English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
molder's tool ابزار قالب گیری
Other Matches
compression molding process فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
molds قالب گیری
molded قالب گیری
moulding قالب گیری
moulds قالب گیری
mould قالب گیری
moulded قالب گیری
cased قالب گیری
stamping قالب گیری
loam molding shop قالب گیری ماسهای
moulding clay خاک قالب گیری
metal stamping قالب گیری فلزی
bench میز قالب گیری
template molding قالب گیری شابلونی
loam molding قالب گیری ماسهای
comppression molding compound قالب گیری تراکمی
transfer mold قالب گیری انتقالی
compression molding compound قالب گیری تراکمی
molding machine دستگاه قالب گیری
die stamping قالب گیری حدیدهای
molding box جعبه قالب گیری
stamping quality کیفیت قالب گیری
stamping die حدیده قالب گیری
sell molding قالب گیری پوستهای
molding sand ماسه قالب گیری
size stick قالب اندازه گیری
benches میز قالب گیری
stamping mass جرم قالب گیری
molding shop کارگاه قالب گیری
folding rule متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
folding meter stick متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
double meter stick [American] متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
carpenter's rule متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
yard stick متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
folding ruler متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
yardstick متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
croning molding process فرایند قالب گیری کرونینگ
shell molding process فرایند قالب گیری پوستهای
die stamping press پرس قالب گیری حدیدهای
shell molding machine دستگاه قالب گیری پوستهای
injection moulding روش قالب گیری تزریقی
fuller منگنه شیاردار قالب گیری
plaster of Paris گچ ویژه شکسته بندی و قالب گیری
molding sand preparation plant واحد تهیه ماسه قالب گیری
shell moulded casting قطعه ریختگی قالب گیری پوستهای
investments مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
investment مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
shell molding type foundry ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
hollow ware چینی یاشیشهای که بصورت استوانهای شکل ویا نظیر ان قالب گیری شده است
tool دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
basic type single tier formwork قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
import 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
imported 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
plasticize قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
control equipment ابزار وارسی ابزار پایش
blow up تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-ups تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
He's a wet blanket. او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
his severity relaxed از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
digamy دو زن گیری دو شوهر گیری
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
with the utmost rigour با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
folding ruler خط کش [ابزار]
yard stick خط کش [ابزار]
yardstick خط کش [ابزار]
gadget ابزار
doodad ابزار
doodads ابزار
instrumentation ابزار
gadgets ابزار
hardware ابزار
instrument ابزار
tool ابزار
carpenter's rule خط کش [ابزار]
double meter stick [American] خط کش [ابزار]
folding meter stick خط کش [ابزار]
folding rule خط کش [ابزار]
tools ابزار
implemented ابزار
implementing ابزار
implements ابزار
implement ابزار
locking device ابزار
device ابزار
devices ابزار
operandum ابزار پاسخ
manipulandum ابزار پاسخ
hawksbill ابزار رخ منقاری
diamond-fret ابزار لوزی
clones ابزار همزاد
knurled tool ابزار اج کاری
joiner's hardware ابزار نجاری
hawksbeak ابزار رخ منقاری
tool ابزار کار
machine tool ابزار ماشینی
cloned ابزار همگن
means of production ابزار تولید
metal cutting فلزبری [ابزار]
metal cutting tool ماشین ابزار
furniture ابزار اهنی
cloned ابزار همزاد
lathe tool ابزار تراش
putty knife کارتک [ابزار]
spackle knife کارتک [ابزار]
knurled tool ابزار آج دار
helve دسته ابزار
clone ابزار همگن
clone ابزار همزاد
scraper [British کارتک [ابزار]
spatula [American] ] کارتک [ابزار]
turning tool ابزار تراشکاری
cloning ابزار همزاد
cloning ابزار همگن
firmware استوار- ابزار
clones ابزار همگن
machine shop tool ابزار ماشینی
skiving tool ابزار تراش
toolroom اتاق ابزار
precision tool ابزار دقیق
workbox جعبه ابزار
fishing tackle ابزار ماهیگیری
instrument panels پهنهی ابزار
instrument panels پیشخوان ابزار
planishing tool ابزار پرداخت
physical device ابزار مادی
calipers کولیس [ابزار]
calliper [British] کولیس [ابزار]
toolhouse انبار ابزار
small tool ابزار کوچک
steelwork ابزار پولادین
hardware سخت ابزار
tax instrument ابزار مالیاتی
toll steel فولاد ابزار
tool holder ابزار گیر
tool maker ابزار ساز
tool maker ابزار مند
tool set دست ابزار
tool sharpener ابزار چاق کن
toolbox جعبه ابزار
vernier caliper کولیس [ابزار]
sliding caliper کولیس [ابزار]
vernier calliper [British] کولیس [ابزار]
angle-roll ابزار گرد
astragal ابزار فیتیله ای
astragulus ابزار فیتیله ای
bench میز ابزار
bird's-break ابزار رخ منقاری
tool kits جعبه ابزار
tool kit جعبه ابزار
tool boxes جعبه ابزار
tool box جعبه ابزار
head دهنه ابزار
milling tool ابزار فرزکاری
common round ابزار فیتیله
moulding plane رنده ابزار
moulding templet ابزار کشویی
calipers قطرسنج [ابزار]
calliper [British] قطرسنج [ابزار]
vernier caliper قطرسنج [ابزار]
sliding caliper قطرسنج [ابزار]
vernier calliper [British] قطرسنج [ابزار]
milling cutter ابزار فرزکاری
folding meter stick [American] خط کش تاشو [ابزار]
assembly tools ابزار مونتاژ
credit instrument ابزار اعتباری
electric drills دریل ها [ابزار]
drills دریل ها [ابزار]
drilling machines دریل ها [ابزار]
boring machines دریل ها [ابزار]
pocket rule خط کش جیبی [ابزار]
control equipment ابزار نظارت
electric drill دریل [ابزار]
drill دریل [ابزار]
drilling machine دریل [ابزار]
boring machine دریل [ابزار]
yard stick خط کش تاشو [ابزار]
yardstick خط کش تاشو [ابزار]
development tools ابزار توسعه
folding metre stick [British] خط کش تاشو [ابزار]
pocket rule خط کش تاشو [ابزار]
folding ruler خط کش تاشو [ابزار]
folding yardstick [metric] خط کش تاشو [ابزار]
folding yardstick [metric] خط کش جیبی [ابزار]
folding ruler خط کش جیبی [ابزار]
floating tool ابزار متحرک
flexible drive tool ابزار گردان
folding metre stick [British] خط کش جیبی [ابزار]
folding meter stick [American] خط کش جیبی [ابزار]
carpenter's rule خط کش تاشو [ابزار]
double meter stick [American] خط کش تاشو [ابزار]
folding meter stick خط کش تاشو [ابزار]
folding rule خط کش تاشو [ابزار]
machine tools ابزار ماشینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com