Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
They must hunger in frost, that will not work in heat.
<proverb>
آنهایی که در تابستان کار نمى کنند بایستى در زمستان گرسنه بمانند.
Other Matches
The squirrels are storing up nuts for the winter.
سنجاب ها فندقی برای زمستان ذخیره می کنند .
winterer
زمستان جانوری که زمستان را بسرمیبرد
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
She is the clinging sort.
از آنهایی است که مثل کنه می چسبد
to provoke somebody until a row breaks out
<idiom>
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
queue
مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queueing
مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queued
مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queues
مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
noncompatibility
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
multiprocessor
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessing system
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
When brothers quarrel, only fools believe.
<proverb>
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
mode
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
modes
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
summers
تابستان
summertime
تابستان
summery
تابستان
summer
تابستان
summertime
هنگام تابستان
estivation
تابستان گذرانی
estivation
تابستان خوابی
summer time
فصل تابستان
summer ide
فصل تابستان
midsummer
چله تابستان
canicule
چله تابستان
full summer
عین تابستان
midsummer
نیمه تابستان
summer is in
تابستان رسید
aestivate
تابستان را گذراندن
high summer
وسط تابستان
aestivation
تابستان گذرانی
full summer
چله تابستان
collision detection
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
With the onset of summer.
.با آمدن (فرارسیدن )تابستان
summery
شبیه تابستان تابستانی
winter
زمستان
winter kill
زمستان کش
winters
زمستان
traffics
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
traffic
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
trafficked
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
trafficking
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
sike
نهری که در تابستان خشک شود
summers
چراندن تابستان را بسر بردن
summer
چراندن تابستان را بسر بردن
hibernation
زمستان خوابی
in the midst of winter
در چله زمستان
wintertime
هنگام زمستان
wintertime
فصل زمستان
the f. winter
زمستان اینده
midwinter
وسط زمستان
nuclear winter
زمستان اتمی
wintery
مناسب زمستان
wintertide
فصل زمستان
winter tide
فصل زمستان
in the midst of winter
در قلب زمستان
in the midst of winter
در وسط زمستان
wintry
مناسب زمستان
all over winter
سراسر زمستان
brumal
مربوط به زمستان
the dead of winter
چله زمستان
depth of winter
چله زمستان
electronic cottage
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
midnight sun
خورشید بالای افق در نیمه شب تابستان
We wI'll go to the seaside this coming ( next ) summer .
امسال تابستان می رویم کنار دریا
winterer
بسر برنده زمستان
dormice
موش زمستان خواب
winterish
مناسب برای زمستان
dormouse
موش زمستان خواب
dog days
چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
hibernating
زمستان را دربیهوشی بسر بردن
winterbourne
رودی که در زمستان جاری میشود
deciduous
گیاهی که در زمستان برگ میریزد
midwinter
چله زمستان انقلاب زمستانی
hibernate
زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernated
زمستان را دربیهوشی بسر بردن
winter kill
در سرمای زمستان از بین رفتن
hibernates
زمستان را دربیهوشی بسر بردن
keen set
گرسنه
chickling
گرسنه
peckish
گرسنه
i f. hungry
گرسنه ام
vetch
گرسنه
hungry
گرسنه
esurient
گرسنه
hungrier
گرسنه
hungered
[arch]
گرسنه
hungriest
گرسنه
famished
گرسنه
Tourists have stayed away in droves this summer.
این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
MMU
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
hibernation
بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
winterization
اماده کردن برای کار در زمستان
i feel
گرسنه ام هست
go hungry
گرسنه ماندن
ravenous
بسیار گرسنه
i feel
گرسنه هستم
peckish
[British English]
[colloquial]
<adj.>
اندکی گرسنه
to suffer from hunger
گرسنه ماندن
underfed
مردم گرسنه
to be hungry
گرسنه بودن
Are you hungry?
تو گرسنه هستی؟
I'm hungry.
من گرسنه هستم.
to go hungry
گرسنه ماندن
half evergreen
دارای برگهای نیمه سبز درفصل زمستان
voracious
پرولع خیلی گرسنه
to get
[be]
hungry
گرسنه شدن
[بودن]
we feel
گرسنه مان هست
hungers
قحطی گرسنه کردن
hunger
قحطی گرسنه کردن
I went hungry last night .
دیشب گرسنه ماندم
hungered
قحطی گرسنه کردن
sharp set
گرسنه بسیار مشتاق
hungering
قحطی گرسنه کردن
hungers
گرسنگی دادن گرسنه شدن
hunger
گرسنگی دادن گرسنه شدن
hungered
گرسنگی دادن گرسنه شدن
hungering
گرسنگی دادن گرسنه شدن
The full man does not understand a hungry one .
