English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
He has a glib (an oily, a persuasive,asmooth)tongue. آدم سر وزبان داری است
Other Matches
dude ranch گله داری واسب سواری وحشم داری
slavist محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
English مربوط به مردم وزبان انگلیسی
slavicist محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
preened خودرا اراستن بامنقار وزبان خود رااراستن
preen خودرا اراستن بامنقار وزبان خود رااراستن
preening خودرا اراستن بامنقار وزبان خود رااراستن
preens خودرا اراستن بامنقار وزبان خود رااراستن
You deserve it. حق داری ( استحقاق آنرا داری )
statecraft کشور داری ملک داری
collapse capitalism فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
capitalism کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
blind man's buff از من داری
wet storage تر داری
bigamy دو زن داری
tensility کش داری
grittiness شن داری
quartermaster سررشته داری
menage خانه داری
slaveholding برده داری
waked شب زنده داری
wake شب زنده داری
angularity زاویه داری
treasurership خزانه داری
angularity گوشه داری
wakes شب زنده داری
thrift خانه داری
stigmatism خال داری
spinosity سیخ داری
leasing اجاره داری
abstinence;or abstinency خود داری
treasury خزانه داری
quartermasters سررشته داری
angulation زاویه داری
anti capitalist ضد سرمایه داری
notbility خانه داری
continenece خود داری
non commital خود داری
creaminess خامه داری
dry storage خشک داری
lucubration شب زنده داری
fisk خزانه داری
house work خانه داری
household art هنرخانه داری
conchiferous داری صدف
patchiness وصله داری
cellarge حق انبار داری
serrulation دندانه داری
bulkiness جثه داری
self restraint خود داری
bank protection ساحل داری
bean caper پیرسن داری
blind mans buff ازمن داری
bulkiness تنه داری
rhythmicity نواخت داری
retenv خود داری
pernoctation شب زنده داری
incumbency عهده داری
charges عهده داری
vigilance شب زنده داری
farming مزرعه داری
slavery برده داری
sang froid خود داری
sang-froid خود داری
communism مردم داری
altruism همگونه داری
housekeeping خانه داری
fasting روزه داری
tenancies اجاره داری
tenancy اجاره داری
charge عهده داری
refusal خود داری رد
refusals خود داری رد
bursaries خزانه داری
bursary خزانه داری
viscosity شیره داری
tresury general خزانه داری کل
leasehold اجاره داری
capitalism سرمایه داری
night waking شب زنده داری
wakefulness شب زنده داری
tenure اجاره داری
vigil شب زنده داری
Exchequer خزانه داری
treasury general خرانه داری کل
vigils شب زنده داری
trusteeship امانت داری
trusteedhip امانت داری
to keep house خانه داری کردن
joint tenancy اجاره داری مشترک
nolle proseequi خود داری از پی کرد
mixed capitalism سرمایه داری مختلط
You have cobwebs in your head. <idiom> تو گچ تو سرت داری. [اصطلاح]
industrial capitalism سرمایه داری صنعتی
light housekeeping کارهای خانه داری
land tenure اجاره داری زمین
keep house خانه داری کردن
joint tenancy شرکت در اجاره داری
to rule the roast اختیار داری کردن
keepworthy قابل نگه داری
procurator general کفیل خزانه داری
spatiality فضا داری فضائیت
How old are you?Whats your age? چند سال داری ؟
To keep late nights [hours] شب زنده داری کردن
run the show اختیار داری کردن
to govern one's passions خود داری کردن
refrainment خود داری اجتناب
precapitalism ماقبل سرمایه داری
precapitalism پیش از سرمایه داری
to possess oneself خود داری کردن
What do you feel like having today? امروز تو به چه اشتها داری؟
to keep shop دکان داری کردن
baby-sitting بچه داری کردن
keeps حفافت امانت داری
keep حفافت امانت داری
holding متصرفی اجاره داری
