Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
word processing society	انجمن پردازش کلمه
Other Matches
canadian information processing society	انجمن کانادایی پردازش اطلاعات
word processing	پردازش کلمه
word processing system	سیستم پردازش کلمه
word processing program	برنامه پردازش کلمه
word processing operator	متصدی پردازش کلمه
word processing center	مرکز پردازش کلمه
word processing supervisor	نافر پردازش کلمه
He is a man of his word . He is as good as his word .	قولش قول است
His word is his bond. HE is a man of his word.	حرفش حرف است
society	انسگان
society	جامعه
society	نظام اجتماعی گروه
society	شرکت حشر ونشر
society	معاشرت
society	انجمن
society	مجمع
society	جامعه اجتماع
society	جمعیت
society	شرکت کمیته
society	اشتراک مساعی
society	اجتماع
atomistic society	واحدهای کوچک تولیدی
atomistic society	جامعه ذرهای
inert society	جامعه بیهوده
nonliterate society	جامعه نانویسا
Every individual in the society should . . .	هر فردی درجامعه با ید ...
mass society	جامعه انبوهیده
affluent society	جامعه مصرفی
affluent society	جامعه رفاه
affluent society	جامعه ثروتمند
affluent society	جامعه مرفه
The various strata of society.	طبقات مختلف اجتماع
law society	کانون وکلا
egalitarian society	جامعه تساوی طلب
A classless society.	جامعه بی طبقه
co-operative society	موسسهعام المنفعه
preliterate society	جامعه نانویسا
friendly society	انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
transitory society	جامعه انتقالی
classless society	جامعه بی طبقه
closed society	جامعه بسته
join a society	عضو انجمنی شدن
benefits society	انجمن خیریه
primitive society	جامعه ابتدایی
the society is like a vortex	جامعه مانندگردابی است
cooperative society	شرکت تعاونی
building society	شرکتوام دهندهمسکن
secret society	انجمن سری
throwaway society	جامعه مسرف
withdrawal from society	اعتکاف
society for computer medicine	انجمن پزشکی کامپیوتر
to live at the expense of society	بار دیگران شدن
society for computer simulation	انجمن شبیه سازی کامپیوتر
society of certified processors	سازمانی که علائق و خواستههای متخصصین تایید شده کامپیوتر را ارائه میدهد
to live at the expense of society	روی دوش جامعه زندگی
iranian physical society	انجمن فیزیک ایران
To rub shoulders with people of high society. Tobecome prominent.	سری توی سرها درآوردن
information processing	پردازش اطلاعات
file processing	پرونده پردازی
file processing	پردازش فایل
information processing	تقویم اخبار
image processing	تصویر پردازی
foreground processing	پردازش پیش صحنی
foreground processing	اجرای خودکار برنامههای کامپیوتر که برای به انحصاردر اوردن امکانات کامپیوترطراحی شده اند
transfer processing	امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
image processing	پردازش تصویر
in line processing	پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
document processing	متن پردازی
document processing	پردازش مدرک
cooperative processing	سیستمی که در آن یک یا چند کامپیوتر در یک شبکه توزیع شده می توانند بخشی از برنامه یا کار یا مجموعهای از داده ها را اجرا کنند
continuous processing	پردازش پیوسته
geometry processing	فرآیندی که نیاز به محاسبه سه مختصات z,y,x دارد از یک شی سه بعدی تا روی صفحه نمایش داده شود
simultaneous processing	پردازش همزمان
information processing	نتیجه گیری ازاخبار
demand processing	پردازش بر اساس نیاز
inquiry processing	فرایند انتخاب یک رکورد از یک فایل و نمایش فوری محتویات ان
direct processing	پردازش مستقیم
distrubuted processing	پردازش توزیعی
concurrent processing	پردازش همزمان
interactive processing	پردازش فعل و انفعالی پردازش محاورهای
list processing	لیست پردازی
processing program	برنامه پردازشی
processing program	برنامه پردازش
processing symbol	علامت پردازش
processing unit	واحد پردازش
processing unit	واحدپردازشگر
processing unit	واحد پردازنده
random processing	با دست یابی تصادفی
random processing	پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
random processing	پردازش تصادفی
remote processing	پردازش از راه دور
sequential processing	پردازش ترتیبی
serial processing	پردازش نوبتی
processing of the order	انجام سفارش
processing element	عنصر پردازشی
list processing	پردازش لیست
serial processing	پردازش سری
nonoverlap processing	روشی که به وسیله ان خواندن
nonoverlap processing	نوشتن و پردازش داخلی فقط در یک اسلوب سری صورت می گیرد
overlap processing	اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
overlap processing	پردازش و خروجی توسط یک سیستم کامپیوتری
