Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
wire contact distributor
دلکوی تماسی
Other Matches
take off distributor
اب پخشکن مقسم برداشت اب
take off distributor
اب پخشان
distributor
دلکو
distributor
تقسیم برق توزیع کننده
distributor
چکش برق
distributor
توزیع کننده
distributor
موزع
distributor duct
کانال توزیع کننده
distributor finger
انگشتی دلکو
distributor head
چکش برق
magneto distributor
دلکوی مگنت
cable distributor
قسمتکابلقرقرهایپیچشده
ignition distributor
دلکو
jump spark distributor
دلکو با جرقه جهنده
high tension distributor
مقسم فشار قوی
sole distributor contract
قرارداد توزیع انحصاری
distributor service loop
خطسرویسپخش
Where can I contact Mr …. ?
کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
contact
اتصال الکتریکی برخورد
contact
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact
کنتاکت
to be in contact
تماس داشتن
contact
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact
تماس
contact
اتصال
contact
محل اتصال تماس گرفتن
contact
فراخوانی کاربر یاوسیله در شبکه
contact
تماس یافتن تماسی
contact
برخورد
impluse contact
کنتاکت ضربهای
contact sparking
جرقه کنتاکت
ignition by contact
احتراق تماسی
impluse contact
کنتاکت ایمپولز
electric contact
کنتاکت الکتریکی
dry contact
اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
contact sports
ورزشهای برخوردی
contact sweeping
روبیدن مکانیکی
contact with the net
خطای تماس با تور والیبال
contact sweeping
روبیدن ضربتی
delayed contact
چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
contact series
اتصال سری
contact resistance
مقدار مقاومت کنتاکت
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contact plug
فیش اتصال
contact piece
کنتاکت
contact piece
پلاتین
contact patrol
گشتی اخذتماس
contact patrol
گشتی تماس
contact party
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
contact party
گروه تماس
contact pair
زوج اتصال
contact mine
مین ضربتی
contact mine
مین مکانیکی
contact mine
مین مجاورتی
contact mine
مین اصطکاکی
contact plug
دوشاخه برق
contact point
قطب تماس
contact report
گزارش اخذ تماس
contact rectifier
یکسوکننده مجاورتی
contact ratio
نسبت تماس
contact rail
ریل کنتاکت
contact print
چاپ به طریقه تماس
contact print
چاپ خشک
contact pressure
فشار تماس
contact pressure
فشار تماسی
contact potential
فشار الکتریکی تماسی
contact potential
ولتاژ تماسی
contact points
نوکهای کنتاکت
contact point
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
contact microphone
میکروفون کنتاکتی
intermediate contact
کنتاکت میانی
To be in touch ( contact) with someone.
با کسی درتماس بودن
to make contact
پیوستن
to make contact
اتصال دادن
to bring into contact
پیوستن
zone of contact
ناحیه تماس
to bring into contact
تماس دادن
to break contact
جریان راگسستن
to break contact
اتصال راقطع کردن
switch contact
کنتاکت اتصال
spring contact
کنتاکت فنری
wiping contact
کنتاکت لغزان
zone of contact
محل برخورد
contact lens
لنز چشم
positive contact
اتصالبارمثبت
negative contact
اتصالنگاتیو
contact printer
اتصالچاپگر
contact lever
اهرم اتصال
contact lenses
عدسی بساو
contact lenses
عدسی مماس
contact lenses
لنز چشم
contact lens
عدسی بساو
contact lens
عدسی مماس
sliding contact
کنتاکت لغزشی
sliding contact
کنتاکت لغزان
self cleaning contact
کنتاکت خودشوی
multiple contact
دسته کنتاکت
multi contact
چند قطبی
movement to contact
حرکت به تماس
movement to contact
حرکت به اخذ تماس
mercurial contact
کنتاکت جیوهای
main contact
کنتاکت اصلی
line of contact
خط تماس
interrupter contact
کنتاکت قطع
interrupter contact
کنتاکت پلاتین
multiple contact
کنتاکت دستهای
normally closed contact
اتصال معمولا بسته