advanced capitalism سرمایه داری پیشرفته
angularity زاویه داری لاغری
refrains خود داری کردن
attorn اجاره داری کردن
bailment امانت داری سمساری
refraining خود داری کردن
black capitalism سرمایه داری سیاه
refrained خود داری کردن
capitalist countries کشورهای سرمایه داری
baby sit بچه داری کردن
quartermasters رسته سررشته داری
baby-sat بچه داری کردن
bourgeoisie سرمایه داری بورژوازی
Chancellor of the Exchequer وزیر خزانه داری
baby-sits بچه داری کردن
Chancellors of the Exchequer وزیر خزانه داری
capitalistic منسوب به سرمایه داری
capitalism رژیم سرمایه داری
chest تابوت خزانه داری
wake شب زنده داری کردن
baby-sit بچه داری کردن
waked شب زنده داری کردن
succulence اب داری حالت ابکی
quartermaster رسته سررشته داری
capitalist system نظام سرمایه داری
day nurseries بچه داری در روز
explicit rent اجاره داری کردن
double entry دفتر داری مضاعف
continence خویشتن داری پرهیزگاری
wakes شب زنده داری کردن
get by نگه داری کردن
home economics اقتصاد خانه داری
house keeping operation اعمال خانه داری
household art اصول خانه داری
refrain خود داری کردن
chamberlainship پرده داری گنجوری
housekeep خانه داری کردن
day nursery بچه داری در روز
chests تابوت خزانه داری
to have custody of نگهداری یا امانت داری کردن از
He is a brainy person . آدم کله داری است
quartermaster فروشگاه وسایل سررشته داری
You really are cheeky! واقعا" عجب رویی داری !
laws of motion of capitalism قوانین حرکت سرمایه داری
Do you have an extra pen to lend me? یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
to run the show در کاری اختیار داری کردن
Treasury Department اداره خزانه داری [ در آمریکا]
jointure اجاره داری مشترک و مشاعی
piquancy گوشه داری طعنه امیزی
I cant be bothered. bother the flies! برو بابا حوصله داری !
mental reservation خود داری از ذکر مطلبی
to contain one self خود داری یا حوصله کردن
capacity utilization rate نرخ بهره داری از فرفیت
purulence زخم چرکی چرک داری
passive resistance خود داری از قبول یاموافقت
roister عیاشی و شب زنده داری کردن
ruffed دارای یقه چین داری
capitalization اعمال سیستم سرمایه داری
cornetcy پرچم داری سواره نظام
accounties علم حساب یا دفتر داری
subtenancy اجاره داری دست دوم
quartermasters فروشگاه وسایل سررشته داری
carpet sweeper جارو نپتون [نظافت] [خانه داری]
You are sure a dead ringer for muy brother. تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
wombats جانور کیسه داری شبیه خرس
to keep oneself to oneself ازامیزش بادیگران خود داری کردن
free enterprise رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
wombat جانور کیسه داری شبیه خرس
bourgeoisie سرمایه داری حکومت طبقه دوم
He is of noble birth. آدم پدر و مادر داری است
tenantry اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
to flinch the flagon ازخوردن نوشابه خود داری کردن
municipalist طرفدار نظارت یا اقدامات شهر داری
to keb at a lamb ازشیردادن به بره خود داری کردن
lucubrate شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
housewifely از روی خانه داری یا صرفه جوئی
to recede from an engagement از افهار عقیدهای خود داری کردن
to recede from an opinicn ازافهار عقیدهای خود داری کردن
gange باسیم نازک نگاه داری کردن
stagnation thesis تز انحطاط و ورشکستگی رژیم سرمایه داری
proctorize زیر انضیاط در اوردن اختیاری داری کردن بر
What is that strange contraption you've got in the garage? آن دستگاه عجیب و غریب که تو در گاراژ داری چیست؟
Let's see how much you can take. <idiom> ببینیم تا چه حد توانایی [استقامت] داری . [اصطلاح روزمره]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com