Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
write off capital
مستهلک شدن سرمایه
Other Matches
write out
به تفصیل نوشتن
write-up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write off
زود نوشتن
write off
قلم زدن
write off
حذف کردن
write off
مستهلک کردن
write off
از دفتر خارج کردن
write-up
به تفصیل نوشتن
write-up
ستودن
write up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write up
ستودن
to write up
ستودن
to write out
بتفضیل نوشتن
to write out
مفصلانوشتن
to write off
قلم زدن
write-off
زود نوشتن
write-off
قلم زدن
write-off
حذف کردن
write this way
اینطور بنویسید
write-in
رای دادن به کسی که نامش در فهرست کاندیدها نیست
write-in
شخصی که نام او در فهرست کاندیدها نیست ولی به او رایمیدهند
write-in
وابسته به اینگونه رای
Please write it like this (this way).
اینطور بنویسید
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
write down
ثبت کردن
write off
<idiom>
تسویهحساب کردن
write off
<idiom>
پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
write up
<idiom>
مقامی را به حساب آوردن
asking to write
استکتاب
write this way
این جوربنویسید
write-off
از دفتر خارج کردن
write-off
مستهلک کردن
to write off
به اسانی نوشتن
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write
رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
write
کسر کردن
write
سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
pc write
IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
over write
جای نوشت
write
با اب وتاب شرح دادن
write
سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان یک عمل نوشتن به همراه چندعمل خوا ندن روی فایل می دهد
write
قراردادن متن یا داده روی دیسک یا نوار
write
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write
وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد
write
وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write
سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان نوشتن به همراه چندین عمل خواندن روی فایل میدهد
write up
به تفصیل نوشتن
over write
جای نوشتن
to write off
زود نوشتن وفرستادن
write
نوشتن
write
تالیف کردن
write
انشاکردن
write
تحریر کردن
write
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write
ثبت رای کتبی
I have some letters to write .
چند تا کاغذ باید بنویسم
type write
ماشین نویسی کردن
write protect
قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write head
هد نوشتن
write once read many
چند باربخوان
Teach him how to write .
نوشتن را باو یاد بده
write head
نوک نوشتن
write once read many
چند بار بازیاب
write once read many
یکبار نویس
ghost-write
کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد
Please write down your new address .
لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
write me the result
نتیجه را برای من بنویسید
He can neither read nor write.
نه می تواند بخواند نه بنویسد
write me every week
هر هفته برای من نامه بنویسید
He cant reade let alone write.
خواندن هم بلد نیست چه رسد به نوشتن
type write
با ماشین تحریر نوشتن
write-offs
از دفتر خارج کردن
read/write
خواندن- نوشتن
type write
ماشین کردن
to write up an accident
شرح واقعهای را بتفضیل نوشتن
he cannot read or write
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
to write an exam
امتحان کتبی نوشتن
to write out a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
write protect
شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
to write up a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
write-ups
ستودن
write-ups
به تفصیل نوشتن
write-offs
مستهلک کردن
write-offs
حذف کردن
write-offs
قلم زدن
write-offs
زود نوشتن
he dose not know how to write
نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
i write an article
مقالهای مینویسم
to write in ink
بامرکب یاجوهرنوشتن
write-ups
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write enable ring
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
read/write memory
حافظه خواندنی / نوشتنی
read/write head
هدخواندن- نوشتن
write black printer
چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
read/write head
نوک خواندن / نوشتن
read write head
نوک خواندن و نوشتن
read write privilege
امتیاز خواندن- نوشتن
direct read after write
خواندن مستقیم پس از نوشتن
write inhibit ring
حلقه ممانعت از نوشتن
read write cycle
چرخه خواندن و نوشتن
read/write file
فایل خواندنی / نوشتنی
write permit ring
چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
Every one is supposed to know to read and write .
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
Write down your full name and address .
نام ونشان کامل خودتان را بنویسید
It is not any thing to write home about .
مردقابلی است
Write on this side of the paper only.
فقط روی این طرف کاغذ بنویس
Vote (write) against a proposallll.
بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
write white engine
موتور سفید نویس
write black engine
موتور سیاه نویس
write protect tab
حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
write protect ring
حلقه حفافت از نوشتن
write protect notch
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
write protect disable
بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
Pass the write thru the key-hole.
سیم را از سوراخ کلید رد کن
scatter read gather write
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
capital
سرستون
capital
پایتخت
capital
اساسی
capital
رئیسی ریاست مابانه عمده
capital
مستلزم بریدن سر یاقتل
capital
سرمایه
capital
حرف درشت پایتخت
capital
قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
capital
تنخواه
capital
گناه مستوجب اعدام سرمایه
capital
راس المال
With my own capital .
با سرمایه شخصی خودم
capital
حرف بزرگ
capital value
ارزش فعلی
capital value
ارزش سرمایهای
capital
عالی
capital value
ارزش سرمایه
capital
فوقانی راسی
capital
سرستون سرلوله بخاری
capital
ارزش ویژه
money capital
سرمایه پولی
mobility of capital
تحرک سرمایه
liquid capital
سرمایهای که پول نقد باشد
liquid capital
سرمایه راکد
liquid capital
سرمایه نقدی
human capital
سرمایه انسانی
intellectual capital
سرمایه فکری
opening capital
سرمایه اولیه
initial capital
سرمایه اولیه
capital goods
کالاهای سرمایهای
free capital
سرمایه گذار پولی
declared capital
سرمایه اعلام شده
deeping of capital
عمق پیدا کردن سرمایه
deeping of capital
پایه گذاری اساسی سرمایه
equity capital
دارائی خالص
equity capital
ارزش ویژه
fixed capital
سرمایه ثابت
fixed capital
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
flight of capital
فرار سرمایه
flight of capital
مهاجرت سرمایه
floating capital
سرمایه متحرک
fluid capital
سرمایه سیال
financial capital
سرمایه مالی
fluid capital
سرمایه متحرک
consumer capital
سرمایه مصرفی
national capital
سرمایه ملی
social capital
سرمایه اجتماعی
to i. one's capital in stock
سرمایه حودرادرسهام گذاشتن
registered capital
سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
corner-capital
سرستون نبش
Borromini capital
[نوعی سر ستون ترکیبی]
transfer of capital
انتقال سرمایه
block-capital
سرستون بالشتکی
angle-capital
سرستون گوشه ای
venture capital
سرمایه مخاطره امیز
widening of capital
گسترش سرمایه
angular capital
[نوعی سرستون چهار ضلعی یونی]
You make capital of it .
<proverb>
از کاه کوه ساختن .
To live off ones capital .
ازمایه خوردن
capital gains
اضافه ارزش سرمایه
return on capital
بازدهی سرمایه
replacement capital
سرمایه جانشینی
replacement capital
سرمایه جایگزینی
nominal capital
سرمایه اسمی
operating capital
سرمایه در گردش
trading capital
سرمایه در گردش
paid in capital
سرمایه پرداخت شده
paid up capital
سرمایه پرداخت شده
physical capital
سرمایه فیزیکی
physical capital
سرمایه غیرپولی
quantity of capital
مقدار سرمایه
return of capital
بازده سرمایه
real capital
سرمایه واقعی
reduction of capital
تقلیل سرمایه شرکت
registered capital
سرمایه ثبت شده
yield of capital
بازده سرمایه
capital intensive
سرمایه طلب
capital expenditure
مخارج سرمایهای
capital expenditure
هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
capital equipments
تجهیزات سرمایهای
capital employed
سرمایه مورد استفاده
capital depreciation
استهلاک سرمایه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com