English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
toolhead ابزار نگهدار اتومبیل
Other Matches
combination toolholder ابزار نگهدار چندگانه
machinist tool ابزار تعمیرکار اتومبیل
motor tool ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
slingshots مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
tool دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
hot rod اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
stock car اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-cars اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-car اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
automobiles اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobile اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
windscreens پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
windscreen پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
control equipment ابزار وارسی ابزار پایش
lineswoman خط نگهدار زن
propped نگهدار
keepers نگهدار
prop نگهدار
keeper نگهدار
sustentative نگهدار
tenter نگهدار
support r نگهدار
protector نگهدار
protectors نگهدار
supporter نگهدار
linesmen خط نگهدار
linemen خط نگهدار
backer نگهدار
linesman خط نگهدار
backers نگهدار
supporters نگهدار
propping نگهدار
lineman خط نگهدار
buttressed حائل نگهدار
concierges نگهدار یاحافظ
notcher حساب نگهدار
buttresses حائل نگهدار
paper weight کاغذ نگهدار
scorers حساب نگهدار
scorer حساب نگهدار
buttress حائل نگهدار
buttressing حائل نگهدار
rope stopper طناب نگهدار
babysitter بچه نگهدار
patron نگهدار پشتیبان
patrons نگهدار پشتیبان
baby-sitter بچه نگهدار
baby sitter بچه نگهدار
timekeepers گاه نگهدار
timekeepers وقت نگهدار
timekeeper گاه نگهدار
timekeeper وقت نگهدار
baby-sitters بچه نگهدار
time keeper وقت نگهدار
stanchion حائل نگهدار
face-saving آبرو نگهدار
timers وقت نگهدار
linesman flag پرچم خط نگهدار
markers حساب نگهدار
blank holder ورق نگهدار
chain check stopper سیم نگهدار
clocker وقت نگهدار
depositary نگهدار ضامن
flame holder شعله نگهدار
sinkers وزنه نگهدار
sinker وزنه نگهدار
knitting sheath میل نگهدار
marker حساب نگهدار
sitter in بچه نگهدار
baselinesman خط نگهدار خط عرضی
timer وقت نگهدار
drill stock مته نگهدار
line call اعلام خط نگهدار
concierge نگهدار یاحافظ
believer [in something] پشتیبان [نگهدار] [ازچیزی]
farewell خدا نگهدار خداحافظ
carpenters' stopper سیم نگهدار گیرهای
bird cage ماسک مخصوص خط نگهدار
scorekeeper حساب نگهدار امتیازها
timers وقت نگهدار هر راننده
timer وقت نگهدار هر راننده
looker خوش قیافه نگهدار
farewells خدا نگهدار خداحافظ
trigger چرخ نگهدار ماشه
triggers چرخ نگهدار ماشه
triggered چرخ نگهدار ماشه
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
bedplate صفحه قاب یا نگهدار چیزی
tone arm الت سوزن نگهدار گرامافون
stockholder صاحب موجودی ذخیره نگهدار
induction holding furnace کوره گرم نگهدار القائی
stockholders صاحب موجودی ذخیره نگهدار
blank holder ورق یا صفحه نگهدار کشویی
penalty time keeper حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
implementing ابزار
implements ابزار
tools ابزار
instrument ابزار
device ابزار
devices ابزار
hardware ابزار
tool ابزار
implement ابزار
implemented ابزار
gadgets ابزار
folding rule خط کش [ابزار]
folding meter stick خط کش [ابزار]
double meter stick [American] خط کش [ابزار]
carpenter's rule خط کش [ابزار]
folding ruler خط کش [ابزار]
doodad ابزار
doodads ابزار
locking device ابزار
yard stick خط کش [ابزار]
yardstick خط کش [ابزار]
instrumentation ابزار
gadget ابزار
automobiles اتومبیل
pony car اتومبیل دو در
horseless carriage اتومبیل
hobby car اتومبیل دو در
sqark plug در اتومبیل
jacks جک اتومبیل
jack جک اتومبیل
car اتومبیل
car jack جک اتومبیل
automobile اتومبیل
motor coach jack جک اتومبیل
autocar اتومبیل
cars اتومبیل
speedway اتومبیل رو
electric drills دریل ها [ابزار]
boring machines دریل ها [ابزار]
electric drill دریل [ابزار]
drill دریل [ابزار]
lathe tool ابزار تراش
drilling machines دریل ها [ابزار]
drills دریل ها [ابزار]
knurled tool ابزار اج کاری
pocket rule خط کش جیبی [ابزار]
folding ruler خط کش جیبی [ابزار]
folding metre stick [British] خط کش جیبی [ابزار]
joiner's hardware ابزار نجاری
folding yardstick [metric] خط کش جیبی [ابزار]
folding metre stick [British] خط کش تاشو [ابزار]
pocket rule خط کش تاشو [ابزار]
folding ruler خط کش تاشو [ابزار]
folding yardstick [metric] خط کش تاشو [ابزار]
drilling machine دریل [ابزار]
yardstick خط کش تاشو [ابزار]
control equipment ابزار نظارت
yard stick خط کش تاشو [ابزار]
cold heading tool ابزار سردکار
centering tool ابزار تمرکز
groupware ابزار گروهی
bumping tool ابزار خم کاری
brick workers tool ابزار بنایی
assembly tools ابزار مونتاژ
plier انبردست [ابزار]
credit instrument ابزار اعتباری
folding rule خط کش تاشو [ابزار]
hand tool ابزار دستی
groupware گروه ابزار
folding meter stick [American] خط کش تاشو [ابزار]
gosseneck tool ابزار دوخمی
generating tool ابزار تولید
floating tool ابزار متحرک
flexible drive tool ابزار گردان
carpenter's rule خط کش تاشو [ابزار]
double meter stick [American] خط کش تاشو [ابزار]
folding meter stick خط کش تاشو [ابزار]
development tools ابزار توسعه
boring machine دریل [ابزار]
instrument panels پهنهی ابزار
calliper [British] کولیس [ابزار]
toll steel فولاد ابزار
vernier caliper کولیس [ابزار]
sliding caliper کولیس [ابزار]
vernier calliper [British] کولیس [ابزار]
calipers قطرسنج [ابزار]
calliper [British] قطرسنج [ابزار]
vernier caliper قطرسنج [ابزار]
tax instrument ابزار مالیاتی
sliding caliper قطرسنج [ابزار]
vernier calliper [British] قطرسنج [ابزار]
steelwork ابزار پولادین
tool holder ابزار گیر
calipers کولیس [ابزار]
instrument panels پیشخوان ابزار
fishing tackle ابزار ماهیگیری
workbox جعبه ابزار
turning tool ابزار تراشکاری
toolroom اتاق ابزار
toolhouse انبار ابزار
toolbox جعبه ابزار
physical device ابزار مادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com