
wheel cylinder
سیلندرچرخدنده
buckled wheel
چرخ خم شده
[تاب خورده]
forged wheel
چرخ آهنگری شده
steered wheel
چرخ هدایت شده
cast wheel
چرخ ریختگی
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
to reinvent the wheel
<idiom>
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
reversible wheel
چرخی که در دو جهت بگردد
wheel and deal
<idiom>
wheel tractor
فرمانتراکتور
wheel head
سرچرخدنده
large wheel
چرخبزرگ
idle wheel
دنده چرخ رابط بین دو چرخ
fly wheel
چرخ لنگر
fly wheel
چرخ طیار
ferris wheel
چرخ فلک
ferris wheel
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
emery wheel
چرخ سمباده
driving wheel
چرخ گرداننده
driving wheel
چرخ محرک
daisy wheel
عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
cup wheel
چرخ سمباده
fly wheel
چرخ لنگر فلایول
fly wheel
چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
hand wheel
چرخ دستی
gyro wheel
rotor gyro
grinding wheel
چرخ سنباده
grinding wheel
چرخ سنگ زنی
grinding wheel
چرخ سمباده
gear wheel
چرخ دنده
gear wheel
چرخ دندانه دار
free wheel
حرکت بدون رکاب زدن
four wheel brake
ترمز چهار چرخ
crown wheel
چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
control wheel
صفحه تنظیم کننده
control wheel
صفحه کنترل
abrasive wheel
چرخ سمباده
four wheel drive
محرک چهار چرخ
steering wheel
غربالک
steering wheel
چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel
چرخ فرمان
steering wheel
رل
spare wheel
چرخ زاپاس
spinning wheel
چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spinning wheel
چرخ طیار
spinning wheel
دوک نخ ریسی
spinning wheel
چرخ نخ ریسی
abrasive wheel
سنگ چاقو تیز کنی
activity wheel
گردونه فعالیت
all wheel drive
محرک تمام چرخها
color wheel
گردونه رنگ امیزی
cog wheel
چرخ دندانه دار
chain wheel
چرخ زنجیر
capstan wheel
چرخ لنگر فلایویل
capstan wheel
چرخ دوار
buffing wheel
چرخ سنباده
buff wheel
چرخ سنباده
break wheel
چرخ قطع
brake wheel
ترمز چرخها
band wheel
چرخ تسمه خور
balance wheel
رقاص ساعت
four-wheel drive
محرک چهار چرخ
trick wheel
چرخ سکان
short wheel
خودرو شاسی کوتاه
rear wheel
چرخ عقب
ratchet wheel
اچار ضامن دار
ratchet wheel
چرخ دندانه دارمتحرک بوسیله موتور
ratchet wheel
چرخ ضامن
print wheel
چرخ چاپ
potter wheel
صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
potter's wheel
چرخ کوزه گری
planet wheel
چرخ دنده چرخان بدورمحور
pin wheel
درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
pin wheel
چرخ و فلک کوچک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com