Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
visual aids
ابزارهای کمکی دیداری
Search result with all words
audiovisual aids
ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
Other Matches
auxiliary storage
حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation
عملیات کمکی عملکرد کمکی
thermal devices
ابزارهای حرارتی
labor saving devices
ابزارهای کاراندوز
monetary instruments
ابزارهای پولی
psychodiagnostics
ابزارهای تشخیص روانی
means against rust
ابزارهای گرد زدا
auxiliary machinery
دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
visuals
دیداری
sight
دیداری
sights
دیداری
visually
دیداری
at sight
دیداری
on sight
دیداری
payable at sight
دیداری
visual
دیداری
slewing
سرعت حرکت ابزارهای ماشینی کنترل شده عددی ازیک محل به محل دیگر
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
videotape
نوار دیداری
apparition
توهم دیداری
audiovisual
دیداری- شنیداری
visual fixation
تثبیت دیداری
visual focusing
تمرکز دیداری
videotaping
نوار دیداری
videotapes
نوار دیداری
teletractor
مبدل دیداری
visual check
مقابله دیداری
sight vocabulary
واژگان دیداری
visile
سنخ دیداری
videotaped
نوار دیداری
visual projection
فرافکنی دیداری
sight method
روش دیداری
visual perception
ادراک دیداری
visual organization
سازمان دیداری
visual induction
القاء دیداری
apparitions
توهم دیداری
visuo motor
دیداری- حرکتی
draft at sight
برات دیداری
visual hallucination
توهم دیداری
photoma
توهم دیداری
sight bill
برات دیداری
visually handicapped
معلول دیداری
visual span
فراخنای دیداری
visual cliff
پرتگاه دیداری
demand deposit
سپرده دیداری
payable at sight
پرداخت دیداری
visual type
سنخ دیداری
visual adaptation
انطباق دیداری
bill pay able at sight
برات دیداری
sight draft
برات دیداری
episcotister
محرک نمای دیداری
on sight bill of exchange
برات برویت یا دیداری
optical illusions
خطای ادراکی دیداری
optical illusion
خطای ادراکی دیداری
visual illusion
خطای ادراکی دیداری
visual aphasia
زبان پریشی دیداری
visual righting response
پاسخ تعادل دیداری
audi
بازتاب دیداری- شنیداری
sight draft
برات یا حواله دیداری
visual agnosia
ادراک پریشی دیداری
days sight draft
برات دیداری 06 روزه
visual display unit
واحد نمایش دیداری
bender visual motor gestalt test
ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
visual bender motor gestalt test
ازمون طرح دیداری- حرکتی بندر
language
ابزارهای سخت افزاری و نرم افزاری برای کمک به نوشتن برنامه هایی به زبان خاص توسط برنامه نویس
languages
ابزارهای سخت افزاری و نرم افزاری برای کمک به نوشتن برنامه هایی به زبان خاص توسط برنامه نویس
Windows GDI
مجموعه ابزارهای نرم افزاری از تبدیل تعریف ویندوز API که نوشتن برنامه برای برنامه نویس را ساده تر میکند که تحت سیستم عامل ویندوز کار خواهد کرد
secondary
کمکی
subsidiaries
کمکی
auxiliaries
کمکی
supplementary
کمکی
subsidiary
کمکی
auxiliary
کمکی
ancillary
کمکی
boostes transformer
ترانسفورماتور کمکی
boostes pump
پمپ کمکی
booster pump
پمپ کمکی
back up frequency
فرکانس کمکی
booster magneto
دینام کمکی
reserve accumulator
انباره کمکی
auxiliary storage
انبار کمکی
auxiliary
امدادی کمکی
remedial measure
اندازه کمکی
by pass valve
شیر کمکی
interpole
قطب کمکی
intermediate grid
شبکه کمکی
operating supplies
مواد کمکی
dummy antenna
انتن کمکی
auxiliaries
امدادی کمکی
coprocessor
پردازنده کمکی
prony motor
موتور کمکی
relieving arch
طاق کمکی
commutating pole
قطب کمکی
relieving tackle
تاکل کمکی
communicating pole
قطب کمکی
interpoles
قطبهای کمکی
auxiliary equipment
وسائل کمکی
auxiliary equipment
تجهیزات کمکی
auxiliary electrode
الکترود کمکی
auxiliary ego
خود کمکی
auxiliary charger
شارژکننده کمکی
auxiliary base line
باز کمکی
slack variable
متغیر کمکی
user interface
میانجی کمکی
utilitu program
برنامه کمکی
accommodator
کارگر کمکی
artificial antenna
انتن کمکی
artificial aids
وسایل کمکی
split pole motor
موتور کمکی
auxiliary equipment
وسایل کمکی
auxiliary storage
انباره کمکی
auxiliary rotor
رتور کمکی
sabot
خرج کمکی
auxiliary target
هدف کمکی
auxiliary target
نقطه کمکی
accessory
