Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
white oxide of arsenic
سم الفار
Other Matches
arsenic
اکسید ارسنیک بفرمول 3O2As
arsenic
As :symb
arsenic
ارسنیک
ruby of arsenic
رهج الغار
ruby of arsenic
رهج
ruby of arsenic
زرنیخ قرمز
oxide
اکسید آهن برای پوشش روی دیسک یا نوار مغناطیسی
oxide
روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
oxide
ماده شیمیایی از اکسیژن
oxide
اکسید
oxide
اکسیدی
oxide of iron
خاک سرخ
yttrium oxide
ایتریا
zinc oxide
اکسید روی
zirconium oxide
زیرکونیم اکسید
ytterbium oxide
ایتربیم اکسید
iron oxide
اکسیداهن
zirconium oxide
اکسیدزیرکونیم
oxide zine
پنبه روی
nitrous oxide
نیتروژن مونوکسید
ferric oxide
که به عنوان پوشش نور یا دیسک میباشد که برای ذخیره داده یا سیگنال قابل مغناطیسی شدن است
ferric oxide
مادهای
oxide isolation
جداسازی اکسیدی
copper oxide
اکسید مس
ferrous oxide
اکسید فرو
refractory oxide
اکسید نسوز
ytterbium oxide
ایتربیا
oxide of copper
توتیای قرمز
oxide of iron
زنگ اهن
oxide skin
قشر نازک اکسید
oxide film
لایه اکسیدی
oxide coating
روکش اکسیدی
oxide cathode
کاتد اکسید اندود
yttrium oxide
ایتریم اکسید
oxide skin
پوسته اکسید
nitrous oxide
گاز خنده اور
red oxide
خاک رس
red oxide
خاک سرخ
refractory oxide
اکسید دیرگداز
oxide film
قشر اکسیدی
calcium oxide
کلسیم اکسید
benzophenone oxide
بنزوفنون اکسید
aluminum oxide
اکسید الومینیوم
acid oxide
اکسید اسیدی
acidic oxide
اکسیژن اسیدی
magnesium oxide
اکسیدمنیزیوم
oxide coated cathode
کاتد اکسید اندود
red oxide of zinc
زینیست
metallic oxide semiconductor
نیمه هادی اکسید فلزی
metal oxide semiconductor
روش تولید و طراحی برای خانوادههای خاصی از مدارهای مجتمع با استفاده از الگویی از هادیهای آهنی و اکسیر که روی نیمه هادی قرار دارند
rust oxide iron
زنگ زدگی
deuterium oxide upgrading
تقویتاکسیددتریوم
copper oxide rectifier
یکسوکننده مس- اکسید
alkaline earth oxide
فلز قلیایی خاکی
metal oxide semiconductor
طراحی مدار مجتمع و روش ساخت با استفاده جفت تراتریستورهای p و n
red oxide of zinc
اکسید قرمز روی
complementary metal oxide semiconductor
طرح مدار پیچیده و روش ساخت
complementary metal oxide semiconductor
نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی
white
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
white
بازیگر نخست شطرنج
white
چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
off-white
رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
off white
رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
white
به رنگ برف
white
سفیدشدن
white f.
