English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
unique آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
uniquely آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
Other Matches
special آنچه متفاوت یا غیر عادی است
differently بطریق دیگر بطور متفاوت
gateways نرم افزاری که ارسال پیام های پستی توسط مسیر متفاوت یا شبکه دیگر میدهد
gateway نرم افزاری که ارسال پیام های پستی توسط مسیر متفاوت یا شبکه دیگر میدهد
completes آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
complete آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completing آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
alternative آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست
alternatives آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست
intermediate آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
machine غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machines غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machined غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
warp patterning طراحی با تار [گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
Whatsoever هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
different متفاوت
other than متفاوت
away متفاوت
odd and ends متفاوت
unlike signs علامتهای متفاوت
continuous tone نقطههای متفاوت
differentiated products کالاهای متفاوت
re-route ارسال در یک متفاوت
re route ارسال در یک متفاوت
re-routing ارسال در یک متفاوت
re-routed ارسال در یک متفاوت
re-routes ارسال در یک متفاوت
differebtial settlements نشستهای متفاوت
others متفاوت دیگری
other متفاوت دیگری
fasted آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
a whole new ball game <idiom> یک ماجرای کاملا متفاوت
outsize اندازه متفاوت با عادی
changed متفاوت ساختن چیزی
another kettle of fish <idiom> کاملا متفاوت از دیگری
change متفاوت ساختن چیزی
changes متفاوت ساختن چیزی
changing متفاوت ساختن چیزی
far cry <idiom> چیزی کاملا متفاوت
aliens متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
ranged تغییر کردن یا متفاوت بودن
alien متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
as different as chalk and cheese <idiom> مثل فیل و فنجان [متفاوت]
as different as chalk and cheese <idiom> مثل آسمان و ریسمان [متفاوت]
exceptional متفاوت ونه مثل همیشه
range تغییر کردن یا متفاوت بودن
ranges تغییر کردن یا متفاوت بودن
combo box ورودی- خروجی متفاوت را نمایش میدهد
crossfertilize پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
swim against the tide/current <idiom> کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
to try something completely new <idiom> چیزی [روشی ] کاملا متفاوت امتحان کردن
weighted bit هر بیت با مقدار متفاوت بسته به محل آن در کلمه
discriminating tariff شیوهای که در ان حقوق گمرکی کالاهای وارداتی متفاوت بایکدیگرست
1 and 2 are poles apart. <idiom> ۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند [بسیار متفاوت هستند] .
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
These pants do not look any different than the others. به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
farraginous تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
exception چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exceptions چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
dichogamous دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
dichogamic دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
carrier روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
carriers روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
gateways اتصال میان دو شبکه نامتشابه کامپیوتری که دوشبکه ارتباطی متفاوت ومجزا را به هم وصل میکند
gateway اتصال میان دو شبکه نامتشابه کامپیوتری که دوشبکه ارتباطی متفاوت ومجزا را به هم وصل میکند
JPEG++ حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
Pidgin English <idiom> انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
baud rate وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
baud وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
abrash دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
edge finish شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
multimodal transport حمل و نقل توسط چند وسیله حمل متفاوت
scissored wool پشم مقراضی [پشمی که با قیچی دستی چیده شده نه با ماشین برقی لذا الیاف یک ناحیه دارای طول های متفاوت می باشند.]
auxiliaries آنچه کمک میکند
constants آنچه تغییر نمیکند
auxiliary آنچه کمک میکند
circulating آنچه به راحتی می چرخد
previous آنچه زودتر رخ میدهد
contiguous آنچه اثر می گذارد
exclusive آنچه شامل نمیشود
authentic آنچه درست است
biased آنچه اریب دارد
producing آنچه تولید میکند
circulars آنچه در یک دایره می چرخد
constant آنچه تغییر نمیکند
used آنچه جدید نیست
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
circular آنچه در یک دایره می چرخد
lightweight آنچه سنگین نیست
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
incoming آنچه از خارج می آید
knowledge آنچه دانسته است
lightweights آنچه سنگین نیست
unwanted آنچه لازم نیست
protective آنچه حافظت میکند
composite demand تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
cross fertilization لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
movable آنچه قابل حرکت است
computable آنچه قابل محاسبه است
recognizably آنچه قابل تشخیص است
normal معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
recognizable آنچه قابل تشخیص است
quantifiable آنچه قابل شمارش است
identity آنچه کسی یا چیزی است
hidden آنچه قابل دیدن نیست
identities آنچه کسی یا چیزی است
approximating آنچه تقریبا درست است
prior آنچه قبلاگ رخ داده است
distant آنچه در محلی قرار دارد
interchangeable آنچه قابل تغییر است
convertible آنچه قابل تبدیل است
commoners آنچه اغلب اتفاق میافتد
electric آنچه با الکتریسیته کار میکند
irretrievable آنچه قابل بازگشت نیست
common آنچه اغلب اتفاق میافتد
durable آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
malfunctioning آنچه خوب کار نکند
comparable آنچه قابل مقایسه نیست
efficient آنچه که خوب کار میکند
continual آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
differential آنچه اختلاف را نشان میدهد
differentials آنچه اختلاف را نشان میدهد
third آنچه بعد از دومین می آید
thirds آنچه بعد از دومین می آید
characteristic آنچه مخصوص یا ویژه است
characteristically آنچه مخصوص یا ویژه است
malfunction آنچه کامل کار نکند
ambiguous آنچه دو معنای ممکن دارد
significant آنچه معنای مخصوصی دارد
convertibles آنچه قابل تبدیل است
significantly آنچه معنای مخصوصی دارد
visible آنچه قابل دیدن است
malfunctions آنچه درست کار نکند
malfunctions آنچه کامل کار نکند
malfunctioned آنچه درست کار نکند
relevant آنچه ارتباط مهمی دارد
finished آنچه کامل شده است
commonest آنچه اغلب اتفاق میافتد
malfunctioned آنچه کامل کار نکند
malfunction آنچه درست کار نکند
immediate آنچه یکباره اتفاق افتد
chargeable آنچه قابل شارژ است
clearest آنچه به سادگی فهمیده میشود
clears آنچه به سادگی فهمیده میشود
availability آنچه به آسانی بدست آید
flexible آنچه قابل تغییر است
Seldom seen soon forgotten . <proverb> از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
valuing آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
values آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
value آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
relative آنچه با دیگری مقایسه شود
exchangeable آنچه قابل تغییر است
multifunction آنچه تابعهای متعددی دارد
What must be must be . <proverb> آنچه باید بشود خواهد شد .
alterable آنچه قابل تغییر است
expandable آنچه قابل گسترش باشد
What soes not endure does not merit attachment . <proverb> آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
extensible آنچه قابل گسترش است
dependent آنچه به دلیلی متغیر است
controllable آنچه قابل کنترل است
maskable آنچه نادیده گرفتنی است
clear آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearer آنچه به سادگی فهمیده میشود
preformatted آنچه فرمت شده باشد
unedited آنچه ویرایش نشده است
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
transportable آنچه قابل حمل است
round آنچه در دایره حرکت میکند
requirements آنچه مورد نیاز است
simplest آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
variable آنچه قابل تغییر است
variables آنچه قابل تغییر است
selectable آنچه قابل انتخاب باشد
roundest آنچه در دایره حرکت میکند
audible آنچه قابل شنیدن است
removable آنچه قابل جابجایی است
residual آنچه در پشت سر باقی می ماند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com