English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (6 milliseconds)
English Persian
whole wheat bread انواعنانسفید
Search result with all words
wheat bread نان گندم
wheat bread نان سفید
Other Matches
whole wheat ساخته شده از گندم ساییده
wheat گندم
wheat eel کرم کوچک انگل گندم و علوفه
buck wheat گندم سیاه
french wheat دیلار
wheat rust زنگ گندم
hard wheat گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
wheat germ گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود
wheat grass چمن مرغ
the wheat was scanted گندم را کم کم بیرون دادند
wheat stack خرمن کومه گندم
wheat chaff کاه گندم
buck wheat دیلار
french wheat گندم سیاه
section of a grain of wheat قسمتهایتخممرغ
bread نان
we have no more bread دیگر نان نداریم
bread نان زدن به
bread قوت
bread alone تنها نان
bread alone فقط نان
bread alone نان خالی
bread-bin ناندانی-جانانی
bread-board تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
To bake bread. نان پختن
wheaten bread نان گندم
oat bread نان جو
To butter the bread . روی نان کره مالیدن
If it has not water for me it certainly has bread . <proverb> آب براى من ندارد براى تو که دارد .
To lend each other bread. <proverb> نان به هم قرض دادن .
wholemeal bread نانحجیم
bread-board لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
pumpernickel bread نانتکه
unleavened bread نانتخت
pitta bread ناننازک
milk bread نانشیرنی
Greek bread نانیونانی
bread guide محلقرارگرفتنناندرتستر
black bread نانسیاه
bread-boards تختهی آمادهی مدار سازی
bread-boards لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-boards تختهی نان بری
bread-boards تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-board تختهی آمادهی مدار سازی
bread-board تختهی نان بری
bread and butter وسیله معاش
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
dry bread نان بی کره
daily bread نان یارزق روزانه
daily bread روزی
st john's bread خرنوب
bread knife کارد نان بری
barley bread نان جوین
barley bread نان جو
aerated bread نان گازدار
aerated bread نانیکه مصنوعابوسیله گازدرامده باشد
bread and butter نان وپنیر
swine bread پنجه مریم
duily bread نان روزانه
duily bread روزی
pull bread مغز نان تازه که دوبار به پزندتا سرخ شود
light bread نان سهل الهضم
light bread نان سفید
leavened bread نان ور امده
here is bread in plenty نان فراوان داریم
here is bread in plenty نان بقدر کفایت هست
duily bread رزق
lndian naan bread نانهندی
to break bread with a person پیش کسی نان ونمک خوردن
to dine off bread and cheese ناهار خود را با نان و پنیربرگذار کردن
know which side one's bread is buttered on <idiom> راه وچاه را بلد بودن
Half a loaf is better than no bread . <proverb> نیم قرص نانى بهتر از بى نانى است.
His bread is buuttered on both side . <proverb> نانش از هر دو طرف کره مالى شده است .
I am the bread winner of the family . نان آور خانه ( خانواده ) هستم
best thing since sliced bread <idiom> [یک نوآوری یا اختراع خوب]
best thing since sliced bread <idiom> [یک ایده یا نقشه خوب]
lrish soda bread نانسوادیایرلندی
to bake bread or bricks پخش اجریانان
lndian chapati bread نانچپتیهند
break bread with a person با کسی نان و نمک خوردن
Russian black bread نانسیاهروسی
American corn bread نانذرتآمریکایی
German rye bread نانشیاردارآلمانی
American white bread نانسفیدآمریکایی
Danish rye bread نانتکهجویدوسردار
small pieces of bread خرده یاریزه نان
caraway seeded rye bread نانگندم سیاهباتخمزیره
He eats bread at the ruling market price. <proverb> نان را به نرخ روز مى خورد .
He is on easy street . He is in clover. His bread is buttered on both sides . نانش توی روغن است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com