Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
white ground technique
اسلوب نقاشی
Other Matches
technique
اسلوب
p technique
فن پی
technique
تکنیک
technique
شیوه
technique
اصول مهارت روش فنی
technique
فن
technique
شگرد
technique
روش با مهارت برای انجام کاری
technique
روش یا فن اجرای کار
t technique
فن T
technique
مهارت
technique
فن مهارت
technique
اسلوب کار
technique
فنون انجام کار یا تولید وسیله
o technique
تحلیل عوامل زمانی
telecommunication technique
تکنیک ارتباطات
telecommunication technique
تکنیک مخابرات
unfolding technique
فن تاگشایی
cloze technique
شیوه بندش
bottom up technique
روش اجرا از پایین به بالا
flooding technique
شیوه غرقه سازی
probing technique
فن وارسی
matching technique
اسلوب همتاسازی
overlay technique
فن استفاده از کالک
salami technique
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
refrigerating technique
فن سرما سازی
production technique
روش فنی تولید
production technique
فن تولید
measuring technique
متد سنجش اسلوب سنجش فن سنجش فن اندازه گیری
salami technique
سرقت مقادیر کوچکی ازدارایی بسیار زیاد
overlay technique
فن کالک
odd even technique
فن فرد و زوج
luria technique
اسلوب لوریا
sociometric technique
فن گروه سنجی
matching technique
اسلوب جور کردن
measuring technique
روش سنجش
measuring technique
تکنیک سنجش
nominating technique
روش نامزدگزینی
reference count technique
تکنیک شمارش ارجاعات
assets liabilities technique
شیوه محاسن- معایب
error choice technique
شیوه خطا گزینی
double irradiation technique
روش تاباندن مضاعف
edman degradation technique
شکستن به روش ادمن
brute force technique
استفاده ناشیانه از کامپیوتر
holtzman inkblot technique
شیوه لکههای هولتسمان
thought stopping technique
فن بازداری اندیشه
capital intensive technique
فن تولید سرمایه بر
capital saving technique
فن تولید سرمایه اندوز
telephone switching technique
فن سوئیچینگ تلفن
alpha beta technique
روشی در هوش مصنوعی برای حل بازی ها و مشکلات استراتژیک
telephone switching technique
تکنیک مراکز تلفن خودکار
telephone switching technique
اصول اتصالات تلفنی
critical incidents technique
شیوه رویدادهای شاخص
program evaluation review technique (per
روش ارزیابی و بررسی برنامه
oil on canvas
[painting technique]
رنگ روغنی نقاشی روی کرباس
[شیوه نقاشی]
white f.
پرچم سفید
non-white
فردغیراروپایی غیرسفید
white a
مرگ موش
white
چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
white
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
white
سفیدشدن
white
سفید
white out
انحراف افق به علت انعکاس نور خورشید روی برف خطای تشخیص محل افق
white
به رنگ برف
white
بازیگر نخست شطرنج
white
سفید کردن
white
سپیده
white
سفیدی
off white
رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
off-white
رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
white lily
زنبق
flake white
سفیداب شیخ
white collar
کارمند دفتری
white lead
سفیداب شیخ
white heat
دمای سفید
white hope
بوکسور سفیدپوست درمقابل بوکسور سیاه پوست
lily white
سفید چون زنبق
white horse
whitecap
white line
خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
white lead
سفید اب شیخ
white heat
درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
white livered
بزدل ترسو کم جرات
white magic
جادو گری بوسیله فرا خواندن فرشتگان کیمیا
chinese white
سینکا
white oak
بلوط سفید
white noise
نویز سفید
white noise
نوفه سفید
large white
خوک سفید انگلیسی
white level
تراز سفید
white mulatto
توت
white matter
ماده سفید
white heat
نور سفید التهاب
white paternoster
دعای نگهداری ازشر روح پلید
white mulatto
