English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (21 milliseconds)
English Persian
fuse آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fused آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
Other Matches
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
fused رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
fuse رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
deep fording عبور از عمق زیاد اب
current passage عبور جریان
traffic cut تقاطع دو جریان عبور و مرور
current path مسیر عبور جریان برق
high frequency current جریان با بسامد زیاد
maximum circuit breaker کلید جریان زیاد
line circuit breaker کلید جریان زیاد
overcurrent relay رله جریان زیاد
maximum current relay رله جریان زیاد
overcurrent coil بوبین جریان زیاد
magnetic overload relay رله جریان زیاد مغناطیسی
overcurrent circuit breaking قطع مدار جریان زیاد
ferry گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
jet flap فلپی که جریان هوا یاگازهای پر انرژی خارج شده در امتداد لبه فرار از روی ان عبور میکنند
blade cuff قطعهای که با متصل شدن به ساقه تیغه ملخ باعث افزایش عبور جریان هوا از روی موتور میشود
fuse unit رابط فیوز نگهدارنده فیوز
jet stream جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
diode قطعه الکترونیکی که به جریان الکتریک اجازه عبور از یک جهت ونه جهت دیگر میدهد
aerodynamic heating افزایش دما ناشی از جریان سریع هوا روی سطوح ایرودینامیکی به ویژه درسرعتهای زیاد
permeable قابل عبور دادن رطوبت
permeability قابلیت عبور دادن رطوبت
reeve عبور دادن طناب از شیار
franked اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franks اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franker اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frankest اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franking اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frank اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
to switch on اتصال دادن جریان دادن
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
weaving shed [فضای خالی بین تارهای ضربی جهت عبور دادن پود.]
slaughters تخفیف زیاد دادن
slaughtered تخفیف زیاد دادن
slaughter تخفیف زیاد دادن
overrate زیاد اهمیت دادن به
over expose زیاد روشنایی دادن
overrated زیاد اهمیت دادن به
overrating زیاد اهمیت دادن به
overrates زیاد اهمیت دادن به
slash تخفیف زیاد دادن
slashed تخفیف زیاد دادن
overcolour زیاد اب وروغن دادن
slashes تخفیف زیاد دادن
luxuriating اب وتاب زیاد دادن
wiredraw زیاد طول دادن
luxuriates اب وتاب زیاد دادن
luxuriated اب وتاب زیاد دادن
luxuriate اب وتاب زیاد دادن
overcolour زیاد لعاب دادن
pump handle زیاد تکان دادن
to put it on زیاد لعابش دادن
drains جریان دادن
draining جریان دادن
drained جریان دادن
drain جریان دادن
to space out زیاد فاصله دادن گشادترکردن
anneal حرارت زیاد دادن و بعد سردکردن
enlarges توسعه دادن زیاد بحث کردن
wipe out شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
enlarge توسعه دادن زیاد بحث کردن
slashes تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashed تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slash تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
enlarging توسعه دادن زیاد بحث کردن
overset زینت دادن زیاد بار کردن
enlarged توسعه دادن زیاد بحث کردن
overbear مغلوب کردن زیاد میوه دادن
bloop عبور دادن مغناطیس از روی نوار برای پاک کردن سیگنالهایی که نیازی به آنها نیست
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
highest دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highs دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
religionize دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
shed stick چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
wading crossing عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
ratline عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
energy transition عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
fan 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fans 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanned 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanning 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
damping vane پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
safety fuse فیوز
fuse holder فیوز
single pole cutout فیوز تک پل
fused فیوز
fuse فیوز
cartridge فیوز فشنگی
electrical fuse فیوز برق
intermediate fuse فیوز میانی
overload device فیوز گرمایی
centrifugal cutout فیوز مرکزگریز
protect by fuse حفافت با فیوز
protect fuse فیوز محافظ
electromagnetic cutout فیوز الکترومغناطیسی
delay action fuse فیوز تاخیری
double acting fuse فیوز دوبل
safety fuse فیوز ایمنی
output box جعبه فیوز
panel cutout فیوز تابلو
cutout فیوز خودکار
automatic cutout فیوز اتوماتیک
automobile fuse فیوز اتومبیل
safety fuse فیوز اطمینان
time-lag fuse فیوز تاخیری
plug fuse فیوز فشنگی
cartridges فیوز فشنگی
oil break fuse فیوز روغنی
fuse block چینی فیوز
undervoltage release فیوز یکطرفه
fuse base پایه ی فیوز
fuse panel تابلوی فیوز
fuse panel پانل فیوز
fuse plug فیوز فشنگی
telephone fuse فیوز تلفن
fuse plug توپی فیوز
fuse post اتصال فیوز
fuse post برن فیوز
fuse post پست فیوز
fuse link فیوز باز
fuse socket سوکت فیوز
fuse socket پایه فیوز
fuse unit واحد فیوز
low voltage release فیوز یکطرفه
fuse link فشنگ فیوز
fuse strip فیوز نواری
link fuse فیوز باز
open link fuse فیوز باز
fuse block خانه فیوز
fuse block بلوک فیوز
fuse block قالب فیوز
fuse board تخته فیوز
fuse carrier نگهدارنده فیوز
fuse cartridge فشنگ فیوز
fuse clip گیره فیوز
fuse cut out قطع فیوز
fuse cutout فیوز جهنده
fuse element واحد فیوز
fuse holder نگهدارنده فیوز
fuse link رابط فیوز
film cutout فیوز پوستهای
fuse boxes جعبه فیوز
fuse box جعبه فیوز
main fuse فیوز اصلی
charging fuse فیوز پر کردن
enclosed fuse فیوز محفوظ
cartridge fuse فیوز فشنگی
branch cutout فیوز انشعاب
fuse gear متعلقات فیوز
fuse wire رابط فیوز
strip fuse فیوز نواری
detonating fuse فیوز انفجاری
mains fuse فیوز شبکه
fuse wire سیم فیوز
blow out fuse فیوز انفجاری
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
overload circuit switch فیوز اضافه بار
defusing فیوز بمب را برداشتن
fuse mounting strip نوار باریک فیوز
high tension fuse فیوز فشار قوی
underload circuit breaker فیوز کمی بار
high voltage fuse فیوز فشار قوی
no voltage release فیوز مغناطیسی ولتپای
wire fuse فیوز ذوب شونده
defuse فیوز بمب را برداشتن
defused فیوز بمب را برداشتن
renewable fuse فیوز تعویض پذیر
overload circuit breaker فیوز اضافه بار
quick break fuse فیوز قطع سریع
defuses فیوز بمب را برداشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com