Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
cycle
:بصورت دورانی فاهر شدن
cycled
:بصورت دورانی فاهر شدن
cycles
:بصورت دورانی فاهر شدن
Other Matches
nominally
بصورت فاهر
in outward show
بصورت فاهر
cycled
بصورت متناوب فاهر شدن
cycle
بصورت متناوب فاهر شدن
cycles
بصورت متناوب فاهر شدن
exteriorize
بصورت فاهرفهمیدن یا فهاندن صورت فاهر یا وجودخارجی دادن
picker
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
out flanking
دورانی
mawashi
دورانی
rotary
دورانی
dollyo
دورانی
vertiginous
دورانی
circular frequency
تکرار دورانی
turbo compressor
کمپرسور دورانی
concentric running
حرکت دورانی
turning movement
حرکت دورانی
rotary pump
پمپ دورانی
rotational inertia
لختی دورانی
rotary switch
کلید دورانی
rotational
چرخشی دورانی
turning movement
احاطه دورانی
revolutions
سرعت دورانی
rotation inertia
لختی دورانی
rotation flow
شارش دورانی
revolution
سرعت دورانی
mawashi geri
ضربه دورانی پا
concentricity
حرکت دورانی
revolving
گردنده دورانی
cyclical budget
بودجه دورانی
cyclical unemployment
بیکاری دورانی
cyclic pitch
گام دورانی
centrifugal pump
پمپ دورانی
eyre
گردش دورانی
encirclement
احاطه دورانی
dollyo chagi
ضربه دورانی پا
diode lamp
دیود دورانی
rotary drilling
حفاری دورانی
circular flow of income
گردش دورانی درامد
circular dischroism
دو رنگ نمایی دورانی
gyratory crusher
سنگ شکن دورانی
kwon toul chigi
ضربه مشت دورانی
concentricity test
ازمایش حرکت دورانی
evolution
چرخش حرکت دورانی
vertical envelopement
حرکت دورانی قائم
gyratory breaker
سنگ شکن دورانی
moom dolly chagi
ضربه پا به عکس دورانی
cyclic pitch control
کنترل گام دورانی
moom dollyo bandea dollyo chagi
ضربه پا برعکس دورانی
screwing
حرکات دورانی یخهای دریایی
semi spinner
پرتاب دورانی گوی بولینگ
semi roller
پرتاب دورانی گوی بولینگ
rocked
حرکت دورانی بال به دور بدنه
rock
حرکت دورانی بال به دور بدنه
rocks
حرکت دورانی بال به دور بدنه
terrtorialize
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
vortex flow
جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
circulation
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
circulations
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
rotaglider
گلایدرهایی که دارای بالهای دورانی ازاد هستند
coffee grinders
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
coffee grinder
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
expansion bearing
تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
saddle bag
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
variable stroke
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
gear ratio
نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
peach design
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
blast hole drill
مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
vitrify
بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
monofilament
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
malthusian law of population
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
kelly
قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
pomegrenate design
طرح گل اناری
[این طرح در گل های شاه عباسی فرش ایران، در فرش های چینی بصورت درخت انار و در فرش های ترکستان و قفقاز بصورت میوه انار به همراه شاخ و برگ استفاده می شود.]
peacock
طرح طاووس
[این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
surfaces
فاهر
rind
فاهر
rinds
فاهر
appearance
فاهر
appearances
فاهر
sensations
فاهر
sensation
فاهر
groomed
فاهر
the outward state
فاهر
superficies
فاهر
ostensible
فاهر
externals
فاهر
external
فاهر
squalid
بد فاهر
guises
فاهر
superficial
فاهر
exteriority
فاهر
guise
فاهر
mien
فاهر
externally
فاهر
semblable
فاهر
surface
فاهر
face
فاهر
outsides
فاهر
outside
فاهر
manifesting
فاهر
apparent
فاهر
faces
فاهر
guize
فاهر
manifests
فاهر
manifested
فاهر
manifest
فاهر
on the surface
در فاهر
surfaced
فاهر
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
simulation
فاهر سازی
appearances
فاهر نمایش
simulations
فاهر سازی
trumpery
خوش فاهر
aspects
صورت فاهر
hermaphrodite
خنثی فاهر
aspect
صورت فاهر
semblance
صورت فاهر
hermaphrodites
خنثی فاهر
surface
رویه فاهر
turn up
فاهر شدن
settings
وضع فاهر
to out ward seeming
برحسب فاهر
faces
فاهر منظر
springs
فاهر شدن
spring
فاهر شدن
turn-ups
فاهر شدن
seem
فاهر شدن
face
فاهر منظر
hues
تصویر فاهر
setting
وضع فاهر
hue
تصویر فاهر
seemed
فاهر شدن
seems
فاهر شدن
to make ones a
فاهر شدن
appearance
فاهر نمایش
outward show
نمایش فاهر
garb
کسوت فاهر
outward show
صورت فاهر
pro forma
از لحاظ فاهر
looks
فاهر شدن
exposed
فاهر شده
surfaced
رویه فاهر
look
فاهر شدن
merged
دشمن فاهر شد
turned out
فاهر لباسیکهفردیبرتندارد
similitude
بیرون فاهر
outsight
فاهر بینی
outwardly
برحسب فاهر
the outward man
انسان فاهر
affecter
فاهر ساز
personal appearance
وضع فاهر
surfaces
رویه فاهر
outside appearance
صورت فاهر
looked
فاهر شدن
formalist
فاهر پرست
the out ward eye
چشم فاهر
habit
مشرب فاهر
habits
مشرب فاهر
gloss
جلوه فاهر
judge by appearances
حکم به فاهر کردن
resurfaces
دوباره فاهر شدن
resurface
دوباره فاهر شدن
to keep up appearances
حفظ فاهر کردن
on the surface
درصورت فاهر از بیرون
exposures
فاهر شدن عکس
exposure
فاهر شدن عکس
resurfaced
دوباره فاهر شدن
verisimilar
دارای فاهر حقیقی
outward things
جهان برونی یا فاهر
of the surface
در صورت فاهر از بیرون
affectedly
از روی فاهر سازی
phantoms
منظر فاهر فریبنده
phantom
منظر فاهر فریبنده
show up
<idiom>
فاهر شدن ،رسیدن
for a sake
برای حفظ فاهر
out
رفتن فاهر شدن
out-
رفتن فاهر شدن
the outer man
وضع فاهر شخص
seeming
فاهر نما زیبایی
develop
فاهر کردن عکس
develops
فاهر کردن عکس
outed
رفتن فاهر شدن
prima facie evidence
مدرک به فاهر قاطع
phantasm
فاهر فریبنده سایه
pro forma
برای صورت فاهر
pro forma
منباب فاهر فاهری
scarious
دارای فاهر خشک وپلاسیده
aspect
روش فاهر سازی چیزی
specious
دارای فاهر زیبا وفریبنده
turn up
<idiom>
به طور ناگهانی فاهر شدن
looked
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
looks
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
stuffed shirt
ادم خوش فاهر وتوخالی
deponont
در فاهر مجهول و در باطن معلوم
stuffed shirts
ادم خوش فاهر وتوخالی
reasonable and probable cause
علت معقول و به فاهر درست
acronichal
فاهر شونده در غروب افولی
paradoxical
در فاهر مهمل و درواقع درست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com