English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 48 (4 milliseconds)
English Persian
your presence is requested خواهشمند است حضور بهم رسانید
Other Matches
requested خواهش
requested درخواست
requested تقاضا خواسته
requested خواستار شدن
requested تمناکردن
requested تقاضا کردن درخواست کردن
requested تقاضا
requested درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested درخواست می کنم
requested سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
requested تقاضا برای چیزی
we are requested خواهشمند است که
requested چیزی که کسی تقاضایش را دارد
in your presence در حضور شما
in the presence of ... در حضور ...
in my presence در حضور من [حقوق]
presence [of somebody] حضور [کسی] [حقوق]
presence حضور
in your presence در پیش شما
presence درنظر مجسم کننده
presence پیش
presence پیشگاه
presence وجود
presence بود
presence شخصیت
presence فرستی در یکان
presence وقوع وتکرار
Is my presence absolutely necessary? آیا حضور من لازم است؟
presence of mind حاضر ذهنی هوشیاری
presence of mind متانت
Please oblige us by your presence . با تشریف فرمایی خودت بر مامنت بگذارید
presence of mind حضور ذهن
point of presence شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
imposing presence هیبت
imposing presence وقار
imposing presence نفوذ
to excuse any ones presence کسیرا ازحضورمعاف کردن ازحضورکسی صرف نظرکردن
presence chamber بار گاه
presence chamber اطاق بار یا پذیرایی
page of presence لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
performed in one's presence حضوری
trial in presence of the parties دادرسی حضوری
He has great presence of mind. آدم حاضرالذهنی است
Saving your presence . present company excepted . بلانسبت شما !
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. جلوی پدرش سیگار نمی کشد
Her teacher's presence caused her considerable discomfort. بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com