English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
hang out one's shingle <idiom> آگاهی عمومی ازباز شدن دفتر به خصوص مطب یادفتروکالت
Other Matches
public رمز گشایی که از کلید عمومی برای رمز گذاری پیام استفاده میکند و از یک کلید خصوص برای رمز گشایی آن .
nsfnet یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
notary office دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
engineering office دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
blotter دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
blotters دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
concerning در خصوص
regarding در خصوص
particular redemption خصوص
on the subject of در خصوص
induction station دفتر استخدام دفتر پذیرش
hereof در این خصوص
in this regard در این خصوص
census of production امارگیری در خصوص تولید
think it over در این خصوص فکرکنید
purchasing research تحقیق در خصوص خرید
in regard to راجع به در خصوص نسبت به
general quarters اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
i am about that من در این خصوص دلواپس هستم
with regard to نسبت به در باره راجع به در خصوص
introduced بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
civilian internee information bureau دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
i will speak to him about it در این خصوص با او صحبت خواهم کرد
I'll think it over. در این خصوص فکر خواهم کرد.
oversteer تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
journalize در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
declarations نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
declaration نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
general orders دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose کارهای عمومی مصارف عمومی
kidnapping در CL به خصوص به حالتی اطلاق میشود که کسی را بدزدند و ازکشور محل اقامتش خارج کنند
duty roster دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
advice آگاهی
[piece of ] advice آگاهی
appreciation [awareness] آگاهی
acquaintance آگاهی
understanding آگاهی
realizing آگاهی
knowledge آگاهی
cognition آگاهی
cognisance [British] آگاهی
conscious mind آگاهی
awareness آگاهی
conscience [archaic for: consciousness] آگاهی
realising [British] آگاهی
advertisement آگاهی
consciousness آگاهی
knowledge acquisition آگاهی یابی
further information آگاهی بیشتر
to give [provide] somebody [some] information به کسی آگاهی دادن
information [on] about somebody] [something] آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
I heard it through the grapevine. افرادی به طورغیر رسمی به من آگاهی دادند.
We've given notice that we're moving out of the apartment. ما آگاهی دادیم که از آپارتمان بارکشی می کنیم.
central postal directory دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
The notice is too short [for me] . آگاهی [برایم] خیلی کوتاه مدت است.
at a [the] minimum <adv.> کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
at least [no less than] [not less than] <adv.> کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
consolidated dining facility تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
They must give not less than 2 weeks' notice. آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge. روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
alert تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alerted تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alerts تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
Brontide نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
Sophrosyne وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
ledgers دفتر کل
bureaus دفتر
bureau دفتر
ledger دفتر کل
record دفتر
book دفتر
booked دفتر
books دفتر
notary public office دفتر
in office در دفتر
volumes دفتر
office دفتر
offices دفتر
volume دفتر
cahier دفتر
book of account دفتر کل
CUG ورودی محدود به پایگاه داده ها یا سیستم صفحه آگاهی درباره موضوع خاص برای کاربران مشخص و شناخته شده معمولاگ به وسیله کلمه رمز
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
notary public دفتر ثبت
notary assistant دفتر یار
message book دفتر پیام
marriage registry دفتر ازدواج
lawyer's office دفتر وکالت
minute book دفتر وقایع
advisory service دفتر مشاور
job office دفتر کارگاه
note book دفتر کتابچه
office دفتر کار
office attorney وکیل دفتر
booked مجلد دفتر
offices اطاق دفتر
books مجلد دفتر
orderly room دفتر گروهان
order book دفتر سفارشات
offices دفتر کار
office اطاق دفتر
account book دفتر حساب
official log book of a ship دفتر ثبت
office of records دفتر بایگانی
office manager رئیس دفتر
information bureau دفتر اطلاعات
audit office دفتر حسابرسی
automated office دفتر خودکار
central office دفتر مرکزی
chancery دفتر خانه
cash books دفتر نقدی
head office دفتر مرکزی
copy book دفتر کپیه
copy letter book دفتر کپیه
courier station دفتر پیک
equipment logbook دفتر تجهیزات
day book دفتر روزنامه
daybook دفتر روزنامه
engineering office دفتر مهندسی
end office دفتر انتهایی
cashbook دفتر نقدی
drawing office دفتر طراحی
journal دفتر روزنامه
bell book دفتر موتورخانه
bill book دفتر بروات
book of account دفتر روزنامه
intelligence office دفتر اطلاعات
intelligence office دفتر راهنمایی
inquiry office دفتر اطلاعات
branch office دفتر شعبه
budget bureau دفتر بودجه
journals دفتر روزنامه
cash book دفتر نقدی
book مجلد دفتر
translation agency دفتر ترجمه
copybook دفتر سرمشقدار
waste book دفتر باطله
register دفتر ثبت
telephone d. دفتر تلفن
telephnone book دفتر تلفن
technical bureau دفتر فنی
social secretary رئیس دفتر
posting ثبت در دفتر
postings ثبت در دفتر
site office دفتر مشاوراملاک
site office دفتر ساختمانی
run book دفتر رانش
register در دفتر واردکردن
registries دفتر فهرست
registry دفتر فهرست
registry دفتر خانه
booking ثبت در دفتر
registers در دفتر واردکردن
registers دفتر ثبت
registering در دفتر واردکردن
information office دفتر اطلاعات
registries دفتر خانه
registering دفتر ثبت
telephone books دفتر تلفن
telephone book دفتر تلفن
customs دفتر گمرک
rule off ته دفتر را بستن
quartermaster's notebook دفتر سکانی
inventory دفتر دارایی
purchasing office دفتر خرید
purchasing department دفتر خرید
purchase ledger دفتر کل خریدها
property book دفتر اموال
press copy book دفتر کپیه
pocket book دفتر بغلی
bookings ثبت در دفتر
run book دفتر اجرا
carriers سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
master of the court مدیر دفتر دادگاه
civil status office دفتر سجل و احوال
notary سر دفتر اسناد رسمی
chief clerk of the court مدیر دفتر دادگاه
building inspectorate دفتر نقشه کشی
Home Office [British E] دفتر وزارت داخله
Department of the Interior [American E] دفتر وزارت داخله
pass book دفتر حساب جاری
administrative contracting office دفتر استخدام کارگزینی
record book دفتر ثتب سوابق
message book دفتر یادداشت پیام
marriage registry دفتر ثبت نکاح
record of events دفتر ثبت وقایع
register of commerce دفتر ثبت تجارتی
register of patents دفتر ثبت اختراعات
parcel post دفتر امانات پستی
morning call book دفتر بیداری ناو
range house دفتر میدان تیر
quartermaster's notebook دفتر مانور ناو
passbook دفتر حساب جاری
postal directory دفتر راهنمای پست
property book دفتر دارایی یکان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com