Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
simultaneous
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
Other Matches
relative
آنچه با دیگری مقایسه شود
alternate
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
successive
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
synchronous
آنچه همان با دیگری اجرا شود.
alternates
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternated
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
previous
آنچه زودتر رخ میدهد
peripheral
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
differentials
آنچه اختلاف را نشان میدهد
continual
آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
differential
آنچه اختلاف را نشان میدهد
frequent
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequents
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequented
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequenting
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
parallels
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
relocatable
آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
freed
حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
frees
حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
freeing
حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free
حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
anthropomorphic software
نرم افزاری که به آنچه کاربر می گوید عکس العمل نشان میدهد
concurrent
نرم افزار سیستم عامل که به چندین برنامه یافعالیت اجازه اجرای همزمان میدهد
postscript
سیستم زبان گرافیکی که به کاربر امکان مشاده آنچه روی چاپگر فاهر میشود میدهد
batch
این دستورات اجرا می شوند و آنچه کاربر در آنها تغییر میدهد نیز ضبط میشود
postscripts
سیستم زبان گرافیکی که به کاربر امکان مشاده آنچه روی چاپگر فاهر میشود میدهد
batches
این دستورات اجرا می شوند و آنچه کاربر در آنها تغییر میدهد نیز ضبط میشود
demonstrations
نرم افزاری که آنچه یک برنامه قادر به انجام است بدون پیاده سازی توابع آن نشان میدهد
demonstration
نرم افزاری که آنچه یک برنامه قادر به انجام است بدون پیاده سازی توابع آن نشان میدهد
post-
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posts
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posted
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
personal assistant
فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
interfaces
نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد
interface
نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد
buffered computer
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
desqview
نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
emulator
نرم افزار یا سخت افزاری که به ماشین اجازه کار مثل دیگری میدهد
owelty
سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
slaving
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaves
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaved
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slave
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
processor
ارسال سیگنال ورودی به پردازنده , بررسی درخواست توجه که باعث توقف آنچه در حال اجرا است میشود و به رسانه فراخوان پاسخ میدهد
vga
آداپتور نمایش VGA که به وسیله دیگری امکان دستیابی به اطلاعات و سیگنالهای زمانی آنرا میدهد
reach out with an olive branch
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
<idiom>
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
print
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد
prints
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد
printed
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
idler wheel
چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
processor
به صورت همزمان همزمان کار کند
gateways
1-وسیلهای که دو شبکه غیرمشابه را به هم وصل میکند. 2-وسیله ترجمه پروتکل نرم افزار که به کاربران امکان کار با یک شبکه و دستیابی به دیگری را میدهد
gateway
1-وسیلهای که دو شبکه غیرمشابه را به هم وصل میکند. 2-وسیله ترجمه پروتکل نرم افزار که به کاربران امکان کار با یک شبکه و دستیابی به دیگری را میدهد
search and replace
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
retorsion
عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
recode
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
Whatsoever
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
logical
حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
dma
UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
graphics
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
ToolTips
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
countersignature
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
supervisory
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
synchronic
همزمان
simultaneously
همزمان
paralleled
همزمان
parallel
همزمان
coincidentally
همزمان
concurrent
همزمان
synchronous
همزمان
proportional
همزمان
parallels
همزمان
paralleling
همزمان
parallelling
همزمان
simultaneous
همزمان
contemporaries
همزمان
isochrone
همزمان
parallelled
همزمان
isochronous
همزمان
contemporary
همزمان
synchronizer
همزمان گر
synchronous operation
عملیات همزمان
concurrent
همرو همزمان
concentred exchange
تبادل همزمان
concentred reaction
واکنش همزمان
coinciding
همزمان بودن
concurrently
اجرای همزمان
concurrent operation
عملکرد همزمان
concurrent processing
پردازش همزمان
simultaneous extinction
خاموشی همزمان
simultaneous processing
پردازش همزمان
synchroscope
همزمان نما
synchronous machine
ماشین همزمان
synchronous speed
سرعت همزمان
synchronous vibrator
لرزه گر همزمان
synchronous reactance
راکتانس همزمان
synchronous telegraphy
تلگراف همزمان
synchronous transmission
انتقال همزمان
synchronous impedance
ناگذرایی همزمان
selsyn
موتور همزمان
synchronous network
شبکه همزمان
synchronous motor
موتور همزمان
synchronous generator
مولد همزمان
synchronous device
دستگاه همزمان
synchronous phase advance
خازن همزمان
synchronous condenser
خازن همزمان
synchronous communication
ارتباط همزمان
simultaneity
همزمانی همزمان
coincided
همزمان بودن
synchronous transmission
مخابره همزمان
synchronous admittance
گذرایی همزمان
concurrent execution
اجرای همزمان
coincide
همزمان بودن
synchronization
همزمان سازی
synchronic
همگاه همزمان
synchrinized
همزمان بودن
syncheronous communications
مخابره همزمان
synchronized sweep
روبش همزمان
synchronizes
همزمان کردن
synchronised
همزمان کردن
concentred elimination
حذف همزمان
synchronises
همزمان کردن
synchronize
همزمان کردن
synchronizing
همزمان سازی
concurrent variation
تغییر همزمان
concurrent
تقریباگ همزمان
coincides
همزمان بودن
synchronising
همزمان کردن
concurrent reinforcement
تقویت همزمان
concurrent validity
اعتبار همزمان
concurrent training
اموزش همزمان
HTML
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
parallelling
که همزمان ارسال می شوند
two way simultaneous operation
عملکرد همزمان دو طرفه
acoustic synchronizer
همزمان ساز صوتی
parallelling
که همزمان ارسال شود
synchronizing pulses
ضربههای همزمان سازی
horizontal synchronizing
همزمان ساز افقی
parallel
که همزمان ارسال شود
parallel
که همزمان ارسال می شوند
simultaneous input/output
ورودی و خروجی همزمان
binary synchronous communication
ارتباطات همزمان دودویی
parallelled
که همزمان ارسال می شوند
full duplex
پروتکل دوسوی همزمان
concurrent programming
برنامه نویسی همزمان
concurrent program execution
اجرای همزمان برنامه
parallelled
که همزمان ارسال شود
held ball
گرفتن همزمان توپ
paralleling
که همزمان ارسال می شوند
paralleled
که همزمان ارسال شود
synchronizer
دستگاه همزمان کننده
paralleling
که همزمان ارسال شود
simultaneous color television
تلویزیون رنگی همزمان
synchronizing torque
گشتاور پیچشی همزمان
coincident penalty
پنالتی همزمان دو تیم
synchronizing separator
جداکننده همزمان سازی
compatability
قابلیت کار همزمان
paralleled
که همزمان ارسال می شوند
synchronizing signal
پیام همزمان ساز
volley fire
پرتاب همزمان گلوله ها با هم
parallels
که همزمان ارسال شود
parallels
که همزمان ارسال می شوند
producing
آنچه تولید میکند
incoming
آنچه از خارج می آید
lightweight
آنچه سنگین نیست
knowledge
آنچه دانسته است
constant
آنچه تغییر نمیکند
protective
آنچه حافظت میکند
used
آنچه جدید نیست
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
circulating
آنچه به راحتی می چرخد
unwanted
آنچه لازم نیست
lightweights
آنچه سنگین نیست
biased
آنچه اریب دارد
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
authentic
آنچه درست است
constants
آنچه تغییر نمیکند
exclusive
آنچه شامل نمیشود
circular
آنچه در یک دایره می چرخد
circulars
آنچه در یک دایره می چرخد
contiguous
آنچه اثر می گذارد
auxiliary
آنچه کمک میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com