Dictiornary-Farsi | world conference of computer in educatio | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
world conference of computer in educatio	کنفرانس بین المللی اموزش کامپیوتر


Other Matches

topsy-turvy world [upside-down world]	جهان سروته [درهم وبرهم ] [وارونه ]
the Classical World [the Ancient World]	جهان باستانی [تاریخ]
conference	گفتگو مذاکره
conference	کنفرانس
conference	همرایزنی
conference	کنگاش
conference	سخنرانی
conference	انجمن باشگاهها
conference	موتمر
conference	ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conference	مشاوره
conference circuit	اتصال پیشنهادی
conference terms	شرایط کنفرانس
press conference	مصاحبه مطبوعاتی
closed conference	نشست مسدود
peace conference	کنفرانس صلح
closed conference	گردهمایی محرمانه
conference centre	مرکزکنفرانس
conference call	دعوت به سخنرانی
conference circuit	مدارپیشنهادی
news conference	مصاحبه و کنفرانس مطبوعاتی
shipping conference	کنفرانس کشتیرانی
yalta conference	م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
video conference	کنفرانسیکهافرادشرکتکنندهدرآنبهفواصلدورازهمحضوردارندوبااستفادهازتجهیزاتتصویریوشنیداریباهمدرارتباطهستند
in the press conference	در مصاحبه مطبوعاتی
conference freight rate	نرخ مشترک شرکتهای کشتیرانی
The conference is scheduled for bahman 20 .	کنفرانس قرار است 20 بهمن تشکیل شود
dumbarton oaks conference	شوروی و چین ضمن مذاکراتی شالوده سازمان ملل متحد را ریختند
dumbarton oaks conference	کنفرانس "دومبارتون اکس " کنفرانس منعقده در ساختمان دومبارتون اکس واقع درواشنگتن به سال 4491 که طی ان دولتهای امریکا بریتانیا
main motion [at a party conference etc.]	دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
second world	جهان دوم . کشورهای پیشرفته اقتصادی سوسیالیستی را جهان دوم نامند
not for the world <idiom>	دراعضای هیچ پولی
in a world of one's own <idiom>	مشکل عمیق داشتن
out of this world <idiom>	شگفت انگیز
for the world <idiom>	تحت تاثیر هرشرایطی ،تحت هر شرایطی
for all the world <idiom>	بهر قیمتی
for all the world like	کاملا` شبیه
for all the world	به عینه
he knows the world	جهاندیده است
he knows the world	ازموده است
in one world	خلاصه اینکه مختصرا
in one world	خلاصه
i take your world for it	قول شما را سند میدانم
out in the world	در دنیای آزاد
see the world <idiom>	جهانگردی کردن
see the world <idiom>	سیر آفاق و انفس کردن
i take you at your world	قول شما را سند قرار میدهم
for all the world	بی کم و زیاد
for all the world	عینا`
world old	بسیارقدیمی یاکهنه
first world	استرالیا زلاندنو وژاپن
the old world	نیم کره خاوری
the old world	جهان کهنه
first world	واقع دراروپای غربی
first world	کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
old world	دنیای قدیم
the next world	جهان اینده
the old world	بر قدیم
the next world	عقبی
the next world	عالم اینده
the old world	نیم کره شرقی
the whole world	سراسر جهان
the whole world	همه دنیا تمامی جهان
world came that	خبر رسید که
upon my world	بشرافتم سوگند
to world one's way	کرم واره راه خود را بازکردن
to the world	بکلی
to the world	پاک
this world of ours	این جهان ما
the whole world	تمام دنیا
first world	جهان اول
first world	امریکای شمالی
the new world	تازه
all over the world	در سراسر جهان
to come up in the world	موفق شدن [در زندگی یا شغل]
New World	نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
world	دنیا
world	گیتی
world	عالم روزگار
world	کیهان
all over the world	در تمامی دنیا
all the world over	در سراسر جهان
to come up in the world	پیش قدم شدن [در زندگی یا شغل]
all the world knows	همه
all the world knows	میدانند
to come up in the world	پیش رفتن [در زندگی یا شغل]
Third World	جهان سوم
world	میدهد
world	جهان
all over the world	در همه جای جهان
all the world knows	همه کس میداند
world beater	بی نظیر
world war i	جنگ جهانی اول
world cup	جام جهانی
world federalist	طرفدار حکومت جهانی
world liquidity	نقدینگی جهانی
world beater	شخص برتر ازاقران
world wide	مشهور جهان متداول درهمه جا
world federalism	طرفداری از حکومت جهانی ائتلاف دول
world war ii	جنگ جهانی دوم
world power	جهان نیرو
world test	ازمون جهان
world view	جهان بینی
world wars	جنگ جهانگیر
world shaking	تکان دهنده بسیار مهم
world shaking	زمین لرزه
world power	کشوربسیار قوی
world power	قدرت جهانی
world power	قدرت دنیوی
world simulation	همانندسازی جهانی
world power	ابرنیرو
