Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
word processing system
سیستم پردازش کلمه
Other Matches
word processing
پردازش کلمه
word processing society
انجمن پردازش کلمه
word processing center
مرکز پردازش کلمه
word processing operator
متصدی پردازش کلمه
word processing program
برنامه پردازش کلمه
word processing supervisor
نافر پردازش کلمه
data processing system
سیستم پردازش داده
distributed processing system
سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
automatic data processing system
سیستم پرورش خودکاراطلاعات سیستم پرورش اطلاعات کامپیوتری
electronic data processing system
سیستم پردازش الکترونیکی داده
He is a man of his word . He is as good as his word .
قولش قول است
His word is his bond. HE is a man of his word.
حرفش حرف است
data processing
مرتب کردن داده ها
data processing
تهیه اطلاعات
information processing
تقویم اخبار
geometry processing
فرآیندی که نیاز به محاسبه سه مختصات z,y,x دارد از یک شی سه بعدی تا روی صفحه نمایش داده شود
data processing
پرورش اطلاعات
data processing
تهیه و تولیداطلاعات
data processing
پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
data processing
امایش اطلاعات
data processing
پردازش داده ها
foreground processing
اجرای خودکار برنامههای کامپیوتر که برای به انحصاردر اوردن امکانات کامپیوترطراحی شده اند
foreground processing
پردازش پیش صحنی
image processing
تصویر پردازی
image processing
پردازش تصویر
file processing
پردازش فایل
in line processing
پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
overlap processing
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
file processing
پرونده پردازی
text processing
پردازش متن
data processing
داده پردازی
command processing
پردازش دستورالعمل
background processing
پردازش زمینهای
call processing
فراخوان پردازی
batch processing
سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
batch processing
سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
batch processing
پردازش دستهای
batch processing
دسته پردازی
concurrent processing
پردازش همزمان
simultaneous processing
پردازش همزمان
continuous processing
پردازش پیوسته
document processing
متن پردازی
document processing
پردازش مدرک
distrubuted processing
پردازش توزیعی
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
direct processing
پردازش مستقیم
demand processing
پردازش بر اساس نیاز
cooperative processing
سیستمی که در آن یک یا چند کامپیوتر در یک شبکه توزیع شده می توانند بخشی از برنامه یا کار یا مجموعهای از داده ها را اجرا کنند
background processing
فرآیندی که از تواناییهای -on line سیستم استفاده نمیکند
background processing
کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
information processing
نتیجه گیری ازاخبار
processing unit
واحدپردازشگر
nonoverlap processing
نوشتن و پردازش داخلی فقط در یک اسلوب سری صورت می گیرد
post processing
پس پردازش
list processing
لیست پردازی
list processing
پردازش لیست
nonoverlap processing
روشی که به وسیله ان خواندن
processing element
عنصر پردازشی
remote processing
پردازش از راه دور
serial processing
پردازش سری
serial processing
پردازش نوبتی
sequential processing
پردازش ترتیبی
processing program
برنامه پردازشی
processing program
برنامه پردازش
processing symbol
علامت پردازش
processing unit
واحد پردازنده
processing unit
واحد پردازش
random processing
با دست یابی تصادفی
random processing
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
parallel processing
پردازش موازی
processing of the order
انجام سفارش
overlap processing
پردازش و خروجی توسط یک سیستم کامپیوتری
inquiry processing
فرایند انتخاب یک رکورد از یک فایل و نمایش فوری محتویات ان
picture processing
پردازش تصویری
interactive processing
پردازش فعل و انفعالی پردازش محاورهای
priority processing
پردازش اولیه
post processing
پس پردازی
random processing
پردازش تصادفی
priority processing
اولویت پردازی
information processing
پردازش اطلاعات
multiple job processing
پردازش چند کاره
data processing center
مرکز داده پردازی
data processing center
مرکز پردازش داده
data processing technology
تکنولوژی پردازش داده
decentralized data processing
پردازش داده نامتمرکز
decentralized data processing
پردازش داده و ذخیره سازی در چند مرحله ونه در یک محل مرکزی
data processing cycle
چرخه پردازش داده
data processing curriculum
دوره تحصیلات پردازش داده
data processing management
مدیریت پردازش داده
data processing manager
مدیر پردازش داده
