English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (18 milliseconds)
English Persian
mete :اندازه گرفتن
Search result with all words
heart بدل گرفتن
hearts بدل گرفتن
alignment قرار گرفتن نامناسب در صفحه
alignment قرار گرفتن مناسب در صفحه
alignments قرار گرفتن نامناسب در صفحه
alignments قرار گرفتن مناسب در صفحه
receive گرفتن
receives گرفتن
blitz حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
press عصاره گرفتن
presses عصاره گرفتن
field جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
fielded جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
fields جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
surcharge بعنوان جریمه گرفتن
surcharge اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
surcharges بعنوان جریمه گرفتن
surcharges اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
deposit چاپ گرفتن ازکل یا بخشی از فضای حافظه
deposits چاپ گرفتن ازکل یا بخشی از فضای حافظه
usury گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
grappling گرفتن لباس یکدیگر
score امتیاز گرفتن حساب امتیازات
scored امتیاز گرفتن حساب امتیازات
scores امتیاز گرفتن حساب امتیازات
strafing زیر اتش گرفتن هدفهای زمینی به وسیله تیربارهواپیما
molded قالب گرفتن
molds قالب گرفتن
mould قالب گرفتن
moulded قالب گرفتن
moulds قالب گرفتن
slur لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slur مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slurred لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurred مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slurring لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurring مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slurs لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurs مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
change چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changed چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changes چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changing چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
pillow بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
pillows بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
foul گل و لای گرفتن
fouled گل و لای گرفتن
fouler گل و لای گرفتن
foulest گل و لای گرفتن
fouls گل و لای گرفتن
mean درنظر گرفتن
meaner درنظر گرفتن
meanest درنظر گرفتن
poll رای گرفتن
polled رای گرفتن
polls رای گرفتن
dimension اندازه گرفتن
dimensions اندازه گرفتن
gather نتیجه گرفتن استباط کردن
gathered نتیجه گرفتن استباط کردن
list لیست گرفتن
average میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average معدل گرفتن
average میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averaged میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaged معدل گرفتن
averaged میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averages میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averages معدل گرفتن
averages میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averaging میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaging معدل گرفتن
averaging میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
align دریک ردیف قرار گرفتن
align ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned دریک ردیف قرار گرفتن
aligned ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning دریک ردیف قرار گرفتن
aligning ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns دریک ردیف قرار گرفتن
aligns ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
shoot هدف گرفتن شکار
shoots هدف گرفتن شکار
lock بغل گرفتن
locks بغل گرفتن
graduate درجه گرفتن
graduates درجه گرفتن
graduating درجه گرفتن
calibrate قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrated قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrates قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrating قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
cup :خون گرفتن
Other Matches
orifice meter روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
gage اندازه گیر اندازه گرفتن
spans اندازه گرفتن
span اندازه گرفتن
to take the gauge of اندازه گرفتن
measure اندازه گرفتن
gauged اندازه گرفتن
caliper اندازه گرفتن
fathom اندازه گرفتن
spanned اندازه گرفتن
fathoms اندازه گرفتن
admeasure اندازه گرفتن
gauge اندازه گرفتن
gauges اندازه گرفتن
fathomed اندازه گرفتن
spanning اندازه گرفتن
fathoming اندازه گرفتن
accurate to size دقت در اندازه گرفتن
