Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 281 (13 milliseconds)
English
Persian
in
:رسیده امده
in-
:رسیده امده
Search result with all words
lobe
اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobes
اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
aggregate
جمع امده
aggregates
جمع امده
get
بدست امده
gets
بدست امده
getting
بدست امده
trapdoor
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
jamb
تیربیرون امده
jambs
تیربیرون امده
round shouldered
دارای شانههای جلو امده شانه گرد
round-shouldered
دارای شانههای جلو امده شانه گرد
stillbirth
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
incoming
امده
lug
هر عضو جلو امده چیزی
lugged
هر عضو جلو امده چیزی
lugging
هر عضو جلو امده چیزی
lugs
هر عضو جلو امده چیزی
worker
ازکار در امده
flange
لبه بیرون امده چرخ
flange
لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
flanges
لبه بیرون امده چرخ
flanges
لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
red-hot
تاب امده
vampire
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
vampires
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
inchoate
تازه بوجود امده
dormer
پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
dormers
پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
catches
ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
bay window
پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay window
پنجره پیش امده
bay windows
پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay windows
پنجره پیش امده
ecstatic
بوجد امده نشئهای
ecstatically
بوجد امده نشئهای
overdue
دیر امده
nook
قطعه زمین پیش امده برامدگی
bow window
پنجره پیش امده کمانی
bow windows
پنجره پیش امده کمانی
ventriloquism
سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
telling
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
stillborn
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
landed
فرود امده
overshot
پیش امده
jutting
پیش امده
worked up
ازکار در امده
escarpment
پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
escarpments
پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
visor
لبه پیش امده کلاه
visors
لبه پیش امده کلاه
air landed
فرود امده از راه هوا
apogean
از زمین بالا امده
apomict
کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
beetle brow
پیشانی پیش امده
biologic
بدست امده اززیست شناسی عملی
born in the purple
در نازونعمت بدنیا امده
brown major
براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
brown minor
براون کهتر یا ان براون که زودتر به اموزشگاه امده است
bucktooth
دندان گراز یا پیش امده
cantilever
تیر پیش امده
derived information
اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
enthetic
ازبیرون امده
exopathic
ازبیرون امده
exserted
بیرون امده
exserted
پیش امده
extrusive
اخراج کننده بیرون امده
fordone
از پا در امده
forestage
قسمت جلو امده صحنه نمایش
gibbous
بر امده
grilse
ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
hardly earned money
پول سخت بدست امده
he is an incarnate fiend
دیوی است که بصورت ادمی در امده است
hematogenous
از خون بوجود امده بوسیله خون منتشر شده
his stomach sticks out
شکمش پیش امده است
ill gotten
با وسایل غیر مشروع بدست امده
impassionate
به جنبش امده
industrial wealth
مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
instances have occurred that
مواردی پیش امده است
it is of doubtful proveance
معلوم نیست اصلا از کجا امده است
kid glove
ازلای زرق وبرق بیرون امده
leavened bread
نان ور امده
left over
زیاد امده
lyophil
بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
lyophiled
بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
margin productivity
نسبت بین محصول بدست امده وعوامل تولیدی که در صرف ایجاد ان شده است
matriculated students
شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند
microsoft word
یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
neoteric
تازه بدنیا امده
new come
تازه امده
odontolite
دندانی که تبدیل به سنگ شده و برنگ فیروزه در امده است
officinal names of drugs
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
oversailing of facade
قسمت برجسته یا پیش امده بنا
pandects
خلاصه قانون مدنی رم که درسده ششم بفرمان در05جلد امده است
peregrin or rine
از خارجه امده
peregrine
ازخارجه امده مسافر
petiolar
از برگدم بیرون امده
Other Matches
who came?
که امده
ridgy
بر امده
who came?
