English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (10 milliseconds)
English Persian
window envelope پاکت طلق دار ادرس نما
Other Matches
envelope پاکت
envelope بسته داده ارسالی حاوی اطلاعات تصحیح خطا و کنترلی
envelope در چند رسانهای شکل موج صوتی
envelope نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است
envelope وسیله جانبی مخصوص به چاپگربرای چاپ یک پاکت نامه ونه یک ورق کاغذ
envelope چاپگر مخصوص برای چاپ آدرس روی پاکت نامه
envelope پوش
envelope پیچیدن
envelope پوشش
envelope لفاف
envelope جام حلقهء گلبرگ
envelope محفظه
envelope پوشش منحنی
envelope کیسه نایلونی حاوی هوا یاگاز در بالون
address an envelope آدرس روی پاکت نوشتن
envelope curve منحنی محاطی
grading envelope پوش دانه بندی
grading envelope منطقه دانه بندی
disk envelope پاکت دیسک
envelope curve پوش منحنی
stamped addressed envelope پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
center of gravity envelope تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
window پنجره
window فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
to go to the window به [سوی] پنجره رفتن
go out the window <idiom> اثرش از بین رفته
by the window کنار پنجره
window مشابه 10682
window فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
window فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window پنجره دار کردن
window روزنه
window ویترین دریچه
window بیوه زن
window پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
window فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
window shade کرکره
screen window پوششپنجره
playing window پنجرهنمایش
window shade پرده
protective window پنجرهحفافتی
window regulator وسیله تنظیم پنجره
types of window انواعپنجره
window panes باران با صدا به پنجره می خورد
window awning پنجرهچادر
window leaf لنگه پنجره
sliding window پنجرهمتحرک
pylon window قسمتبازبرج
window shop به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
window-sill هرهی پنجره
window-sill لب پنجره
window-sill تختهی زیر پنجره
window-sills هرهی پنجره
window-sills لب پنجره
window-sills تختهی زیر پنجره
access window مدخلپنجرهایبرایدریافتاطلاعاتدرفلاپیدیسک
basement window پنجرهزیرزمین
casement window پنجرهیلولایی
landing window پنجرهفرود
louvred window پنجرهیروزنهدار
window shopper کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
observation window پنجرهدیدهبانی
panoramic window پنجرهوسیع
worksheet window پنجره صفحه کاری
window curtain پردهپنجره
chicago window پنجره شیکاگویی
compss-window پنجره کنسولی
cross-window [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
Diocletion Window پنجره نیم دایره
double window پنجره دو جداره
eyebrow window [پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
flanking window نورگیر ثابت
French window پنجره لولادار
Ipswich window پنجره بالکن
laced window [مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
lattic-window پنجره مشبک
to lean out of the window به پنجره تکیه دادن
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
cabinet-window ویترین
biforate window پنجره دودر
window tab برچسبپنجره
window-shopping نگاهکردناجناسبدونقصدخریدآنها
eucharistic window [نیم پنجره محراب]
Could we have a table by the window? آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
The window is jammed. پنجره باز نمیشود.
The window is jammed. پنجره گیر کرده است.
a seat by the window یک صندلی کنار پنجره
to stand at [by] the window کنار پنجره ایستادن
My desk is by the window. میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
balanced window پنجره چرخان
bay-window [پنجره ی بیرون زده ]
bay-window شاه نشین
lattice window پنجره مشبک
window-frames قاب پنجره
window seat صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seats صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window pane جام پنجره
window-pane جام پنجره
window-panes جام پنجره
balance window پنجره چرخان
blind window پنجره نما
camera window دریچه دیافراگم دوربین
cant bay window کج پنجره
case window پنجره لولادار
child window پنجرهای در پنجره اصلی
child window پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
bay window شاه نشین
compass window شاه نشین نیم گرد
window-frame قاب پنجره
window frame قاب پنجره
window-boxes قاب پنجره
lattice window شباک
window dressing فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
window-dressing فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
bay window پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay window پنجره پیش امده
bay window پیش امدگی ساختمان
French window اقشقشه
French window درپنجرهای
sash window پنجره کشویی
sash window اروسی
bow window پنجره قوسی
bow window پنجره پیش امده کمانی
window box قاب پنجره
window-box قاب پنجره
continuous window پنجره سراسری
dormer window پنجره شیروانی
skylight window کتیبه
storm window پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
three panes window پنجره سه لنگه
picture window پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
splitting a window تقسیم بندی پنجره
split window پنجره تقسیم بندی شده
skylight window خفنگ
pivoting window پنجره محوری
pop up window پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
rear window پنجره عقب
rose window پنجره گرد که ارایش هایی بشکل گل دارد
sight window بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
stormproof window پنجره ضد طوفان
text window پنجره متن
inactive window پنجره غیرفعال
active window پنجره فعال
round window روزنه گرد
window dress پشت ویترین گذاشتن
window dress بنمایش گذاشتن
oval window روزنه بیضی
lancet window پنجره نوک تیز
three panes window پنجره سه چشمه
pivoting window پنجره گردان
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
thin window display نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
window sill brick اجر کاردی
window sill brick هره
sliding folding window پنجرهتاشویمتحرک
head access window شکاف مستطیل شکل درروکش دیسک لغزان
window winder handle دستگیرهحرکتدهندهشیشه
vertical pivoting window پنجرهگردانعمودی
internal window sill کف پنجره داخلی
middle lintel in window کمرکش پنجره
Do you mind if I open the window? اشکالی دارد اگر پنجره را باز کنم؟
Do you mind if I close the window? اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
middle lintel in window وادار میانی پنجره
middle lintel in window الت وسطی پنجره
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
horizontal pivoting window پنجرهکشویی
rabbet [for window or door] اتصال کام و زبانه لبه [ پنجره یا در]
cross bar of window الت پنجره
casement window opening inwards پنجرهدودر
Dont stick your head out of the car window. سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com