measure بحر اندازه گرفتن
to take a person's measure اندازه کسیرا گرفتن
stack up جمع کردن اندازه گرفتن
to set a اندازه گرفتن باطل کردن
to assume alarming proportions اندازه هولناک به خود گرفتن
measure بخش یاب اندازه گرفتن
to assume horrifying proportions اندازه هولناک به خود گرفتن
to take the a بلندی چیزیرا اندازه گرفتن ارتفاع جایی راپیمودن
gauging rod میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
angle اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typefaces اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analog نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage اندازه وسیله اندازه گیری
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
gauge اندازه اندازه گیر
gauged اندازه اندازه گیر
gauges اندازه اندازه گیر
to take medical advice دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
take in <idiom> زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
to seal up درز گرفتن کاغذ گرفتن
clam بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate جشن گرفتن عید گرفتن
gripped طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag کفه گرفتن تفاله گرفتن
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
moving iron instrument دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
isodiametric هم اندازه
size اندازه
hecatompet [اندازه صد پا]
gauge=gage اندازه
beyond measure بی اندازه
screamingly بی اندازه
meter اندازه
quantum اندازه
attack size اندازه تک
in part <idiom> تا یک اندازه
in what way <adv.> تا چه اندازه ای
sizes اندازه
how far <adv.> تا چه اندازه ای
to what extent <adv.> تا چه اندازه ای
meters اندازه
measure اندازه
bulk اندازه
immoderately بی اندازه
inordinate بی اندازه
deals اندازه
what چه اندازه
infintesimal بی اندازه
gauge اندازه
deal اندازه
inordinately بی اندازه
immensely بی اندازه
immense بی اندازه
tract اندازه
tracts اندازه
gauges اندازه
floor length اندازه کف
immeasurable بی اندازه
gauged اندازه
measurement اندازه
dealt اندازه
dimensions اندازه
equalled : هم اندازه
equaled : هم اندازه
magnitude اندازه
equalling : هم اندازه
measurements اندازه
rather تا یک اندازه
measurer اندازه
to size up اندازه
what is your size? اندازه
fitted اندازه
metres اندازه
metre اندازه
equals : هم اندازه
dimension اندازه
equal : هم اندازه
symmetric هم اندازه
extent اندازه
indefinite بی اندازه
isometrics هم اندازه
degree اندازه
isometric هم اندازه
equaling : هم اندازه
so far forth تا ان اندازه
To some extent. Within limits. تا اندازه ای
degrees اندازه
soupcon اندازه کم
full scale اندازه طبیعی
effective size of grain اندازه موثرذرات
measurements اندازه گیری
file size اندازه فایل
fractional size اندازه کسری
over size بزرگتر از اندازه
fit size اندازه مناسب
out of proportion خارج از اندازه
dosing اندازه معین
format اندازه شکل
partially true تا یک اندازه راست
dimensional error خطای اندازه
dimensional change تغییر اندازه
dimensional accuracy دقت اندازه
dimension sketch طرح اندازه
dimension diagram رسم اندازه
fitting allowance کاملا" اندازه
diamensionless بدون اندازه
module اندازه گیری
dimensional stability ثبات اندازه
to some extent تا اندازه ایی
gage=gauge پیمانه اندازه
effective size اندازه موثر
fittest اندازه بودن
same بهمان اندازه
dimensioning اندازه گذاری
module اندازه میزان
span پوشش اندازه
fit اندازه بودن
measurement اندازه گیری
doubled up اندازه دو برابر
nominal size اندازه نامی
limit اندازه وسعت
gauge cock اندازه نما
doubled اندازه دو برابر
gauger اندازه گیر
double اندازه دو برابر
nuclear size اندازه هسته
of an out size بیرون از اندازه
graded ruller خط کش اندازه دار
gray scale اندازه خاکستری
parameter شرح اندازه
outsize اندازه غیرمعمولی
sizes اندازه بعدساختمان
gage اندازه نما
speeds اندازه سرعت
doses اندازه معین
speeding اندازه سرعت
speed اندازه سرعت
dosed اندازه معین
size به اندازه کردن
dose اندازه معین
size اندازه بعدساختمان
gaging اندازه گیری
spans پوشش اندازه
metering اندازه گیری
spanning پوشش اندازه
sizes به اندازه کردن
spanned پوشش اندازه
parameters شرح اندازه
gauged اندازه گیر
block size اندازه بلاک
block size اندازه کندهای
block size اندازه کنده
scale of project اندازه طرح
screen size اندازه صفحه
t. far تا این اندازه
basic size اندازه اولیه
basic size اندازه اصلی
scale factor ضریب اندازه
body size اندازه بدن
bourne اندازه جوی
gauges اندازه تفنگ
gauges اندازه گیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com