English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 17 (2 milliseconds)
English Persian
pictured تصویر
pictured عکس
pictured منظره
pictured سینما با عکس نشان دادن
pictured روشن ساختن
pictured نقاشی کردن
pictured تصور وصف
pictured مجسم کردن
pictured ارسال تصویر روی خط تلفن
pictured آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
pictured کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
pictured حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
pictured که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictured و یا تغییر شدت آن طبق سیگنال دریافتی
pictured تصویر چاپ شده یا رسم شده از شی یا صحنه
pictured دیدن شی یا صحنه
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com