English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (9 milliseconds)
English Persian
word length طول کلمه
word length درازای کلمه
Search result with all words
fixed word length کلمه با طول ثابت
fixed word length computer کامپیوتر با طول کلمه ثابت
variable word length طول کلمه متغیر
variable word length computer کامپیوتر با طول متغیر کلمه
Other Matches
Half – length ( full – length) portrait . عکس نیم قد ( تمام قد )
He is a man of his word . He is as good as his word . قولش قول است
His word is his bond. HE is a man of his word. حرفش حرف است
at length بالاخره
length بعد
at length بتفضیل
length فاصله
length طول بدن اسب
length مدت
length درجه
length تعداد حروف یا بایتها در یک فایل ذخیره شده
length تعداد رکوردها یا فیلدها یا حروف در یک بلاک داده
at length مفصلا`
length طول چیزی تعداد داده ها در یک متغیر یا لیست
length تعداد حروف عکس برای شناسایی فایل
length شماره بیتها که یک ثبات را می سازند
length خط با طول جر حرف دارد
length تعداد بیتهایی که به صورت افقی روی یک خط صفحه نمایش قرار می گیرند.
at length بدرازا سرانجام
length تعداد حروف ذخیره شده در یک فیلد
length تعداد داده هایی که در بافر ذخیره می شوند تا پردازنده آماده دریافت آنها شود
length قد
length طول
overall length طول کلی
length مسافت
whole length تمام قد
length کل تعداد حروف در فیلدهای مختلف در رکورد ذخیره شده
length overall طول ساختمان
length overall طول کلی
length درازا
double length طول مضاعف
double length با طول مضاعف
cut to length طولی بریدن
cut to length بصورت طولی بریدن
full length تمام قد
full length قدی
full length نماینده تمام قدانسان
gage length طول قطعه مورد ازمایش
grip length طول قسمت رزوه نشده ساقه پیچ که معادل حداکثر ضخامت قطعات متصل شونده میباشد
half length نیم پیکر
excess length طول اضافی
excess length طول افزوده شده
executive length course زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
focal length طول کانونی
focal length فاصله کانونی
floor length اندازه کف
floor length هم کف
floor length رسیده بکف
flange length طول لبه
fixed length با درازای ثابت
line length طول سطر
file length درازای پرونده
field length درازای میدان
f. distance or length فاصله کانونی
focal length فاصله کانونی دوربین یاعدسی
half length تصویر نیم تنه مجسمه نیم تنه
half length نصف درازا
pulse length درازای تپش
record length درازای مدرک
record length طول رکورد
register length درازای ثبات
shoulder-length مویبلند
string length طول رشته
to keep at arms length دوری کردن از
to keep at arms length اشنائی نکردن با
to measure one'd length دمر خوابیدن
to measure one'd length رو بزمین خوابیدن
wave length طول موج
nominal length طول نامی
multiple length با درازی چندگانه
line length طول خط
in the length of time <adv.> در طول زمان
instruction length طول دستورالعمل
it is of variable length درازای ان متغیر
it is of variable length طول ان تغییر میکند
joint length طول اتصال
variable length با درازای متغییر
length contraction انقباض طول
length dimension بعد
length of buttress درازای پشتبند
length of column طول ستون
length of dam طول سد
length of time مدت
zero length launching نوعی روش پرتاب موشک بااولین نیروی حرکت جت
length of time طول زمان
to keep at arms length <idiom> رو ندادن
braking length طول پارگی نخ [طولی از نخ که در اثر وزن خودش پاره شود]
edge length درازای لبه [ریاضی]
bond length طول پیوند
block length طول کندهای طول بلاک
block length درازای بلوک طول بلوک
block length درازای کنده
bearing length طول یاطاقان
attenuation length طول تضعیف
at full length دراز کشیده
at full length بتفصیل
at full length مفصلا`
arm's length معاملات ازاد
at arm's length در بازورس
at arm's length در دسترس
arm's length مستقل و برابر بودن طرفها [یا شرکتها] در معامله ای [اقتصاد]
arc length طول کمان [ریاضی]
coherence length طول همدوسی
full-length تمام قد
variable instruction length دستورالعمل با طول متغیر
variable length records رکوردهای با طول متغیر
half length illusion خطای ادراکی میانی
stitch length regulator منظمکنندهاندازهدوخت
opera-length necklace گردنبندبلند
matinee-length necklace میلهجفت
knee-length sock جورابساقبلند
wrist-length glove دستکشمچ
The length and width of a room طول و عرض اطاق
I'll speak at length on this subject. دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
length measuring instrument دستگاه اندازه گیری طول
magnetic path length طول مسیر خطوط قوا
variable length record مدرک با طول متغیر
variable length record رکورد با طول متغیر
inductance per unit length اندوکتیویته در واحد طول
effective length of strut بلندی کمانش
effective length of strut ارتفاع کمانش
on an arm's length basis بر اساس مستقل و برابر بودن [در]
supplier at arm's length فروشنده آزاد [اقتصاد]
fixed length record رکورد با درازای ثابت
fixed length record رکورد باطول ثابت
fixed length record مدرک با درازای ثابت
de broglie wave length طول موج دوبروی
mid-calf length sock جورابسهربع
variable length character encoding رمزگذاری کاراکتر با طول متغیر
run length limited encoding روش سریع و کارای ذخیره سازی داده روی دیسک که تغییرات روی بیتهای داده ذخیره می شوند
run length limited recording ثبت محدود طول اجرا
To fall flat ( at full length) . نقش بر زمین شدن
word زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
I want to have a word with you . I want you . کارت دارم
to keep to one's word سرقول خودایستادن
Could I have a word with you ? عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
Take somebody at his word. حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
word تعداد کلمات در فایل یا متن
word لغات رابکار بردن
word روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
in one word خلاصه اینکه مختصرا
word تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
not a word of it was right یک کلمه انهم درست بود
word اطلاع
All you have to do is to say the word. کافی است لب تر کنی
word بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word بالغات بیان کردن
say a word سخن گفتن
word کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
take my word for it قول مراسندبدانید
that is not the word for it لغتش این نیست
word فرمان
a word or two چند تا کلمه [برای گفتن]
the last word سخن اخر
the last word ک لام اخر
the last word سخن قطعی
the last word حرف اخر
word نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
to keep to one's word درست پیمان بودن
say a word حرف زدن
to say a word سخن گفتن
to say a word حرف زدن
May I have a word with you? ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
to keep to one's word درپیمان خوداستواربودن
word مشابه 10721
word عهد
word طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
word for word تحت اللفظی
word for word کلمه به کلمه
word واژه سخن
in one word خلاصه
word قول
upon my word به شرافتم قسم
to word up کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
to word up کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
word گفتار
in a word <idiom> به طور خلاصه
say the word <idiom> علامت دادن
last word حرف اخر
in a word خلاصه اینکه مختصرا
in a word خلاصه
i came across a word بکلمه ای برخوردم
word لفظ
word حرف
word عبارت
word کلمه
at his word بفرمان او
word پیغام خبر
at his word بحرف او
word واژه
word لغت
last word اتمام حجت
last word بیان یا رفتار قاطع
word for word طابق النعل بالنعل
get a word in <idiom> یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
have a word with <idiom> بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
keep one's word <idiom> سرقول خود بودن
last word <idiom> نظر نهایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com