normally open contact
اتصال معمولا باز
roller contact
کنتاکت غلتکی
relay contact
کنتاکت رله
protective contact
کنتاکت محافظ
point of contact
نقطه تماس
point contact
کنتاکت نقطهای
point contact
تماس نقطهای
plug contact
کنتاکت دوشاخه
side contact
شاخک لامپ
pin contact
اتصال سنجاقی
intermediate contact
کنتاکت واسطه
contact lost
هدف گم شد
breaker contact
پلاتین
contact bar
الکترود جوشکاری
contact angle
زاویه تماس
contact backlash
دنده کور تماس
contact area
سطح تماس
contact area
منطقه اخذتماس
contact area
منطقه تماس
advance to contact
پیشروی برای اخذ تماس
contact surface
سطح تماس
collector contact
اتصال کلکتور
collective contact
کنتاکت جامع
change over contact
کنتاکت تغییر دهنده
carbon contact
کنتاکت کربنی
area contact
سطح تماس
angle of contact
زاویه تماس
breake contact
کنتاکت ساکن
contact behavior
رفتار تماس جویانه
contact breaker
کلید قطع کننده
contact fire
انفجارمین در اثر تماس با کشتی
contact fire
انفجار در اثر تماس
contact lights
چراغهای سفید در دو طرف باند موازی با خط مرکز ان
contact line
خط تماس
contact lost
تماس قطع شد
contact electricity
فشار الکتریکی تماسی الکتریسیته تماسی
contact drop
افت کنتاکتی
contact diameter
قطر تماس
contact detector
اشکارساز کنتاکتی
contact lost
هدف ازمیدان تعقیب خارج شد
contact breaker
افتومات
contact flange
فلانژ تماس
To establish( make) contact.
تماس دایر ( برقرار ) کردن
surface contact rectifier
یکسوکننده سطحی
double contact lamp
لامپ با اتصال مضاعف
metallic contact grid
میخمتصلفلزی
single contact lamp
لامپ تک کنتاکتی
single contact switch
کلید یک قطبی
hard contact printing
چاپ تماسی که در ان هدچاپگر با نیروی محسوسی روی لایه زیرین فشار واردمی اورد
ignition by contact breaking
احتراق با قطع کنتاکت
hot-shoe contact
نفطهاتصالفلاش
welded contact rectifier
یکسو کننده نقطهای جوش شده
angular contact bearing
یاطاقان زاویه دار
multi contact plug
دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
If there is a reason for complaint, please contact ...
اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
contact potential difference
اختلاف پتانسیل مجاورتی
contact potential barrier
پشته پتانسیل مجاورتی
contact field technician
کارمند فنی
contact burst preclusion
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
contact electromotive force
نیروی برق رانی مجاورتی
contact ion engine
موتوری برای ایجاد تراست درفضا
point contact rectifier
یکسو کننده نقطهای
multiple contact switch
کلید پلهای
contact voltage regulator
نافم ولتاژ با کنتاکت
brush contact loss
افت زغال
equivalent circuit of a contact rectifie
مدار هم ارز یکسوکننده مجاورتی
angular contact thrust ball bearing
بلبرینگ طولی محوری
We finally succeed in making a radio contact.
عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
he sent me a wire
تلگرافی برای من فرستاد تلگرافی بمن مخابره کرد
wire
چاپگر Matrix-dot
wire
کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
wire to wire
از اغاز تا فرجام
wire
خط اغاز یا پایان مسابقه
wire
تلگراف کردن تلگراف زدن
wire
وایر
wire
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
wire
ارتباط باسیم
wire
سیم کشی کردن
to go down to the wire
<idiom>
تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
wire
مخابره کردن
by wire
بوسیله تلگراف
by wire
باتلگراف
down to the wire
<idiom>
به آخر خط رسیدن
wire
مفتول
wire
هادی فلزی نازک
wire
سیم تلگراف سیم کشی کردن
wire
نصب سیم بندی
wire
سیم
to go down to the wire
<idiom>
تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
fuse wire
سیم فیوز
wire net
شبکه تلفنی
to draw wire
سیم را ازسیمکش گذرانیدن سیم کشیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com