Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (7 milliseconds)
English
Persian
write-offs
زود نوشتن
write-offs
قلم زدن
write-offs
حذف کردن
write-offs
مستهلک کردن
write-offs
از دفتر خارج کردن
Other Matches
one-offs
بی تا
one-offs
نادر
one-offs
تک
one-offs
یک باره
one-offs
فقط برای یک دفعه
tip-offs
اطلاع نهانی
stand-offs
سرد گریز کردن
turn-offs
خاموش کردن یاشدن
cut-offs
درنگ
tip-offs
اخطار
turn-offs
محل چرخش
turn-offs
نقطه تحول
cast-offs
دوراندازی
cast-offs
کنارگذاشته مردود
cast-offs
دورانداختن
trade-offs
رابطه جایگزینی
trade-offs
سبک و سنگین کردن
stand-offs
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-offs
خصوصیات جنگ افزار هواپیما
stand-offs
مساوی یاهیچ به هیچ
stand-offs
دفع کردن بدفع الوقت گذراندن
stand-offs
محشور نبودن
turn-offs
خاموش کردن
turn-offs
قط ع منبع تغذیه یک ماشین
turn-offs
نقطه انحراف
cut-offs
برش
send-offs
اخراج بازیگر
spin-offs
برنامهی اشتقاقی
kick-offs
توپ زنی
run-offs
مسابقه سرنوشت ساز
run-offs
زهاب اب زه کشی
run-offs
اشغال
run-offs
وازده
play offs
مسابقههای حذفی پایان فصل
show-offs
خودنمایی کردن ادم خودنما
show-offs
جلوه دادن
rip-offs
کلاه برداری
rip-offs
گولزنی
rip-offs
جنس بدل
rip-offs
کالای قلابی
rip-offs
بنجل
spin-offs
بخشهسازی
spin-offs
شرکت بخشهسازی شده
rip-offs
مغبون سازی
run-offs
زائده
kick-offs
اغاز
send-offs
مشایعت کردن
send-offs
همراهی
send-offs
ایین بدرود ودعای خیر
send-offs
حرکت اسبها از دروازه شروع
write out
به تفصیل نوشتن
write up
<idiom>
مقامی را به حساب آوردن
write this way
این جوربنویسید
write off
<idiom>
پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
write off
<idiom>
تسویهحساب کردن
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
Please write it like this (this way).
اینطور بنویسید
write-in
وابسته به اینگونه رای
write-in
رای دادن به کسی که نامش در فهرست کاندیدها نیست
write this way
اینطور بنویسید
write
نوشتن
to write off
زود نوشتن وفرستادن
over write
جای نوشتن
over write
جای نوشت
asking to write
استکتاب
to write off
به اسانی نوشتن
to write off
قلم زدن
to write out
مفصلانوشتن
to write out
بتفضیل نوشتن
to write up
ستودن
write down
ثبت کردن
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
pc write
IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
write-in
شخصی که نام او در فهرست کاندیدها نیست ولی به او رایمیدهند
write-up
ستودن
write
وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد
write-up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write
با اب وتاب شرح دادن
write
کسر کردن
write
رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
write
ثبت رای کتبی
write
سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write off
زود نوشتن
write
سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان یک عمل نوشتن به همراه چندعمل خوا ندن روی فایل می دهد
write
قراردادن متن یا داده روی دیسک یا نوار
write
وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write up
به تفصیل نوشتن
write-up
به تفصیل نوشتن
write up
ستودن
write
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write
سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان نوشتن به همراه چندین عمل خواندن روی فایل میدهد
write
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write off
حذف کردن
write off
مستهلک کردن
write-off
زود نوشتن
write-off
حذف کردن
write-off
مستهلک کردن
write off
قلم زدن
write
تالیف کردن
write
انشاکردن
write
تحریر کردن
write-off
قلم زدن
write off
از دفتر خارج کردن
write-off
از دفتر خارج کردن
write head
هد نوشتن
to write up a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
to write out a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
He can neither read nor write.
نه می تواند بخواند نه بنویسد
ghost-write
کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد
I have some letters to write .
چند تا کاغذ باید بنویسم
Please write down your new address .
لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
Teach him how to write .
نوشتن را باو یاد بده
He cant reade let alone write.
خواندن هم بلد نیست چه رسد به نوشتن
to write an exam
امتحان کتبی نوشتن
write off capital
مستهلک شدن سرمایه
write me every week
هر هفته برای من نامه بنویسید
i write an article
مقالهای مینویسم
write head
نوک نوشتن
write-ups
ستودن
write-ups
به تفصیل نوشتن
write-ups
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
read/write
خواندن- نوشتن
type write
ماشین نویسی کردن
type write
ماشین کردن
to write up an accident
شرح واقعهای را بتفضیل نوشتن
to write in ink
بامرکب یاجوهرنوشتن
write me the result
نتیجه را برای من بنویسید
he dose not know how to write
نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
write protect
شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write protect
قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
type write
با ماشین تحریر نوشتن
he cannot read or write
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
write once read many
چند باربخوان
write once read many
چند بار بازیاب
write once read many
یکبار نویس
write protect tab
حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
Write down your full name and address .
نام ونشان کامل خودتان را بنویسید
read/write memory
حافظه خواندنی / نوشتنی
read/write head
هدخواندن- نوشتن
direct read after write
خواندن مستقیم پس از نوشتن
read/write head
نوک خواندن / نوشتن
read/write file
فایل خواندنی / نوشتنی
read write head
نوک خواندن و نوشتن
read write cycle
چرخه خواندن و نوشتن
It is not any thing to write home about .
مردقابلی است
Every one is supposed to know to read and write .
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
write protect ring
حلقه حفافت از نوشتن
write permit ring
چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
write protect disable
بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
write inhibit ring
حلقه ممانعت از نوشتن
write enable ring
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
write black printer
چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
write black engine
موتور سیاه نویس
write white engine
موتور سفید نویس
Vote (write) against a proposallll.
بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
Write on this side of the paper only.
فقط روی این طرف کاغذ بنویس
read write privilege
امتیاز خواندن- نوشتن
write protect notch
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
Pass the write thru the key-hole.
سیم را از سوراخ کلید رد کن
scatter read gather write
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com