Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (8 milliseconds)
English
Persian
window-shopping
نگاهکردناجناسبدونقصدخریدآنها
Other Matches
shopping
خرید
shopping basket
سبد خرید
shopping cart
گاری خرید
shopping bag
کیفخرید
shopping centre
مرکزخرید
shopping list
لیستخرید
shopping mall
مکانتجاریوخریدوفروش
shopping center
بازار
shopping center
مرکز فروش
shopping mall
[American]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
window
مشابه 10682
window
فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window
فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
window
فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window
فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
window
پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
window
بیوه زن
window
ویترین دریچه
window
پنجره
window
پنجره دار کردن
to go to the window
به
[سوی]
پنجره رفتن
window
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
window
روزنه
go out the window
<idiom>
اثرش از بین رفته
by the window
کنار پنجره
to lean out of the window
به پنجره تکیه دادن
The window is jammed.
پنجره گیر کرده است.
to stand at
[by]
the window
کنار پنجره ایستادن
a seat by the window
یک صندلی کنار پنجره
sliding window
پنجرهمتحرک
The window is jammed.
پنجره باز نمیشود.
types of window
انواعپنجره
Could we have a table by the window?
آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
window curtain
پردهپنجره
window tab
برچسبپنجره
maintenance window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
window awning
پنجرهچادر
My desk is by the window.
میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
double window
پنجره دو جداره
Diocletion Window
پنجره نیم دایره
cross-window
[پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
compss-window
پنجره کنسولی
chicago window
پنجره شیکاگویی
biforate window
پنجره دودر
bay-window
شاه نشین
bay-window
[پنجره ی بیرون زده ]
French window
درپنجرهای
eucharistic window
[نیم پنجره محراب]
lattic-window
پنجره مشبک
laced window
[مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
Ipswich window
پنجره بالکن
French window
پنجره لولادار
flanking window
نورگیر ثابت
cabinet-window
ویترین
eyebrow window
[پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
balanced window
پنجره چرخان
screen window
پوششپنجره
skylight window
کتیبه
continuous window
پنجره سراسری
compass window
شاه نشین نیم گرد
child window
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
child window
پنجرهای در پنجره اصلی
case window
پنجره لولادار
cant bay window
کج پنجره
camera window
دریچه دیافراگم دوربین
blind window
پنجره نما
balance window
پنجره چرخان
dormer window
پنجره شیروانی
oval window
روزنه بیضی
round window
روزنه گرد
sight window
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
rose window
پنجره گرد که ارایش هایی بشکل گل دارد
rear window
پنجره عقب
pop up window
پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
pivoting window
پنجره محوری
pivoting window
پنجره گردان
picture window
پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
lancet window
پنجره نوک تیز
inactive window
پنجره غیرفعال
active window
پنجره فعال
window-panes
جام پنجره
window-pane
جام پنجره
French window
اقشقشه
bay window
شاه نشین
bay window
پیش امدگی ساختمان
bay window
پنجره پیش امده
bay window
پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
window-dressing
فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
window dressing
فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
lattice window
شباک
sash window
پنجره کشویی
bow window
پنجره قوسی
bow window
پنجره پیش امده کمانی
window pane
جام پنجره
window seats
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seat
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window-frames
قاب پنجره
window-frame
قاب پنجره
window frame
قاب پنجره
window-boxes
قاب پنجره
window-box
قاب پنجره
window box
قاب پنجره
lattice window
پنجره مشبک
skylight window
خفنگ
pylon window
قسمتبازبرج
window-sills
لب پنجره
window-sill
تختهی زیر پنجره
window-sill
لب پنجره
window-sill
هرهی پنجره
worksheet window
پنجره صفحه کاری
window-sills
هرهی پنجره
window shopper
کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
window shop
به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
window-sills
تختهی زیر پنجره
access window
مدخلپنجرهایبرایدریافتاطلاعاتدرفلاپیدیسک
basement window
پنجرهزیرزمین
protective window
پنجرهحفافتی
playing window
پنجرهنمایش
observation window
پنجرهدیدهبانی
louvred window
پنجرهیروزنهدار
landing window
پنجرهفرود
panoramic window
پنجرهوسیع
casement window
پنجرهیلولایی
sash window
اروسی
window shade
کرکره
window shade
پرده
window regulator
وسیله تنظیم پنجره
three panes window
پنجره سه چشمه
window dress
پشت ویترین گذاشتن
text window
پنجره متن
stormproof window
پنجره ضد طوفان
three panes window
پنجره سه لنگه
window dress
بنمایش گذاشتن
storm window
پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
window envelope
پاکت طلق دار ادرس نما
split window
پنجره تقسیم بندی شده
window panes
باران با صدا به پنجره می خورد
splitting a window
تقسیم بندی پنجره
window leaf
لنگه پنجره
service time window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
window sill brick
هره
horizontal pivoting window
پنجرهکشویی
thin window display
نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
window winder handle
دستگیرهحرکتدهندهشیشه
sliding folding window
پنجرهتاشویمتحرک
vertical pivoting window
پنجرهگردانعمودی
multi window editor
برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
cross bar of window
الت پنجره
rabbet
[for window or door]
اتصال کام و زبانه لبه
[ پنجره یا در]
head access window
شکاف مستطیل شکل درروکش دیسک لغزان
Do you mind if I close the window?
اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
Do you mind if I open the window?
اشکالی دارد اگر پنجره را باز کنم؟
internal window sill
کف پنجره داخلی
window sill brick
اجر کاردی
middle lintel in window
کمرکش پنجره
middle lintel in window
وادار میانی پنجره
middle lintel in window
الت وسطی پنجره
casement window opening inwards
پنجرهدودر
Dont stick your head out of the car window.
سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com