English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
up in arms <idiom> آماده حمله
Search result with all words
to square up خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله]
Other Matches
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
velimirovic attack حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot بیک حمله دریک حمله
hysterogenic حمله تشنجی شبیه حمله
hysteroid حمله تشنجی شبیه حمله
front line خط حمله خط حمله یادفاع
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
at one's fingertips <idiom> آماده
able آماده
in the pipeline [Colloquial] در آماده سازی
accommodate آماده کردن
in arms <idiom> آماده جنگیدن
up to <idiom> آماده شیطنت
handshaking آماده دریافت
take up arms <idiom> آماده جنگیدن
set out <idiom> آماده سفرشدن
here goes nothing <idiom> آماده شروع
get ready <idiom> آماده شدن از
make arrangements آماده کردن
make preparations آماده کردن
accessible آماده پذیرایی
give-and-take آماده به توافق
make provisions آماده کردن
psyched up <idiom> آماده انجام کار
go ahead <idiom> آماده کار شدن
get set <idiom> آماده شروع شدن
prone to do something آماده کردن برای
preparations آماده کردن چیزی
in store <idiom> آماده بوقوع پیوستن
preparation آماده کردن چیزی
dinner etc. is served غذا آماده است
up for grabs <idiom> آماده رقابت شدن
cold بدون آماده بودن
colder بدون آماده بودن
to stand ready to [+ verb] آماده بودن برای
to stand ready for [+ noun] آماده بودن برای
to prepare [for] آماده شدن [به یا برای]
red alerts حالت آماده باش
red alert حالت آماده باش
fair game طعمهی حاضر و آماده
promise the moon <idiom> آماده انجام کار
luncheon meat گوشت پخته و آماده
at someone's beck and call <idiom> همیشه آماده پذیرایی
coldest بدون آماده بودن
colds بدون آماده بودن
As you are not ready ... چونکه هنوز آماده نیستی...
to be in season [in heat] آماده جفتگیری بودن [جانورشناسی]
forthcoming <adj.> آماده به ارائه [نزدیک به تحقق]
Since you are not ready ... چونکه هنوز آماده نیستی...
My room hasn't been prepared. اتاق من آماده نشده است.
on call <idiom> آماده برای ترک خدمت
retaking آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
prone to do something آماده برای کردن کاری
retake آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
cast the first stone <idiom> همیشه آماده جنگیدن است
hit the books <idiom> برای کلاس آماده شدن
able آماده بودن آرایش دادن
retakes آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retaken آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
to prepare something چیزی را آماده کردن [آشپزی]
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
precompiled code کد خروجی کامپایلر و آماده اجرا
post attack بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
to set about دست بکاری زدن آماده کاری
finished کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
to dress [food] آماده کردن [پختن] [غذا یا دسرت]
design development آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
in the market for <idiom> خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
address آماده شدن برای ضربه یا هدفگیری
standbys که در صورت خرابی آماده استفاده است
standby که در صورت خرابی آماده استفاده است
sixth forms دورهی آماده سازی برای دانشگاه
sixth form دورهی آماده سازی برای دانشگاه
reworking برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworks برای کاربرد مجدد آماده کردن
rework برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworked برای کاربرد مجدد آماده کردن
To stand at attention(ease). بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
I am prepared for any eventuality. برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
interleaving به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
to be about to do something <idiom> آماده انجام کاری بودن [اصطلاح روزمره]
It's time to prepare the meal. وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
to be on the verge [brink] of doing something <idiom> آماده انجام کاری بودن [اصطلاح روزمره]
on-call service آماده برای ترک در خدمت [اصطلاح رسمی]
page عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
pages عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
paged عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
on tap <adj.> همیشه آماده [برای ریختن از شیره بشکه]
to be on-call در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
microprogram مجموعه کامل ریز دستورات ابتدایی آماده در CPU
clear سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
attended operation فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
clearest سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
clears سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
finished متنی که تایپ شده و آماده چاپ گرفتن است
clearer سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
To work on someone کسی را پختن [از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
handshaking سیگنال ارسالی بین دو وسیله ارتباطی شامل آماده ارسال
open آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
demanded پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
focussing پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focusses پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focuses پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussed پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focused پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
opens آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opened آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
focus پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
demands پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
contention مدت زمانی که طول می کشد تا وسیلهای آماده استفاده شود
action architecture [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
contentions مدت زمانی که طول می کشد تا وسیلهای آماده استفاده شود
empty رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
emptiest رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
empties رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
emptier رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
emptied رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
printed فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
preprocessor نرم افزاری که داده را پیش از کامپایل یا ترجمه آماده و پردازش میکند
beta version گونهای از برنامه کاربردی نرم افزار که تقریباگ آماده انتشار است
configured in وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
stream تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
cts CSR برای بیان اینکه یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
streams تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
prints فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
takedown مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود
greasy wool پشم چرب [پشمی که هنوز شسته نشده و آماده ریسندگی نیست.]
streamed تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
medium رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
mediums رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
device handler نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
print فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
device driver نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
feasibility امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
processed silk ابریشم پخته [ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
dataset سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه آماده استفاده است
takedown حذف نوار یا کاغذ یا دیسک از یک وسیله جانبی پس از یک کار و آماده کردن آن برای بعدی
buffer استفاده از فضای ذخیره سازی موقت تا وقتی که پردازنده یا رسانه آماده پردازش آن شود
microsoft جستجوگر وب ساخت ماکرو سافت که آماده است و به کاربر امکان دیدن صفحه وب را میدهد
workspace فضایی در حافظه که برای استفاده آماده است یا در حال حاضر اپراتور در آن کار میکند
pre اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند
drivers نرم افزار مخصوص که دستورات کاربر را که آماده چاپ هستند کنترل و فرمت میکند
outputs ثباتی که داده خروجی را ذخیره میکند تا گیرنده آماده شوند یا کانال خالی شود
output ثباتی که داده خروجی را ذخیره میکند تا گیرنده آماده شوند یا کانال خالی شود
dual دادههای ترکیبی هر مجموعهای از داده در پاس یا لبه ساعت مختلف آماده و معتبر است
length تعداد داده هایی که در بافر ذخیره می شوند تا پردازنده آماده دریافت آنها شود
driver نرم افزار مخصوص که دستورات کاربر را که آماده چاپ هستند کنترل و فرمت میکند
lengths تعداد داده هایی که در بافر ذخیره می شوند تا پردازنده آماده دریافت آنها شود
pre- اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند
offensives حمله
falling sickness حمله
seizures حمله
offenses حمله
offence حمله
attacking line خط حمله
offense,etc حمله
spelled حمله
thrust حمله
thrusting حمله
epileptic fit حمله
forays حمله
foray حمله
thrusts حمله
offense حمله
spell حمله
venues حمله
hysteria حمله
inroad حمله
seizure حمله
sally حمله
sallies حمله
assailment حمله
onset حمله
onslaught حمله
onslaughts حمله
assaulting حمله
assaults حمله
besetting حمله پی در پی
aggression حمله
impugnment حمله
venue حمله
assault حمله
impugnation حمله
ictys حمله
countering حمله
countered حمله
counter حمله
assaulted حمله
offensive <adj.> حمله
wide open حمله
campaigning حمله
campaigned حمله
campaign حمله
fittest حمله
attacked حمله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com