Dictiornary-Farsi | آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
Is the train from Leeds late?	آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟


Other Matches

Does the train stop in London?	آیا قطار در لندن توقف دارد؟
How long does the train stop here?	چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
delayed offside	تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
acoustic	تاخیر ایجاد میکند و داده نیز در رسانه جریان دارد
latency	تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
to limber up	پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
to limber up a gun carriage	پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
scalar	متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
multigage	قطار راه اهن چند ریله قطار چند ریله
. The car is gathering momentum.	اتوموبیل دارد دور بر می دارد
lags	تاخیر
lagged	تاخیر
delay	تاخیر
lag	تاخیر
delaying	تاخیر
delays	تاخیر
artificial delay line	خط تاخیر
dilatoriness	تاخیر
dilation	تاخیر
demurral	تاخیر
subsequence	تاخیر
latency	تاخیر
delay line	خط تاخیر
supersedure	تاخیر
deferment	تاخیر
cunctation	تاخیر
lead lag relation	تاخیر
permutations	تاخیر
retardation	تاخیر
mora	تاخیر
permutation	تاخیر
stator	تاخیر کن
tardier	دارای تاخیر
stick	الصاق تاخیر
tarrying	تاخیر کردن
lingerer	تاخیر کننده
tarries	تاخیر کردن
tardiest	دارای تاخیر
tardy	دارای تاخیر
time lags	زمان تاخیر
inductive retardation	تاخیر القایی
ignition lag	تاخیر احتراق
tarried	تاخیر کردن
lag of phase	تاخیر فاز
ignition delay	تاخیر اختراق
lag coefficient	ضریب تاخیر
tarry	تاخیر کردن
valve lag	تاخیر سوپاپ
hindrance	سبب تاخیر
lingered	تاخیر کردن
lingering	تاخیر کردن
lingers	تاخیر کردن
external delay	تاخیر خارجی
electromagnetic delay line	خط تاخیر الکترومغناطیسی
hold off <idiom>	تاخیر کردن
demurrage	جریمه تاخیر
time lag	تاخیر زمانی
time lag	زمان تاخیر
delay time	زمان تاخیر
delay circuit	مدار تاخیر
delayed	به تاخیر افتاده
angle of lag	زاویه تاخیر
lag angle	زاویه تاخیر
linger	تاخیر کردن
tardiness	تاخیر ورود
retards	تاخیر کردن
hindrances	سبب تاخیر
delay	به تاخیر انداختن
delaying	به تاخیر انداختن
time lags	تاخیر زمانی
delays	به تاخیر انداختن
postpone	به تاخیر انداختن
postponed	به تاخیر انداختن
postpones	به تاخیر انداختن
postponing	به تاخیر انداختن
postponement	تاخیر اندازی
postponements	تاخیر اندازی
dallied	تاخیر کردن
dallies	تاخیر کردن
dally	تاخیر کردن
dallying	تاخیر کردن
retard	تاخیر کردن
retarding	تاخیر کردن
average latency	تاخیر متوسط
seek delay	تاخیر پیگردی
rotational delay	تاخیر چرخشی
retardment	درنگ تاخیر
retarder	تاخیر کننده
retardation coil	پیچک تاخیر
non delay	ماسوره بی تاخیر
non delay	بدون تاخیر
put over	تاخیر کردن
lags	تاخیر زمانی
lags	تاخیر کردن
lagged	تاخیر زمانی
lagged	تاخیر کردن
lag	تاخیر کردن
lag	تاخیر زمانی
postponer	تاخیر انداز
phase lag	تاخیر فاز
propagation delay	تاخیر پخش
propagation delay	تاخیر انتشار
magnetic lag	تاخیر مغناطیسی
slow down	تاخیر کردن
magnetic delay line	خط تاخیر مغناطیسی
tandem	قطار
tandems	قطار
conpanion	هم قطار
colleague	هم قطار
string	قطار
filed	قطار
file	قطار
colleagues	هم قطار
compeer	هم قطار
trains	قطار
rows	قطار
rowed	قطار
train	قطار
row	قطار
trained	قطار
Walls have ears <idiom>	دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value	براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
acoustic delay line	خط تاخیر دهنده صوتی
delay	به تاخیر افتادن تاخیرکردن
delay en route	تاخیر در حین راه
suspension of the game	تعویق و تاخیر بازی
late payment damages	خسارت تاخیر تادیه
delay equalizer	برابر کننده تاخیر
delays	به تاخیر افتادن تاخیرکردن
arming delay	تاخیر در مسلح شدن
delay zction firing	عمل احتراق با تاخیر
demurrage	تاخیر کردن نگاهداشتن
option of delayed payment of the price	خیار تاخیر ثمن
delaying	به تاخیر افتادن تاخیرکردن
hang-up <idiom>	تاخیر دربعضی از کارها
freight train	قطار باری
electric train	قطار برقی
error burst	قطار خطاها
freight trains	قطار باری
i lost the train	به قطار نرسیدم
sleeping carriage	خوابگاه قطار
train of waves	قطار موج
wave train	قطار موج
prime movers	پیش قطار
prime mover	پیش قطار
goods trains	قطار باربری
train operator [American E]	راننده قطار
locomotive operator [British E]	راننده قطار
locomotive driver [British E]	راننده قطار
train driver	راننده قطار
row	قطار راسته
train ride	گردش با قطار
rowed	قطار راسته
rows	قطار راسته
goods train	قطار باربری
railroad engineer [American E]	راننده قطار
railway station	ایستگاه قطار
ranks	قطار رشته
ranked	قطار رشته
wagon master	رئیس قطار
rank	قطار رشته
locomotive engineer [American E]	راننده قطار
pulse train	قطار تپشها
in a row	قطار شده
trucking	واگن قطار
trucked	واگن قطار
The train ran off the rails.	قطار از خط خارج شد
truck	واگن قطار
When does the train arrive?	قطار کی می رسد؟
cross belt	قطار حمایل
primer	پیش قطار
trucks	واگن قطار
trained	پیش قطار
primers	پیش قطار
train	پیش قطار
light engineh	لوکوموتیو بی قطار
trains	پیش قطار
demurrage	خسارت تاخیر تخلیه کشتی
delay en route	تاخیر درحین حرکت در مسیر
There will be a delay of 8 minutes.	8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
slippage	تاخیر در انجام یک یا چندفعالیت کارگاهی
demurrer	تقاضای تاخیر درصدور حکم
prolonger	تاخیر دهنده طولانی کننده
delayed a.v.c.	نافم خودکار صدا با تاخیر
demurs	استثنا قائل شدن تاخیر
throw back	باعث تاخیر شدن رجعت
demurring	استثنا قائل شدن تاخیر
decision lag	تاخیر زمانی در تصمیم گیری
demurred	استثنا قائل شدن تاخیر
demur	استثنا قائل شدن تاخیر
summary	انجام شده بدون تاخیر
summaries	انجام شده بدون تاخیر
Better late then never. <proverb>	تاخیر بهتر از هرگز است .
magnetic delay	تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
put off	تاخیر کردن طفره رفتن
zero insertion force socket	[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
buggie	پیش قطار توپ
caboose	اطاق کارگران قطار
the train runs without a stop	قطار بدون ایست
train journey from ... over ... to ...	مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...