لوازم کمکی
auxiliary operation
عمل کمکی
auxiliary operatich
عمل کمکی
auxiliary memory
حافظه کمکی
auxiliary memory
حافظ کمکی
auxiliary landing field
فرودگاه کمکی
auxiliary forces
نیروی کمکی
auxiliary forces
قوای کمکی
auxiliary view
نمای کمکی
layshaft
محور دندانه کمکی
mace utilities
برنامه کمکی میس
lee helm
سکان کمکی ناو
table utility
برنامه کمکی جدولی
norton utilities
برنامههای کمکی نورتن
sabot
خرج موشکی کمکی
pitman
عضو گروه کمکی
I can't help it.
<idiom>
من نمیتونم کمکی کنم.
undelete utility
برنامه کمکی احیاء
navigational grid
شبکه کمکی ناوبری
accessory cells
یاخته های کمکی
downloading utility
برنامه کمکی استقرار
will
فعل کمکی "خواهم "
guiding
عضلات کمکی مجاور
commutating pole converter
تبدیل گر قطب کمکی
aid
کمک وسایل کمکی
backup utility
برنامه کمکی پشتیبان
aided
کمک وسایل کمکی
back end processor
پردازنده کمکی تک منظوره
afforce
نیروی کمکی فرستادن به
aiding
کمک وسایل کمکی
auxiliary power unit
واحد قدرت کمکی
auxiliary flight surfaces
سطوح پرواز کمکی
auxiliary control surfaces
سطوح فرامین کمکی
wills
فعل کمکی "خواهم "
astrocyteo
نوعی یاخته کمکی
willed
فعل کمکی "خواهم "
dozzle
مخزن کمکی تغذیه
interpole motor
موتور با قطب کمکی
igniter pad
کیسه خرج کمکی
kedge anchor
لنگر کمکی ناو
build up
نیروی کمکی تقویت نیروها
document comparison utility
برنامه کمکی مقایسه مدارک
ingot feeder head
مخزن کمکی تغذیه شمش
I'm glad I could help.
خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
frapping lines
طناب تعادل کمکی ناو
file transfer utility
برنامه کمکی انتقال فایل
file conversion utility
برنامه کمکی تبدیل فایل
I'm really not responsible for it.
<idiom>
من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
build-up
نیروی کمکی تقویت نیروها
build-ups
نیروی کمکی تقویت نیروها
outline utility
برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
communicating pole winding
سیم پیچی قطب کمکی
boot
پوشش کمکی روی سم اسب
sight bill
حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
My hands are tied.
<idiom>
نمی توانم
[کاری]
کمکی بکنم.
file compression utility
برنامه کمکی فشرده کردن فایل
screen saver utility
برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
bowsight
وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
banderillero
عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
help
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
drum sorting
مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
help
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
comment
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
baby siphon
سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
helped
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
pickup man
اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
commenting
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commented
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
helped
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helps
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
air traffic control radar system
راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
helps
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
common
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
context sensitive help key
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
blitzed
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
augmentation
افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
blitzes
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
heading select feature
عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
commoners
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
commonest
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitzing
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitz
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
compound helicopter
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
stick bridge
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com