English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
white gold الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
Other Matches
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
gold زر
gold طلا
gold سکه زر
gold پول
gold ثروت رنگ زرد طلایی
gold اندود زرد نخ زری
gold دایره مرکزی هدف
gold چشم گاومیش
gold Au :symb
gold جامه زری
Gold <adv.> <noun> رنگ طلائی
gold beating زرکوبی
gold beater زرورق ساز
gold filled دارای روکش طلا
gold flow جریان طلا
gold amalgam جیوه امیخته بازر
gold bar شمش طلا
gold carats f. زرهیجده عیار
gold washer کسیکه خاک زرداررابرای زرجویی میشوید لاوک خاکشویی
gold beating زرورق سازی
gold contacts که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
gold beetle سوسک طلایی
gold contacts اتصالات الکتریکی
gold cloth زری
gold digger جوینده طلا
inlaid with gold زرنشان
gold embroidery زردوزی
gold cloth زربفت
gold fever حرص زرجویی
gold fever اتش حرص که درجویندگان زرافروخته میشود
gold field ناحیه زرخیز
gold bug سوسک طلایی
gold crisis بحران طلا
gold flow انتقال طلا
gold foil ورقه زر
gold reserve اندوخته طلا
gold solder لحیم طلا
gold standard واحد طلا
gold standard پایه طلا
gold standard نظام پولی طلا
gold standard نظام پایه طلا
gold standards سیستم پشتوانه طلا
gold standards حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
gold thread گلابتون زر
ingot of gold شمش طلا
gold refinery واحد تصفیه طلا
gold pool صندوق مشترک طلا
gold leaf ورقه طلای نازک
gold foil زرورق کلفت
gold leaf زرورق نازک
gold market بازار طلا
gold mining استخراج طلا
gold or silver گلابتون
gold palm نوعی نشان جنگی
gold parity برابری طلا
gold parting تصفیه طلا
gold refining تصفیه طلا
ingot gold شمش طلا
as good as gold <idiom> مثل یک تکه جواهر
gold fish ماهی طلایی
to dig gold زرکندن
to dig gold زردراوردن
to prospect for gold جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
fool's gold سولفور اهن
fool's gold پیریت
gold medals مدال طلا
gold medal مدال طلا
gold fish ماهی قرمز
gold dust گرد طلا
gold dust خاک طلادار
gold-plated آبطلا دادهشده - طلااندودشده
gold-rimmed آنچهلبهوقالبطلاداشتهباشد
gold digger زنی که با افسونهای زنانه مردان را تیغ میزند
heart of gold <idiom> شخصیت بخشنده داشتن
All that glitters is not gold . <proverb> هر چیزى که مى درخشد طلا نیست.
All is not gold that glitters. <proverb> هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
gold tisane زربفت
the name of the unit of gold دینار
paper gold طلای کاغذی
gold washing شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
inlaid with gold طلا کوب
gold tisane زر بافت
gold palm نشان شرکت در جنگهای ازادی امریکا
dutch gold زرورق بدل
paper gold منظور حق برداشت مخصوص است
red gold زر
gold washer خاکشو
inlaid with gold زرکوب
red gold پول
gold lace [braids] گلابتون [نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
to alloy gold with copper امیختن
gold backing system نظام پشتوانه طلا
rolled gold bracelet دست بند طلایی [غلتیده ]
gold and silver plant حشیشه القمر
The gold market is booming . بازار طلااینروزها گرم است
gold bullion standard پایه طلای غیر مسکوک
the streets are paved with gold <idiom> از در و دیوار شهر پول می بارد
gold worked steel فولاد اصلاح شده
My gold ring is in pawn. انگشتر طلایم درگرو است
gold oak leaf برگ خرما
gold backing system نظام پایه طلا
to alloy gold with copper بارزدن
to alloy gold with copper عیارزدن
silver inwrought with gold سیمینهای که زردر ان کارکرده باشند
gold export point قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
gold bullion standard پایه شمش طلا
gold currency system نظام پولی طلا
international gold standard پایه طلای بین المللی
gold exchange standard پایه ارز طلا
gold import point نقطه ورود طلا
gold import point حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
gold import point طلای خالص به فروشنده میدهد
gold leaf electroscope الکتروسکپ با برگههای طلا
the morning hour has gold in its mouth <proverb> سحرخیز باش تا کامروا باشی
full bodied gold coin سکه طلای تمام عیار
white out انحراف افق به علت انعکاس نور خورشید روی برف خطای تشخیص محل افق
white a مرگ موش
non-white فردغیراروپایی غیرسفید
white سفید کردن
white سفیدی
white سپیده
white سفیدشدن
off-white رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
white بازیگر نخست شطرنج
white پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
white چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
white به رنگ برف
white سفید
white f. پرچم سفید
off white رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
white meat فرآوردهی شیری پنیر
white meat کره
White Papers کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
white meat لبنیات
white cabbage کلمسفید
black and white چاپ
white lie دروغ سفید
white elephant فیل سفید
white elephant گران و پر خرج و کم فایده
white lies دروغ مصلحتآمیز
white lie دروغ مصلحت آمیز
white elephants هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white lies دروغ سفید
white meat گوشت سفید
white elephants گران و پر خرج و کم فایده
white elephants فیل سفید
white elephant هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
black and white دستنوشته
black and white سیاه و سفید
white propaganda تبلیغات سفید
white primary اخذ اراء مقدماتی حزبی
white plague سل ریوی
white plague سل ریه
white phosphorous فسفر سفید
white phosphorous گلوله فسفر سفید
white pepper فلفل سفید
white paternoster دعای نگهداری ازشر روح پلید
white propaganda تبلیغاتی که هدف ان از پیش اعلام شده باشد
white sale فروش ملافه و اجناس ذرعی
white slave استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
zinc white سفید اب روی
white winged سفید بال
white water ابشارهای کوتاه رودخانه
white vitriol زاج روی یاروح توتیای روح
white tailed دم سفید
white supremacy تفوق سفید پوستان برنژادهای دیگر
white supremacist طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان
white space فاصله سفید
white oak بلوط سفید
white cap کلاهکسفید
a white elephant شیئی کم مصرف و جا تنگ کن اما گران قیمت
white of an egg سفیده تخم مرغ
egg-white سفیده تخم مرغ
White peacock طاووس سفید
white coffee شیرقهوه
white coffee قهوه با شیر
as white as a sheet <idiom> مثل برف
as white as a sheet <idiom> سفید مثل گچ دیوار
yellowish-white بژ
yellowish-white رنگ شکری
yellowish-white رنگ شیری
white wool [مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
white wool پشم درجه یک
white wool پشم سفید
gray-white رنگ سفید-خاکستری
snow-white سفید برفی
in black and white <idiom> بصورت نوشتار
white sale <idiom> حراج حوله ،پارچه کتان
white Christmas روزکریسمسکهبرفباریدهباشد
White Paper کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Papers گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Papers کتاب سفید
white tape نوارسفید
white stone مهرهسفید
white square خانهسفید
white light چراغسفید
white spirit مایعشیمیاییحاصلازبنزینکهدررنگکاریکاربرددارد
white wedding عروسیکهدرکلیساصورتمیگیرد
white lie <idiom> دروغ مصلحت آمیز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com