parallel processing	پردازش موازی
picture processing	پردازش تصویری
post processing	پس پردازی
post processing	پس پردازش
priority processing	اولویت پردازی
priority processing	پردازش اولیه
text processing	پردازش متن
batch processing	سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
data processing	داده پردازی
data processing	پردازش داده ها
data processing	پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
batch processing	پردازش دستهای
batch processing	دسته پردازی
background processing	کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
background processing	فرآیندی که از تواناییهای -on line سیستم استفاده نمیکند
background processing	پردازش زمینهای
data processing	مرتب کردن داده ها
data processing	تهیه اطلاعات
data processing	امایش اطلاعات
command processing	پردازش دستورالعمل
call processing	فراخوان پردازی
data processing	پرورش اطلاعات
batch processing	سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
data processing	تهیه و تولیداطلاعات
string processing languages	زبانهای پردازش رشته
list processing langauge	زبانهای پردازش لیست
stacked job processing	پردازش پشته یی
automatic data processing	پردازش خودکار داده ها
information processing carriculum	دوره پردازش اطلاعات
information processing center	مرکز پردازش اطلاعات
information processing machine	computer
oil processing area	منطقهپردازشنفت
information processing systems	نظامهای خبرپردازی
order processing time	مدت انجام سفارش
order processing time	زمان انجام سفارش
natural language processing	پردازش زبان طبیعی
multiple job processing	پردازش چند کاره
mechanical data processing	پردازش داده مکانیکی
list processing langauge	زبان لیست پردازی
real time processing	پردازش بلادرنگ
data processing center	مرکز داده پردازی
scientific data processing	پردازش داده علمی
scientific data processing	داده پردازی علمی
administrative data processing	پردازش دادههای اداری
automated data processing	پردازش داده به صورت خودکار
integrated data processing	پردازش داده مجتمع
automatic data processing	پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
remote batch processing	پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
transaction oriented processing	پردازش تغییرگرا
data processing system	سیستم پردازش داده
decentralized data processing	پردازش داده و ذخیره سازی در چند مرحله ونه در یک محل مرکزی
decentralized data processing	پردازش داده نامتمرکز
central processing unit	واحد پردازش مرکزی
digital signal processing	پردازش دیجیتالی سیگنال
direct access processing	پردازش به روش دستیابی مستقیم
dispersed data processing	پردازش اطلاعات به صورت توزیعی
distributed data processing	پردازش داده توزیع شده
distributed data processing	داده پردازی توزیعی
data processing technology	تکنولوژی پردازش داده
data processing manager	مدیر پردازش داده
data processing management	مدیریت پردازش داده
unit central processing	واحد پردازش مرکزی
centralized data processing	پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
central processing unit	واحدپردازنده مرکزی
data file processing	پردازش فایل داده
data processing center	مرکز پردازش داده
data processing center	مرکزداده پردازی
data processing curriculum	دوره تحصیلات پردازش داده
data processing cycle	چرخه پردازش داده
distributed processing system	سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
computer processing cycle	چرخه پردازش کامپیوتر
business data processing	داده پردازی تجاری
businedd data processing	داده پردازی تجاری
electronic data processing	پردازش الکترونیکی داده
electronic data processing system	سیستم پردازش الکترونیکی داده
data processing management association	انجمن مدیریت پردازش داده
automatic data processing system	سیستم پرورش خودکاراطلاعات سیستم پرورش اطلاعات کامپیوتری
word for word <adv.>	نکته به نکته
the last word	سخن اخر
word for word <adv.>	کلمه به کلمه
word	واژه
say a word	حرف زدن
word	عهد
the last word	ک لام اخر
the last word	سخن قطعی
the last word	حرف اخر
upon my word	به شرافتم قسم
word	بالغات بیان کردن
word	عبارت
to word up	کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
to word up	کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
word	لغت
word	پیغام خبر
word	حرف
word	لفظ
word	قول
word	بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word	موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word	سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com