English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
The sight sent cold shiners down my back . آن منظره تمام بدنم رالرزاند
Other Matches
I had a very bad headache, a fever, and my whole body was shaking. من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
My hair stood on end . مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
I am stiff with football. بعد از بازی فوتبال بدنم چوب شده ( خشک شده )
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates تمام شدن تمام کردن
terminated تمام شدن تمام کردن
terminate تمام شدن تمام کردن
scenes منظره
scene منظره
field of view منظره
scenery منظره
perspective منظره
view منظره
viewed منظره
viewing منظره
views منظره
perspectives منظره
spectacles منظره
spectacle منظره
picturing منظره
viewless بی منظره
panoramas منظره
vision منظره
panorama منظره
visions منظره
view منظره
gig lamps منظره
pictures منظره
prospecting منظره
prospects منظره
picture منظره
prospect منظره
pictured منظره
prospected منظره
landscaping دورنما منظره
sightliness منظره دار
landscape painting منظره سازی
outside view منظره خارجی
landscaping منظره طبیعی
landscapes منظره طبیعی
landscapes دورنما منظره
landscaped منظره طبیعی
landscaped دورنما منظره
landscape منظره طبیعی
landscape دورنما منظره
waterscape منظره اب دریا
exploded view منظره بریده
sights نظر منظره
to sight land دیدن منظره
sight نظر منظره
landscape paiting منظره سازی
direct objects موضوع منظره
indirect objects موضوع منظره
object موضوع منظره
objected موضوع منظره
objecting موضوع منظره
objects موضوع منظره
nocturnes نقاشی از منظره شب
seascape منظره دریایی
seascapes منظره دریایی
bird's eye منظره هوایی
nocturne نقاشی از منظره شب
blur منظره مه الود لک کردن
blurs منظره مه الود لک کردن
blurring منظره مه الود لک کردن
blurred منظره مه الود لک کردن
foreground منظره جلو عکس
sights منظره دستگاه سایت
panoramic view منظره پهنه نما
moonscape منظره سطح ماه
sea piece نقاشی منظره دریا
sight منظره دستگاه سایت
seascapes منظره هوایی دریا
picturesque بدیع خوش منظره
scenograph منظره نقاشی شده
shots منظره فیلمبرداری شده
panoramas منظره باز ووسیع
outlook منظره چشم داشت
seascape منظره هوایی دریا
panorama منظره باز ووسیع
shot منظره فیلمبرداری شده
he wondered at the sight ازدیدن ان منظره تعجب کرد
She was fascinated by the view. غرق تماشای منظره بود
grainer نقاش منظره ها و پردههای نمایش
exploded view منظره شکافته شده مدل بریده
phantasmagorias منظره خیالی وعجیب وغریب ومجلل
prose idyl شرح منظره یا رویدادی اززندگی به نثر
spectaculars منظره دیدنی نمایش غیر عادی
spectacular منظره دیدنی نمایش غیر عادی
phantasmagoria منظره خیالی وعجیب وغریب ومجلل
program music موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
vista منظره مشهود از مسافت دور چشم انداز
panoramic دوربین منظره نما یا افق نمادر عکاسی
vistas منظره مشهود از مسافت دور چشم انداز
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lapped یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
full track تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama تمام نما اینه تمام نما
panoramas تمام نما اینه تمام نما
picture window پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
full-length تمام قد
yame تمام
whole length تمام قد
thru تمام
lion's share تمام
out-and-out تمام
out and out تمام
all night در تمام شب
whole تمام
fullest تمام
full تمام
complete تمام
completed تمام
completes تمام
completing تمام
thorough تمام
rounded پر تمام
off تمام
It's over. تمام شد.
through تمام
full face تمام رخ
full length تمام قد
it is all up تمام شد
full-face تمام رخ
incomplete نا تمام
entire تمام
holohedral تمام وجه
mast high تمام افراشته
main بزرگ تمام
holosymmetric تمام وجه
unfinished تمام نشده
all d. در تمام روز
he is fifty تمام دارد
fulfil تمام کردن
fulfilled تمام کردن
holohedron تمام وجهی
due تمام شده
in full تمام وکمال
over with تمام شده
in full fig درلباس تمام
payment in full پرداخت تمام
attain تمام کردن
attained تمام کردن
defunct تمام شده
inchoate نیمه تمام
main مهم تمام
attaining تمام کردن
attains تمام کردن
integrate تمام کردن
integrates تمام کردن
integrating تمام کردن
fulfilling تمام کردن
by all means با تمام وسائل
fiddle away تمام کردن
fullest تمام قدرت
peter تمام شدن
finisher تمام کننده
fulfill تمام کردن
full adder تمام افزایشگر
full automatic تمام اتوماتیک
full blown تمام شکفته
full blown تمام کامل
all this تمام اینها
full duplex تمام دو رشتهای
full mouthed تمام دندان
full-time تمام وقت
f. sixmiles 6میل تمام
completive تمام کننده
consummative تمام کننده
ammo zero مهمات تمام
consumptible تمام شدنی
cosecant قطرفل تمام
depletable تمام شدنی
end of mission ماموریت تمام
full تمام تکمیل
full تمام قدرت
through تمام شده
fullest تمام تکمیل
f. and fell تمام بودن
full orbed تمام روشن
full pay حقوق تمام
fullword تمام کلمه
fully automatic تمام اتوماتیک
exhaustible تمام شدنی
fully automatic machine تمام اتومات
get through تمام کردن
full moon ماه تمام
give out تمام شدن
hade شیب تمام
lie-in تمام شدن
lie in تمام شدن
fulfils تمام کردن
fullmouthed تمام دندان
full word تمام کلمه
full pay مواجب تمام
all risks تمام خطرات
full scale تمام عیار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com