<proverb>
سیر از گرسنه خبر ندارد .
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry.
سپس او
[زن]
از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
companding
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
Better to go to bed supperless than to rise in debt.
<proverb>
گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
I'm not very hungry, so please don't cook on my account.
من خیلی گرسنه نیستم، پس لطفا بحساب من آشپزی نکن.
aestivate
رخوت تابستانی داشتن تابستان را بحال رخوت گذراندن
cad
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cads
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
Now that it's summer the thing to do would be to use the bicycle to commute to work.
حالا که تابستان است کاری که می توان کرد این است که از دوچرخه برای رفت و آمد به سر کاراستفاده کرد.
I'm beginning to get scared
[hungry]
.
آهسته آهسته به ترس می افتم
[گرسنه می شوم]
.
PRI
پشتیبانی کنند
he warned them to obey
اطاعت کنند
they mingle their tears
با هم گریه می کنند
he is well spoken of
از او تعریف می کنند
daisy chain
سومین را و... فراخوانی می کنند
charnel house
مردگان راتوده می کنند
My feet hurt.
پاهایم درد می کنند.
Murray code
- بیت استفاده می کنند
they dispute about nothing
درسرهیچ نزاع می کنند
they make much noise
زیاد شلوق می کنند
the trumpets blows
شیپورها صدا می کنند
had it trans ted
بدهید ترجمه کنند
i hear him complain
میشنوم که شکایت می کنند
they make much noise
خیلی صدا می کنند
compatible
با هم درست کار می کنند
they went to r. themselves
رفتند که نامه نویسی کنند
fire support coordinator
هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
They act after their kind.
جنس خود رفتار می کنند.
Those who agree,raise their hands.
موافقین دستهایشان رابلند کنند
knife board
میزی که روی ان کاردهاراپاک می کنند
watch pocket
جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
fillister
رندهای که با ان کنش کاودرست کنند
they are in full retreat
سخت عقب نشینی می کنند
screen coordinator
هماهنگ کنند پوشش دریایی
the iron interest
کسانی که در اهن کار می کنند
oleomargarine
کره تقلیدی که از گوشت گاودرست می کنند
She is the talk of the town .
همه راجع به او ( پشت او ) صحبت می کنند
mountain dew
ویسکی اسکاتلندی که بطورقاچاق در کوهستانهادرست می کنند
mud sill
پایه تبر پی استوانهای که در گل فرو می کنند
the police are on his track
مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
nogging
اجری که بان فواصلی را پرمی کنند
saw doctor
ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
oast
کورهای که رازک را دران خشک می کنند
meat safe
قفسه گوشت که باتورسیمی درست می کنند
musette
اهنگی که برای نی انبان درست می کنند
company grade
پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
combatable
قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
collaret
یقه زنانه که ازتوریاخزیاچیزهای دیگردرست می کنند
ccd
که دستیابی ترتیبی یا تصادفی را ممکن می کنند
fleas i. doges and cats
کیک هاسگ و گربه را اذیت می کنند
Birds of a feather flock together .
<proverb>
پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
Providence watches over him.
از عالم غیب اورا حفا ظت می کنند
human machine interface
حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
They fight like cat and dog .
باهم مثل سگ وگربه دعوا می کنند
The story goes that …
آورده اند که (چنین روایت کنند )…
who are your reference?
چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
koumiss
قومیس نوشابهای که تاتارهاازشیرمادیان درست می کنند
mealing table
صفحهای که باروت را روی ان نرم می کنند
tandem
وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
tightropes
طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
tightrope
طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
pontoons
کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
pontoon
کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
numerical
داده ذخیره شده کار می کنند
combination
مجموعهای از اعداد که یک قفل را باز می کنند
tandems
وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
mouse
که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
mouses
که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
hydropath establishment
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
timed
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
pulper
اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
time
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
The surely clean you out in this nightclub .
دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
These trees deprive the house of light .
این درختها منز ؟ را نور محروم می کنند
In a quarrel they do not distribute sweetmeat.
<proverb>
توى دعوا یلوا پخش نمى کنند.
kirmess
جشن وعیدسالیانهای که ........وفریادهای شادی برپامی کنند
priestcraft
دکانی که کشیش هاو ملاهادران بازی می کنند
qualifying shares
سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
generation
کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com