data processing center
مرکزداده پردازی
data file processing
پردازش فایل داده
natural language processing
پردازش زبان طبیعی
order processing time
زمان انجام سفارش
automatic data processing
پردازش خودکار داده ها
automated data processing
پردازش داده به صورت خودکار
central processing unit
واحدپردازنده مرکزی
businedd data processing
داده پردازی تجاری
business data processing
داده پردازی تجاری
oil processing area
منطقهپردازشنفت
central processing unit
واحد پردازش مرکزی
centralized data processing
پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
automatic data processing
پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
computer processing cycle
چرخه پردازش کامپیوتر
administrative data processing
پردازش دادههای اداری
order processing time
مدت انجام سفارش
unit central processing
واحد پردازش مرکزی
scientific data processing
پردازش داده علمی
string processing languages
زبانهای پردازش رشته
list processing langauge
زبانهای پردازش لیست
information processing machine
computer
information processing systems
نظامهای خبرپردازی
electronic data processing
پردازش الکترونیکی داده
list processing langauge
زبان لیست پردازی
integrated data processing
پردازش داده مجتمع
scientific data processing
داده پردازی علمی
stacked job processing
پردازش پشته یی
transaction oriented processing
پردازش تغییرگرا
information processing center
مرکز پردازش اطلاعات
mechanical data processing
پردازش داده مکانیکی
digital signal processing
پردازش دیجیتالی سیگنال
direct access processing
پردازش به روش دستیابی مستقیم
dispersed data processing
پردازش اطلاعات به صورت توزیعی
distributed data processing
پردازش داده توزیع شده
distributed data processing
داده پردازی توزیعی
real time processing
پردازش بلادرنگ
remote batch processing
پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
information processing carriculum
دوره پردازش اطلاعات
data processing management association
انجمن مدیریت پردازش داده
canadian information processing society
انجمن کانادایی پردازش اطلاعات
I want to have a word with you . I want you .
کارت دارم
Could I have a word with you ?
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
May I have a word with you?
ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
Take somebody at his word.
حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
take my word for it
قول مراسندبدانید
word for word
کلمه به کلمه
in one word
خلاصه اینکه مختصرا
get a word in
<idiom>
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
All you have to do is to say the word.
کافی است لب تر کنی
in one word
خلاصه
in a word
خلاصه اینکه مختصرا
in a word
خلاصه
i came across a word
بکلمه ای برخوردم
last word
حرف اخر
that is not the word for it
لغتش این نیست
the last word
سخن اخر
to keep to one's word
درست پیمان بودن
word for word
طابق النعل بالنعل
to word up
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
word for word
تحت اللفظی
to word up
کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
upon my word
به شرافتم قسم
say a word
حرف زدن
say a word
سخن گفتن
to keep to one's word
درپیمان خوداستواربودن
to keep to one's word
سرقول خودایستادن
to say a word
سخن گفتن
not a word of it was right
یک کلمه انهم درست بود
the last word
ک لام اخر
the last word
سخن قطعی
the last word
حرف اخر
last word
اتمام حجت
last word
بیان یا رفتار قاطع
keep to one's word
سر قول خود بودن
to say a word
حرف زدن
word
کلمه
word
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word
بالغات بیان کردن
word
لغات رابکار بردن
a word or two
چند تا کلمه
[برای گفتن]
word
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word
فرمان
word
عهد
word
قول
word
پیغام خبر
word
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word
روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word
تعداد کلمات در فایل یا متن
word
مشابه 10721
word
طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
word for word
<adv.>
کلمه به کلمه
word
کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word for word
<adv.>
مو به مو
word
واژه
at his word
بفرمان او
say the word
<idiom>
علامت دادن
word
اطلاع
in a word
<idiom>
به طور خلاصه
word for word
<adv.>
نکته به نکته
word
حرف
word
گفتار
word
لفظ
word
عبارت
word
لغت
last word
<idiom>
نظر نهایی
keep one's word
<idiom>
سرقول خود بودن
have a word with
<idiom>
بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com