English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (4 milliseconds)
English Persian
books فصل یاقسمتی از کتاب
books مجلد دفتر
books کتاب
books درکتاب یادفترثبت کردن
books رزرو کردن توقیف کردن
books اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books شماره بازیگرخطاکار
books دفتر
books ثبت کردن
Other Matches
one for the books <idiom> چیز غیر عادی
he took to books زدبکتاب
i had many books he had none من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
i have as many books as you هر چند
i have as many books as you کتاب شما دارید منهم دارم
keep books دفترداری کردن
to keep books دفترداری کردن
many books چندین کتاب
many books کتابهای بسیار
my other books کتابهای دیگر من
our books کتابهای ما
our books کتابهامان
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
these books are their این کتابهامال ایشان است
those books are yours ان کتابها
those books are yours مال شما است
various books کتابهای گوناگون یا مختلف
keep books <idiom>
he took to books پرداخت به کتاب خواندن
f. of books عاشق کتاب
f. of books مایل به کت اب
d.'s books ورق
To cook the books. حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
log books دفتر رخدادهای روزانه
comic books کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
comic books کتاب کاریکاتور
to be in ones good books موردالتفات کسی بودن
lodge-books کتاب مقررات معماری
to be in ones black books مغضوب کسی واقع شدن
to borrow up to ... books تا... [مدتی] کتاب قرض گرفتن
log books رخداد نگاشت
log books رخداد نامه
Stackup the books. کتابهارا روی هم بچین
We have two books extra. دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
My books are all scattered. کتابهایم همه پرت وپلاشده اند
telephone books راهنمای تلفن
telephone books دفتر تلفن
phone books دفتر حاوی شمارههای تلفن
Enter it in the books . آنرا دردفاتر وارد کنید
hit the books <idiom> برای کلاس آماده شدن
phone books کتاب راهنمای تلفن
sibilline books کتابهای فالگیر رومیان باستان که میگفتندزنهای غیبگو نوشته اند
leave your books w me برای
leave your books w me پیش
prayer books نماز نامه
prayer books دعانامه
inspired books کتابهای الهام شده
i owe for all my books پول همه کتابهای خود راقرض کردم
talking books صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
books of this type این نوع کتابها
collecting books وصول مطالبات
heretical books کتب ضلاله
leave your books w me درنظر
list of books فهرست یا صورت کتابها
the books that you bought کتابهایی که شما خریدید
the books hereof کتابهای این کتابخانه
sacred books کتب مقدسه
sacred books کتابهای مقدس
heretical books کتب ضلال
prayer books کتاب نماز
cash books دفتر نقدی
the desk is piled with books میز از کتاب انباشته شده است
in one's good books (graces) <idiom> موردعلاقه شخص قرار گرفتن
the desk is piled with books کتابهادر روی میزانبوه شده اند
the fire books of moses اشعاریا کتابهای پنجگانه توراه
coffee-table books کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
Put the books back on the shelf. کتابها را بگذار توی قفسه سر جایش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com