کی امده
saleint
بیرون امده
red hot
تاب امده
saleintiant
بیرون امده
protrusive
جلو امده
protrudent
جلو امده
underhung
پیش امده
unbred
بدببار امده
protrusile
جلو امده
prognathic
پیش امده
prognathous
پیش امده
projective
جلو امده
protractive
جلو امده
mellowing
رسیده
consummating
رسیده
ripe
رسیده
consummated
رسیده
mellow
رسیده
mellowed
رسیده
ripest
رسیده
mellows
رسیده
riper
رسیده
consummates
رسیده
consummate
رسیده
headed
رسیده
self born
از خود بوجود امده
unhandy
مشکل بدست امده
projecting jaw
ارواره پیش امده
take steps
اقدامات بعمل امده
twinborn
دوقلو بدنیا امده
you might have come
باید امده باشید
jack in office
رسیده است
floor length
رسیده بکف
overdue
موعد رسیده
fullest
بالغ رسیده
in wards
کالای رسیده
full fledged
بالغ رسیده
approved
به تایید رسیده
approvingly
به تایید رسیده
new arrived
تازه رسیده
overripe
بسیار رسیده
culminant
باوج رسیده
maturation
رسیده شدن
full-fledged
بالغ رسیده
new come
تازه رسیده
over ripe
زیاد رسیده
climactic
باوج رسیده
ripely
بطور رسیده
knee high
بزانو رسیده
full
بالغ رسیده
It's time
وقتش رسیده که
agreed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
passed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
approved
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
importing
کالای رسیده
Inc
به ثبت رسیده
allowed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
import
کالای رسیده
imported
کالای رسیده
authorized
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
ramus
قسمت بر امده واطاله یافته
prognathic
دارای ارواره پیش امده
rimrock
لبه بر امده صخره مزبور
to run short
زیر short امده است
to t. to account
زیر account امده است
venose
دارای رگهای متعددوبر امده
vizor
لبه پیش امده کلاه
prognathous
دارای ارواره پیش امده
weather worn
تحت تاثیر هوا در امده
confirmation
تایید ازاطلاعات رسیده
bequests
ارثی که بنابوصیت رسیده
bequest
ارثی که بنابوصیت رسیده
intersection point
نقطه بهم رسیده
indent
سفارش رسیده از خارج
inwards
واردات کالای رسیده
raised to the purple
بپایه مترانی رسیده
indenting
سفارش رسیده از خارج
elvis has left the building
<idiom>
[نمایش به اتمام رسیده]
indents
سفارش رسیده از خارج
saturant
بحد اشباع رسیده
nouveau riche
تازه بدوران رسیده
parvenus
تازه بدوران رسیده
parvenu
تازه بدوران رسیده
on end
<idiom>
بنظر به پایان رسیده
Did it ever occur to you that …
تا کنون بفکرت رسیده که ...
ripen
رسیده کردن یاشدن
ripening
رسیده کردن یاشدن
ripens
رسیده کردن یاشدن
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more.
جانم به لبم رسیده
grown
رسیده جوانه زده
aggrieved
محنت رسیده مغموم
letterboxes
جعبهی نامههای رسیده
letterbox
جعبهی نامههای رسیده
jumped-up
تازه به دوران رسیده
evaluation
ارزیابی اخبار رسیده
pensionable
وقت بازنشستگی رسیده
nouveaux-riches
تازه بدوران رسیده
evaluations
ارزیابی اخبار رسیده
ripened
رسیده کردن یاشدن
antemortem
مرگ زود رسیده
nouveau-riche
تازه بدوران رسیده
the bird took its perch
مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
ventricous
بادکرده دارای شکم پیش امده
whyŠthere is the answer
شرط در امده تقریبا معنی میدهد
the story is at an end
استان به پایان رسیده است
if i had brains
<idiom>
اگر عقلم رسیده بود
patentee
ذینفع اختراع به ثبت رسیده
paprica
میوه رسیده فلفل قرمز
he is up a gum tree
کاردبه استخوانش رسیده است
it was at its height
به منتهای درجه رسیده بود
it is time i was going
وقت رفتن من رسیده است
perfected
کاملا رسیده تکمیل کردن
it is high time to go
وقت رفتن رسیده است
perfecting
کاملا رسیده تکمیل کردن
i am nat my last shifts
کارد به استخوانم رسیده است
perfects
کاملا رسیده تکمیل کردن
syngraph
تنظیم کنندگان رسیده باشد
feed water
اب رسیده به دیگ بخار ناو
perfect
کاملا رسیده تکمیل کردن
paprika
میوه رسیده فلفل قرمز
he has been put to his trumps
کاردبه استخوانش رسیده است
ribby
دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
post edit
ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
heirlooms
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
backtell
ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
I have just received your letter.
کاغذت تازه به دستم رسیده است
upstart
تازه بدوران رسیده ادم متکبر
Has a letter arrived for me?
آیا برای من نامه ای رسیده است؟
upstarts
تازه بدوران رسیده ادم متکبر
heirloom
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
haricot
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
haricots
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
things have come to a pretty pass
کار بجای باریک رسیده است
the bill of has come to mature
وعده پرداخت برات رسیده است
irreducibility
حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
the bill has come to maturity
وعده پرداخت برات رسیده است
embryonic membrane
ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
rimrock
صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
straight arm
حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
prize courts
به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
ground waves
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
demand frequency
نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
semifinalist
کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
priming
استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
young people
دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
It's time to prepare the meal.
وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
Now it is about time to head home!
الان وقتش رسیده به خانه برویم
[بروم]
!
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
centralized items
اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
yardage
تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
soever
واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
carpetbagger
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
dowager
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowagers
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
carpetbaggers
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
brie
پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
aposteriori
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
dowagers
بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
nonagium
عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
dowager
بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
exponent
شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponents
شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
ended
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
end
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
wind aided
اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
hot valve clearance
فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
ventricos
بادکرده شکم دار دارای شکم پیش امده
protrusile
دارای ساختمان جلو امده جلو امدنی
things have come to a pretty
کاربجای باریک رسیده است کارو بار خراب است
interpretations
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretation
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
united nations organization
سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
post tensioning
پیش تنیدگی ناشی از کشش ارماتورهائی که بعد از بتن ریزی تحت کشش قرارگرفته و روی بتن عمل امده و سخت شده اتکاء دارد
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
registered capital
سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com