English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
wild card character نشانهای که در هنگام جستجوی فایل یا داده استفاده میشود و تمام فایل ها را نشان میدهد
Other Matches
wild card روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
wild وحشی
wild جنگلی
wild خود رو شیفته و دیوانه
wild ریسکی
wild a گورخر خردشتی
wild about دیوانه
wild ماجراجویانه
wild about شیفته
wild goat بزکوهی تکه
wild fowl مرغان وحشی پرندگان وحشی
wild basil ضمیران
wild beast دد وحش
wild beasts جانوران وحشی وحوش
wild boar گرازوحشی
wild flax کتان
wild eyed دارای چشمان وحشی وخیره
wild bryony پنجه کلاغ
wild cat بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
wild land زمین بایر و لم یزرع
wild land صحرا بیابان
wild marjoram اویشن شیرازی گلپر
wild pansy بنفشه سه رنگ
to drive wild دیوانه کردن
wild or bohemian زیتون بری
wild pansy بنفشه فرنگی
wild parsley انواع هویج وحشی
wild parsmip شقاقل مصری
wild pigeon کبوتر چاهی کفتر چاهی
wild rape اهوری تخم خردل
wild rice برنج وحشی
wild rocket کک کوج
wild rue سداب کوهی اسپند
wild cord تیم انتخاب شده برای مسابقه اضافی در وضع تساوی طرفین براساس سوابق ان تیم
wild oat جوپیغمبری اصل
wild oat جو دو سر
wild mustard خردل بری ایهقان
wild ass گورخر
run wild خودروبودن
wild garlic پیاز خرسی
wild garlic والک کوهی
run wild بی بند و بار بودن
wild garlic سیرخرس
run wild <idiom> غیرقابل کنترل
wild rye الیم
wild and woolly کثیف
wild shot تیر پراکنده
wild shot تیر بی هدف
Wild West ایالتهای غربی
Wild West غرب وحشی
wild animals حیواناتوحشی
wild and woolly درهم ریخته
wild and woolly ژولیده پشمالو
wild goose chase تلاش بیهوده
wild-goose chase تلاش بیهوده
wild-goose chases تلاش بیهوده
gum of wild almond ازدو
wild rocket oil روغن منداب
to have the wild stag's foot <idiom> در چابکی پای آهوی وحشی داشتن.
wild goose chase <idiom> ناامیدانه جستجو کردن
to sow one's wild oats چل چلی خودرا کردن
gum of wild almond زدو
wild thymeŠmother of thyme سیسنبر
to sow one's wild oats جولان خودرادادن
wild oriental a tree ارژن
gum of wild almond زد
to goon a wild goose chase درپی کارغیرعملی یامحال رفتن
character per second دخشه در ثانیه
in character <idiom> مثل معمول
character per second کاراکتر درثانیه
character صفت
character صفت اختصاصی
character یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character عدد صحیح خصوصیت
character منش
character سیرت
character دخشه
character مجسم کردن شخصیت
character رقم
character خط
character صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
character نهاد سیرت
character خیم
character مونه
character حرف
character نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character دخشه کاراکتر
character شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
character علامت
character نویسه
character sketch شمایل
character string رشته دخشهای
functional character دخشه وفیفه بندی
coded character دخشه رمزی
optical character دخشه نوری
optical character کاراکتر نوری
character string رشته کاراکتری
check character کاراکتر مقابلهای
character table جدول شناسایی
check character علامت مقابلهای
character template مبدل کاراکتری
check character دخشه مقابلهای
character trait صفت منشی
character training پرورش منش
character set دخشگان مجموعه دخشه ها مجموعه کاراکترها
character set مجموعه علائم
forbidden character دخشه ممنوعه
character pitch تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
character pitch pica
character pitch type elite
character printer چاپگرعلامتی
character printer چاپگر کاراکتری
character reader دخشه خوان
character printer چاپگر دخشهای
character recognition دخشه شناسی
character recognition تشخیص کاراکتر
character set دخشکان
new line character دخشه تعویض سطر
numeric character کاراکتر عددی
escape character ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
escape character کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
erase character دخته پاک کن
illigal character کاراکتر غیرقانونی
most significant character رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
membership character ویژگی عضویت
crc character کاراکتر CRC
magnetic character کاراکتر مغناطیسی
erase character حرفی که به معنای انجام هیچ کار است
enquiry character کاراکتر پرس و جو
magnetic character دخشه مغناطیسی
identification character علامت مشخصه
ionic character خصلت یونی
illigal character دخشه غیر مجاز
escape character حرفی که نشان دهنده کد espace باشد
control character کاراکتر کنترلی
gap character دخشه شکاف پر کن
genital character منش تناسلی
numeric character دخشه عددی
null character کاراکتر تهی
null character دخشه پوچ
compliant character منش تسلیم گر
nongraphic character کاراکتر غیر گرافیکی
global character کاراکتر سراسری
control character دخشه کنترل
control character علامت کنترلی
graphic character دخشه نگارهای
exploitative character منش بهره کش
escape character کاراکتر گریز
control character دخشه کنترلی
illigal character کاراکتر غیر مجاز
character per inch کاراکتر دراینچ
blank character کاراکتر تهی
blank character کاراکتر جای خالی
blank character دخشه فاصله
sync character کاراکتر همگام
substitute character حرفی که در صورتی که حرف دریافت شده تشخیص داده نشود نمایش داده میشود
special character علامت ویژه کاراکتر مخصوص
special character دخشه ویژه
special character ویژه
special character دخشه
sign character دخشه علامت نما
separating character دخشه جدا ساز
rub out character دخشه پاک کن
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
blank character فاصله
blank character دخشه
out of character [OOC] دور از منش من
historic character [شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
extended character دکمهبازکنندهصفحه
character correction نمایشتغییرات
character actor هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
oral character منش دهانی
character actors هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
aknowledge character کاراکتر مورد قبول
He has a clean character. اخلاقا" آدم سالمی است
alphanumeric character دخشههای الفبا عددی
anal character منش مقعدی
backspace character دخشه پسبرد
bell character کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
reserved character فضایی ازدیسک که برای کنترل ذخیره داده به کارمی رود
reserved character کلمه یاعبارتی که به عنوان مشخصه درزبان برنامه سازی به کارمی رود.
pad character کاراکتر میانگیر برای پر کردن فصای خالی
character fill پر کردن کاراکترها
character graphics نگاره سازی دخشهای
character checking تست کاراکتری
character code رمز دخشهای
character generator مولد کاراکتر
character code کد کاراکتری
character code رمز کاراکتر
character density تراکم دخشه ها
character density تراکم کاراکترها
character disorder اختلال منش
character guidance راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
character map شبکهای از بلوک ها روی صفحه نمایش
character neurosis روان رنجوری منش
character analysis تحلیل منش
receptive character منش پذیرا
pad character حرف اضافی افزوده شده به رشته یا بسته یا فایل تا به اندازه مورد نظر برسد
character generator دخشه زا
character per inch دخشه در اینچ
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com