Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
whip-round
تهیههدیهدستجمعیبرایفردی
Other Matches
whip
بازوی بار
to whip in
از پراکندگی باز داشتن
to whip in
باهم نگاهداشتن
whip
ضربه زدن
whip up
<idiom>
به راحتی وسریع به انجام رساندن
whip up
<idiom>
فعال کردن
whip
شلاق ماهیگیری باطعمه مصنوعی
whip
تاکل کوچک
whip
شلاق زدن
whip
شلاق زدن تازیانه زدن
whip
حرکت تند وسریع و با ضربت
whip
شلاق
whip
تازیانه
whip
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
whip in
با شلاق مانع شراکندگی تازیها شدن
single whip
قرقره قلاب تک قرقرهای
whip stall
حرکت عمودی
whip stall
شیرجه قائم سوت کشیدن شیرجه کردن هواپیما
cargo whip
طناب بوم اسکله
pistol whip
با تپانچه بر بدن کسی زدن
crack the whip
<idiom>
باعث سخت کارکردن شخصی شدن
Give him a taste of the whip .
بگذار مزه شلاق را یک کمی بچشد
A blood horse needs only one stroke of the whip .
<proverb>
اسب نجیب را یک تازیانه بس است .
round on
گرد کردن
round on
جمع اوری کردن
round off
گرد کردن برشی
round off
گرد کردن
round down
گرد کردن کاهشی
round in
به هم بستن قرقرههای تاکل ناو
round d.
دوجین تمام
round d.
دوازده تاتمام
it is the other way round
عکس این است
look round
اطراف کار را دیدن
out of round
غیرمدور
right round
گرداگرد
right round
از هرسو
right round
دور تادور
right round
از هر طرف
ro round off
گرد کردن
ro round off
صاف کردن
ro round off
ازتیزی دراوردن
ro round off
کاو کردن محدب کردن
round about
دور سر گرداندن مطلب
round about
پر پیچ و خم
round and round
دور تا دور
round and round
گرداگرد
round and round
از هرسو
round and round
ازهر طرف
it is the other way round
وارونه است
round out
دور زدن
round out
گرد کردن
to round on any one
چغلی کسیرا کردن
to round up
گرد کردن
to round up
گلوله کردن
to round up
تبعیدکردن
to round up
جمع اوری کردن
round up
<idiom>
گرد هم آوردن ،جمع آوری
get round
از زیر
[کاری]
در رفتن
get round
طفره رفتن
to come round
[around]
<idiom>
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
round-up
ورود ناگهانی پلیس
round-up
حمله ناگهانی پلیس
to round on any one
از کسی چغلی کردن
to look round
اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
round out
دورزدن هواپیما برای نشستن
to come round
گشت زدن
round up
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
round up
گرد کردن افزایشی
to be round with any one
با کسی رک حرف زدن وسخت گیری کردن
to go round
به همه رسیدن
to come round
سرزدن
to get round
ازسرخودرفع کردن ریشخندکردن
to get round
باحیله پیشدستی کردن بر
to go round
برای همه کفایت کردن
to go round
دورزدن
to go round
دیدنیهای غیر رسمی کردن
round
عدم دقت در اعداد به علت گرد کردن
round
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
round
آنچه در دایره حرکت میکند
round
گرد کردن
round
تعداد تیر تعداد شلیک دور
round
گرد بی خرده
round
فشنگ
round
گلوله
round
نوبت گرد کردن
get round
از سر خود وا کردن
get round
پیش دستی کردن بر
get round
قلق
round
روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
round
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
round
مشابه 8759
come round
شفا یافتن
round
مدور
round
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
round
روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
come round
بهوش امدن
all round
سرتاسر
round
دوربازی
come round
بازگشتن
come round
بحال اول رسیدن
all round
کاملا شامل هر چیز یا هرکس
all round
دورتا دور
round
مبلغ زیاد
round
عدد صحیح
round
گرد
round
کامل کردن
go round
دور زدن
round
تکمیل کردن
round
دور زدن مدور
round
بی خرده کردن
round
نوبت گردکردن
round
بی خرده
get round
بدست اوردن
round
گردی
go round
به همه رسیدن
round
منحنی
round
دایره وار
this earthly round
زمین
to turn round
گردگشتن
to turn round
چرخیدن
the golden round
تاج زرین
to turn round
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to turn round
دور گشتن
the round of heaven
گنبد اسمان
theater in the round
تماشاخانه دارای صحنه مدور
this earthly round
گیتی
round-robin
تورنمنت دورهای شطرنج
round shouldered
دارای شانههای جلو امده شانه گرد
round-shouldered
دارای شانههای جلو امده شانه گرد
merry-go-round
چرخ فلک
to pull round
بهبودی یافتن
to round into a man
مرد شدن
to round into a man
بمردی رسیدن
to do a thing in a round way
بطورغیرمستقیم کاریراکردن
to do a thing in a round way
اکل ازقفاکردن
to do a thing in a round way
لقمه رادورسرگرداندن
to show one round
کسیرا دور گرداندن وجاهای تماشایی راباو نشان دادن
to turn round
دورزدن
top round
قسمت گرد
top round
گوشت کبابی
yean round
کار کننده درتمام سال
year-round
<idiom>
همه ساله
round of negotiations
دور مذاکرات
round the clock
۲۴ ساعته
to come round
[British E]
[دوباره]
به هوش آمدن
[پزشکی]
angle-round
نبش گرد
negotiation round
دور مذاکرات
common round
ابزار فیتیله
round bracket
پرانتز
right round bracket
پرانتز بسته
The news got round that he has come.
خبرپیچیدکه اوآمده است
round-eyed
چشمگرد
paper round
فردیکهدریکمسیرخاصبهدرخانههاروزنامهمیرساند
we went for a good round
گشت خوبی زده برگشتیم به خانه
western round
مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و84 تیر از 05 متری با کمان
windsor round
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
wooden round
گلوله سالم و بادوام
yean round
در تمام سال
york round
مسابقه تیراندازی با 07 تیراز مسافت 001 متری و 84تیر از 08 متری و 42 تیر از06 متری با کمان
round-the-clock
شبانه روزی
round-the-clock
بیست و چهار ساعته
round-the-clock
روز و شب
round-the-clock
لاینقطع
round-the-clock
پیوسته
year-round
در تمام مدت سال
year-round
همه ی سال
round brush
بورسگردمویی
round eye
دکمهقزن
round neck
یقهگرد
round pronator
عضلهمکبورود
hereford round
مسابقه تیراندازی مخصوص زنان در مسافتهای مختلف
live round
تیر جنگی
round dance
والتز
round dance
رقص چوبی
daily round
گردش روزانه
daily round
کارهای روزانه
round brackets
دوهلال
half round
نیم دایره
round ingot
شمش گرد
round file
سوهان گرد
round head
سر گرد
columbia round
تیراندازی مخصوص زنان
round numbers
اعداد سرراست
round line
طناب گرد
king's round
مسابقه با کمانهای صلیبی با6 تیر
round house
بازداشت گاه اطاق عقبی درعرشه بالای کشتی
live round
گلوله جنگی
round angle
زاویه 063 درجه
round head
برگردان
marking round
تیر نشان کننده
round billet
شمش گرد
half round
نیم گرد
marking round
گلوله نشان کننده
for a mile round
تا یک میل از هر سو
round of ladder
پله نردبان
pull round
رفع نقاهت کردن
pull round
بهبودی یافتن
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
offer round
به همه تعارف کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com