Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 229 (3 milliseconds)
English
Persian
handshaking
آماده دریافت
Search result with all words
acknowledge
سیگنالی که گیرنده می فرستد تا اعلام کند پیام ارسالی دریافت شده است و آماده بعدی است
acknowledges
سیگنالی که گیرنده می فرستد تا اعلام کند پیام ارسالی دریافت شده است و آماده بعدی است
acknowledging
سیگنالی که گیرنده می فرستد تا اعلام کند پیام ارسالی دریافت شده است و آماده بعدی است
invite
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invited
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invites
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
busied
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busying
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
request
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requesting
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requests
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
emptied
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
emptier
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
empties
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
emptiest
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
empty
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
buffer
فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
length
تعداد داده هایی که در بافر ذخیره می شوند تا پردازنده آماده دریافت آنها شود
lengths
تعداد داده هایی که در بافر ذخیره می شوند تا پردازنده آماده دریافت آنها شود
resident
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
residents
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
ack
سیگنالی که گیرنده می فرستد تا اعلام کند پیام ارسالی دریافت شده است و آماده بعدی است
DSR
سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
Other Matches
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
check
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
acknowledge
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
cryptoperiod
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
at one's fingertips
<idiom>
آماده
able
آماده
make preparations
آماده کردن
in the pipeline
[Colloquial]
در آماده سازی
here goes nothing
<idiom>
آماده شروع
accommodate
آماده کردن
make arrangements
آماده کردن
get ready
<idiom>
آماده شدن از
make provisions
آماده کردن
in arms
<idiom>
آماده جنگیدن
up to
<idiom>
آماده شیطنت
up in arms
<idiom>
آماده حمله
give-and-take
آماده به توافق
take up arms
<idiom>
آماده جنگیدن
accessible
آماده پذیرایی
set out
<idiom>
آماده سفرشدن
promise the moon
<idiom>
آماده انجام کار
preparations
آماده کردن چیزی
prone to do something
آماده کردن برای
in store
<idiom>
آماده بوقوع پیوستن
preparation
آماده کردن چیزی
up for grabs
<idiom>
آماده رقابت شدن
psyched up
<idiom>
آماده انجام کار
to stand ready for
[+ noun]
آماده بودن برای
to prepare
[for]
آماده شدن
[به یا برای]
get set
<idiom>
آماده شروع شدن
at someone's beck and call
<idiom>
همیشه آماده پذیرایی
red alerts
حالت آماده باش
red alert
حالت آماده باش
luncheon meat
گوشت پخته و آماده
dinner etc. is served
غذا آماده است
colds
بدون آماده بودن
coldest
بدون آماده بودن
cold
بدون آماده بودن
fair game
طعمهی حاضر و آماده
go ahead
<idiom>
آماده کار شدن
to stand ready to
[+ verb]
آماده بودن برای
colder
بدون آماده بودن
able
آماده بودن آرایش دادن
to prepare something
چیزی را آماده کردن
[آشپزی]
to be in season
[in heat]
آماده جفتگیری بودن
[جانورشناسی]
forthcoming
<adj.>
آماده به ارائه
[نزدیک به تحقق]
retakes
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retaken
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retake
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retaking
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
Since you are not ready ...
چونکه هنوز آماده نیستی...
My room hasn't been prepared.
اتاق من آماده نشده است.
Please have my bill ready.
لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
As you are not ready ...
چونکه هنوز آماده نیستی...
prone to do something
آماده برای کردن کاری
precompiled code
کد خروجی کامپایلر و آماده اجرا
cast the first stone
<idiom>
همیشه آماده جنگیدن است
hit the books
<idiom>
برای کلاس آماده شدن
on call
<idiom>
آماده برای ترک خدمت
reworks
برای کاربرد مجدد آماده کردن
design development
آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
standby
که در صورت خرابی آماده استفاده است
standbys
که در صورت خرابی آماده استفاده است
in the market for
<idiom>
خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
rework
برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworked
برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworking
برای کاربرد مجدد آماده کردن
address
آماده شدن برای ضربه یا هدفگیری
to set about
دست بکاری زدن آماده کاری
finished
کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
sixth form
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
sixth forms
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
to dress
[food]
آماده کردن
[پختن]
[غذا یا دسرت]
to be on the verge
[brink]
of doing something
<idiom>
آماده انجام کاری بودن
[اصطلاح روزمره]
page
عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
to be about to do something
<idiom>
آماده انجام کاری بودن
[اصطلاح روزمره]
It's time to prepare the meal.
وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
interleaving
به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
to be on-call
در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
I am prepared for any eventuality.
برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
on-call service
آماده برای ترک در خدمت
[اصطلاح رسمی]
pages
عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
paged
عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
on tap
<adj.>
همیشه آماده
[برای ریختن از شیره بشکه]
To stand at attention(ease).
بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
to square up
خود را آماده کردن
[برای دعوی یا حمله]
microprogram
مجموعه کامل ریز دستورات ابتدایی آماده در CPU
To work on someone
کسی را پختن
[از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
clear
سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
clearer
سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
attended operation
فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
clearest
سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
clears
سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
finished
متنی که تایپ شده و آماده چاپ گرفتن است
collections
دریافت
synecdoche
هم دریافت
percipience
دریافت
collection
دریافت
sentience
دریافت
deliveries
دریافت
receptions
دریافت
apprehensions
دریافت
apprehension
دریافت
comprehensions
دریافت
transmission/reception of messages
دریافت
comprehension
دریافت
reception
دریافت
inception
دریافت
sensing
دریافت
discernment
دریافت
apperception
دریافت
receipts
دریافت
receipt
دریافت
receiving
دریافت
delivery
دریافت
mental perception
دریافت
demanded
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
focussing
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussed
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
action architecture
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
focusses
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
demands
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
contention
مدت زمانی که طول می کشد تا وسیلهای آماده استفاده شود
contentions
مدت زمانی که طول می کشد تا وسیلهای آماده استفاده شود
focuses
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
handshaking
سیگنال ارسالی بین دو وسیله ارتباطی شامل آماده ارسال
focus
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
open
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
demand
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
opened
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opens
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
focused
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
recipients
دریافت کنندگان
recipient
دریافت کننده
recipient
دریافت کنندگان
catcher's side
سمت دریافت
audio reception
دریافت صوتی
payee
دریافت کننده
draws
دریافت کردن
recipients
دریافت کننده
payees
دریافت کننده
getter
دریافت کننده
hear from
<idiom>
دریافت نامه
recover
دریافت کردن
recovering
دریافت کردن
recovers
دریافت کردن
pick up
<idiom>
دریافت کردن
pull down
دریافت کردن
receive
دریافت کردن
answer/originate
دریافت / ارسال
long distance reception
دریافت دور
collection of goods
دریافت کالا
recieve only
دریافت محض
acquire
دریافت کردن
acquires
دریافت کردن
acquiring
دریافت کردن
draw
دریافت کردن
collecting main
شبکه دریافت
recieve
دریافت کردن
come into
<idiom>
دریافت کردن
receivable
دریافت کردنی
recipiency
قوه دریافت
collecting of the current
دریافت جریان
percept
دریافت ادراکی
perception
دریافت احساس
receivers
متصدی دریافت
receiver
دریافت کننده
receivers
دریافت کننده
receiver
متصدی دریافت
perceptions
دریافت احساس
receives
دریافت کردن
reception
دریافت پذیرش
receptions
دریافت پذیرش
configured in
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
mediums
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
printed
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
print
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
preprocessor
نرم افزاری که داده را پیش از کامپایل یا ترجمه آماده و پردازش میکند
device driver
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
medium
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
device handler
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
greasy wool
پشم چرب
[پشمی که هنوز شسته نشده و آماده ریسندگی نیست.]
streams
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
stream
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
beta version
گونهای از برنامه کاربردی نرم افزار که تقریباگ آماده انتشار است
takedown
مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود
cts
CSR برای بیان اینکه یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
prints
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
streamed
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
boost
کمک دریافت شده
payees
دریافت کننده پول
payees
دریافت کننده وجه
intuitions
کشف دریافت ناگهانی
sinks
دریافت انتهای خط ارتباتی
receipts
رسید پیام دریافت شد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com