توت معمولی
dressed in white
سفیدپوش
dressed in white
لباس سفیدپوشیده
white liver
نامردی
white headed
سفیدبخت
white corpuscle
cell whiteblood=
white cooper
اهن ساز
white cooper
سطل ساز
white civilization
تمدن نژاد سفید
white cement
سیمان سفید
white book
ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
white book
کتاب سفید
white body
بدنه سفید
white bellebore
کندش
white beard
ریش سفید
snow white
سفید یکدست
white ant
موریانه
snow white
مثل برف سفید اسم خاص
the white race
نژادابیض
the white race
نژادسفید
the white house
کاخ یاقصرابیض
the white house
کاخ سفید
white crappie
ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
milk white
شیری رنگ
white headed
دارای موی سفید
white hazard
به کیسه انداختن گوی سفیدبیلیارد
white hall
هیئت حاکمه انگلیس
lily white
خیلی سفید
white goshawk
قوش طرلان
white goods
حوله سفید ملافه
white goods
پارچه سفید نخی
white gold
الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
white galbanum
وشا
white flame
شعله سفید
white flag
پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
white flag
پرچم سفید
white face
جانورسفید صورت
white face
جانور پیشانی سفید
white dwarf
کوتوله سفید
white bear
خرس سفید خرس قطبی
white crow
چیز ندیده چیز کمیاب
sow white
سفید
white pigweed
قازایاغی
white lies
دروغ مصلحتآمیز
a white elephant
شیئی کم مصرف و جا تنگ کن اما گران قیمت
White Papers
کتاب سفید
White Papers
گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Paper
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Paper
کتاب سفید
White Paper
گزارش هیئت دولت نامه سفید
snow-white
سفید برفی
as white as a sheet
<idiom>
مثل برف
White Papers
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
white lies
دروغ سفید
white meat
گوشت سفید
white meat
فرآوردهی شیری پنیر
white meat
کره
white meat
لبنیات
flake white
سفیداب سرب
gray-white
رنگ سفید-خاکستری
as white as a sheet
<idiom>
سفید مثل گچ دیوار
White House
کاخ سفید
snow-white
برفام
snow-white
سفید
in black and white
<idiom>
بصورت نوشتار
white Christmas
روزکریسمسکهبرفباریدهباشد
white spirit
مایعشیمیاییحاصلازبنزینکهدررنگکاریکاربرددارد
white wedding
عروسیکهدرکلیساصورتمیگیرد
Black and white.
سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
Her face went white.
صورتش سفید شد ( رنگه پرید )
white sale
<idiom>
حراج حوله ،پارچه کتان
white lie
<idiom>
دروغ مصلحت آمیز
A white lie .
دروغ مصلحت آمیز
white coffee
قهوه با شیر
white tape
نوارسفید
white cabbage
کلمسفید
white of an egg
سفیده تخم مرغ
white cap
کلاهکسفید
egg-white
سفیده تخم مرغ
white light
چراغسفید
white coffee
شیرقهوه
white square
خانهسفید
white stone
مهرهسفید
white elephant
<idiom>
ثروت یا مالکیت بیفایده
white pepper
فلفل سفید
White peacock
طاووس سفید
white supremacist
طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان
white supremacy
تفوق سفید پوستان برنژادهای دیگر
white tailed
دم سفید
yellowish-white
بژ
white vitriol
زاج روی یاروح توتیای روح
white water
ابشارهای کوتاه رودخانه
white winged
سفید بال
yellowish-white
رنگ شکری
black and white
چاپ
white space
فاصله سفید
white phosphorous
گلوله فسفر سفید
white phosphorous
فسفر سفید
white plague
سل ریه
white plague
سل ریوی
white primary
اخذ اراء مقدماتی حزبی
white propaganda
تبلیغات سفید
white propaganda
تبلیغاتی که هدف ان از پیش اعلام شده باشد
white sale
فروش ملافه و اجناس ذرعی
white slave
استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
yellowish-white
رنگ شیری
white hot
دارای احساسات برانگیخته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com