پرچم سفید
white a
مرگ موش
white
سفید کردن
white
سفید
white
سفیدی
non-white
فردغیراروپایی غیرسفید
white out
انحراف افق به علت انعکاس نور خورشید روی برف خطای تشخیص محل افق
white
سپیده
white elephant
گران و پر خرج و کم فایده
white elephant
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephant
فیل سفید
black and white
چاپ
black and white
دستنوشته
black and white
سیاه و سفید
white level
تراز سفید
zinc white
سفید اب روی
white primary
اخذ اراء مقدماتی حزبی
white lily
زنبق
white line
خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
white supremacist
طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان
white paternoster
دعای نگهداری ازشر روح پلید
white space
فاصله سفید
white slave
استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
white pepper
فلفل سفید
white phosphorous
گلوله فسفر سفید
white propaganda
تبلیغاتی که هدف ان از پیش اعلام شده باشد
white propaganda
تبلیغات سفید
white plague
سل ریوی
white plague
سل ریه
white supremacy
تفوق سفید پوستان برنژادهای دیگر
white tailed
دم سفید
white vitriol
زاج روی یاروح توتیای روح
white magic
جادو گری بوسیله فرا خواندن فرشتگان کیمیا
white matter
ماده سفید
white mulatto
توت
white mulatto
توت معمولی
white noise
نوفه سفید
white noise
نویز سفید
white livered
بزدل ترسو کم جرات
white oak
بلوط سفید
white winged
سفید بال
white water
ابشارهای کوتاه رودخانه
white phosphorous
فسفر سفید
yellowish-white
بژ
egg-white
سفیده تخم مرغ
white coffee
شیرقهوه
white coffee
قهوه با شیر
in black and white
<idiom>
بصورت نوشتار
white sale
<idiom>
حراج حوله ،پارچه کتان
white lie
<idiom>
دروغ مصلحت آمیز
white elephant
<idiom>
ثروت یا مالکیت بیفایده
A white lie .
دروغ مصلحت آمیز
white of an egg
سفیده تخم مرغ
yellowish-white
رنگ شکری
yellowish-white
رنگ شیری
white wool
[مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
white wool
پشم درجه یک
white wool
پشم سفید
gray-white
رنگ سفید-خاکستری
as white as a sheet
<idiom>
سفید مثل گچ دیوار
a white elephant
شیئی کم مصرف و جا تنگ کن اما گران قیمت
White peacock
طاووس سفید
Her face went white.
صورتش سفید شد ( رنگه پرید )
Black and white.
سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
white meat
کره
white meat
فرآوردهی شیری پنیر
white meat
گوشت سفید
white lies
دروغ سفید
white lies
دروغ مصلحتآمیز
white lie
دروغ سفید
white lie
دروغ مصلحت آمیز
white elephants
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephants
گران و پر خرج و کم فایده
white meat
لبنیات
as white as a sheet
<idiom>
مثل برف
white wedding
عروسیکهدرکلیساصورتمیگیرد
white spirit
مایعشیمیاییحاصلازبنزینکهدررنگکاریکاربرددارد
white Christmas
روزکریسمسکهبرفباریدهباشد
white tape
نوارسفید
white stone
مهرهسفید
white square
خانهسفید
white light
چراغسفید
white cap
کلاهکسفید
white cabbage
کلمسفید
white elephants
فیل سفید
white lead
سفیداب شیخ
white book
ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
sow white
سفید
snow white
مثل برف سفید اسم خاص
snow white
سفید یکدست
dressed in white
لباس سفیدپوشیده
milk white
شیری رنگ
snow-white
سفید
lily white
خیلی سفید
lily white
سفید چون زنبق
large white
خوک سفید انگلیسی
the white house
کاخ سفید
the white house
کاخ یاقصرابیض
white book
کتاب سفید
white body
بدنه سفید
white bellebore
کندش
white beard
ریش سفید
white bear
خرس سفید خرس قطبی
white ant
موریانه
white sale
فروش ملافه و اجناس ذرعی
the white race
نژادابیض
the white race
نژادسفید
flake white
سفیداب سرب
flake white
سفیداب شیخ
White Papers
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Papers
کتاب سفید
White Papers
گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Paper
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Paper
کتاب سفید
White Paper
گزارش هیئت دولت نامه سفید
snow-white
سفید برفی
White House
کاخ سفید
white hot
دارای احساسات برانگیخته
dressed in white
سفیدپوش
white liver
نامردی
chinese white
سینکا
white pigweed
قازایاغی
white-collar
کارمند دفتری
white-collar
یقه سفید
white collar
کارمند دفتری
white collar
یقه سفید
white-hot
دارای احساسات برانگیخته
snow-white
برفام
white cooper
سطل ساز
white flag
پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
white headed
دارای موی سفید
white hazard
به کیسه انداختن گوی سفیدبیلیارد
white hall
هیئت حاکمه انگلیس
white goshawk
قوش طرلان
white dwarf
کوتوله سفید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com