world beater	قهرمان
world bank	بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
the world and its fullness	جهان وهرچه دراوهست
world creating	جهان افرین
world wars	جنگ بین المللی
the vanity of the world	فنای دنیا مزخرفات یا اباطیل دنیا
the vanity of the world	پوچی جهان
the outer world	مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
the invisible world	عالم غیب
the invisible world	جهان ناپدید
the lower world	جهان پایین
the lower world	جهان مردگان عالم اسوات
the world is transitory	جهان ناپایدار است
the youth of the world	روزگارخیلی قدیم
third world countries	کشورهای جهان سوم
world bank	بانک جهانی
woman of the world	زن دنیادیده یاکاردان
world war	جنگ جهانی
world-class	در سطح جهانی
world war	جنگ بین المللی
world war	جنگ جهانگیر
world class	در سطح جهانی
world-weary	بیزارازجهان بیزاراززندگی خسته از زندگی
to give to the world	انتشاردادن
world wars	جنگ جهانی
third world economies	اقتصاد کشورهای جهان سوم
creator the world	جهان افرین
nether world	دوزخ
the developed world	جهان توسعه یافته [پیشرفته]
world is one's oyster <idiom>	هرکس هرچیزی را میتواند بدست بیاورد
i give you my world for it	قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
The world is your oyster! <proverb>	دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است!
world weary	بیزارازجهان بیزاراززندگی خسته از زندگی
to be on top of the world	تو آسمون ها بودن [نشان دهنده خوشحالی]
creator of the world	جهان آفرین
intermediate world	عالم برزخ
nether world	جهان اینده
nether world	جهان پایین
nether world	این جهان
nether world	درک اسفل
dead to the world <idiom>	زود به خواب رفتن
The seven wonders of the world.	هفت عجایب گیتی
world-famous	دارایشهرتجهانی
He is unique in the world.	توی دنیا تک است
real world	دنیایحقیقی
First World War	جنگجهانیاول
World Series	مسابقات نهایی بیسبال
free world	کشورهای غیرکمونیست
free world	جهان ازاد
Second World War	جنگجهانیدوم
world record holder	دارنده رکورد جهانی
the art of the Ancient world	هنر جهان باستان
To feel on top of the world.	با دم خود گردو شکستن
theseven wonders of the world	عجایب هفتگانه جهان
in a battle for world domination	مبارزه برای سلطه جهان
industrial workers of the world	کارگران صنعتی جهان
Photos are accepted world	عکس هایی مقبولی دنیا
Leave world with your father that. . .	به پدرتان بسپارید که ...
The English - speaking world.	دنیای انگلیسی زبان
Where shall we be if another world war breaks out ?	اگر جنگ جهانی دیگری رخ دهد کارما بکجا می کشد ؟
world health organization	سازمان بهداشت جهانی
golf world cup	جام جهانی گلف
set the world on fire <idiom>	کاری فوق العاده انجام دادن
All the world and his wife were at this party .	هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
The living languages of the world.	زبانهای زند ؟ دنیا
ski world cup	جام جهانی اسکی
to make a noise in the world	مشهور شدن
My holiday did me a world of good.	درتعطیلات یک دنیا به من خوش گذشت
to feel on top of the world	تو آسمون ها بودن [نشان دهنده خوشحالی]
Italian stucco is world famous .	گچ برای ایتالیا شهرت جهانی دارد
Everst is the highest mountain in the world .	اورست بلندترین کوه دنیاست
world federation of trade unions	فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری
look at the world through rose-colored glasses <idiom>	خیلی مثبت بودن
His invevtion made a noise in the world.	اختراعش دردنیا سروصدائی براه انداخت
Make a journey round the world.	بدور دنیا سفر کردن
Laugh and the world laghs with you, weep and you w. <proverb>	بخندى ,دنیا با تو مى خندد گریه کنى باید بتنهایى گریه گنى.
A wave of anger swept over the entire world .	موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
To be world famous . To enjoy an international reputation.	شهرت جهانی داشتن
Laugh and the world laughs with you , weep and you wepp alone. <proverb>	بخند تا دنیا با تو بخندد گریه کن تا تنها گریه کنى.
see the world (things) through rose-colored glasses <idiom>	فقط خوبیهای یکچیز را دیدن
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence.	در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
computer	ماشین الکترونیکی
computer	شمارنده
computer	ماشین حساب
computer	رایانه
computer	حسابگر الکترونی
computer	ماشین حساب کامپیوتر
computer	کامپیوتر
computer	ماشین متفکر