Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English
Persian
quenching of steel
اب دادن فولاد
Search result with all words
steel wool
براده فولاد برای صیقل دادن یاپاک کردن فروف
Other Matches
characteristic diagram for the steel
دیاگرام مشخصه فولاد دیاگرامی که تغییر شکلهای فولاد را برحسب مقادیرمشخصه تنشهای نظیر انهانشان میدهد
carbon steel
فولاد کربن یا فولاد سخت
oxygen converter steel
فولاد ال دی
bevelled steel straight edge
فولاد کج بر
cementite
فولاد
steels
فولاد
steeling
فولاد
steeled
فولاد
steel
فولاد
alloy steel
الیاژ فولاد
quenched and tempered steel
فولاد بهساخته
alloy steel
فولاد فشرده
steelwork
فولاد کاری
quench and temper
بهسازی فولاد
puddle steel
فولاد پودل
alloy steel
فولاد الیاژی
structural steel
فولاد سازهای
structural steel
فولاد ساختمانی
structrual steelwork
فولاد سازهای
refined steel
فولاد مصفا
crude steel
فولاد خام
structrual steelwork
فولاد ساختمانی
corrosion resistent steel
فولاد ضد زنگ
cast iron
فولاد فشرده
steel aloy
فولاد فشرده
hardened steel
فولاد اب دیده
chrome steel
فولاد کروم
engineering steel
فولاد مهندسی
cold work steel
فولاد کارسرد
clad steel
فولاد نرم
high speed steel
فولاد تندبر
shaped iron
فولاد نیمرخ
shear steel
فولاد قیچی
hardened steel
فولاد ابدار
hypereutectoid steel
فولاد هیپراوتکتوئیدی
steel aloy
الیاژ فولاد
cast steel
فولاد خشکه
cast steel
فولاد ریختگی
composite steel
فولاد مرکب
cast steel
فولاد ریخته گی
copper bearing steel
فولاد مس دار
silicon steel
فولاد سیلیکاتی
hypo eutectoid steel
فولاد هیپواوتکتوئیدی
high grade steel
فولاد قیمتی
crucible cast steel
فولاد بوتهای
free cutting steel
فولاد خوش تراش
mild steel
فولاد نرم
merchant bar
فولاد تجارتی
electric steel
فولاد ابکاری
stainless steel
فولاد ضد زنگ
manganese steel
فولاد منگان
free cutting steel
فولاد اتومات
angle steel
فولاد نبشی
austenic steel
فولاد استنیت
austenic steel
فولاد استنیتیکی
overblown steel
فولاد با دم زیاد
molten metal
فولاد ریختگی
annealed steel
فولاد تابدیده
forging grade steel
فولاد اهنگری
bar steel
فولاد شمش
ingots steel
فولاد شمش
basic converter steel
فولاد توماس
flat steel
فولاد تخت
killed steel
فولاد کشته
tempered steel
فولاد ابداده
alloy treated steel
فولاد کم الیاژ
machinery steel
فولاد ماشینی
magnet steel
فولاد مغناطیسی
beaded flats
فولاد تخت
magnet steel
فولاد اهنربا
thomas steel
فولاد توماس
wrought steel
فولاد نرم
toll steel
فولاد ابزار
crucible steel
فولاد بوتهای
engineering steel
فولاد ماشین سازی
high grade steel
فولاد درجه بالا
forged steel
فولاد اهنگری شده
temper steel
نرم کردن فولاد
clad steel
فولاد روکش شده
high carbon steel
فولاد با کربن زیاد
commercial structural steel
فولاد ساختمان تجارتی
structural steel sheet
ورق فولاد ساختمانی
stainless steel
فولاد زنگ نزن
steel foundry
ریخته گری فولاد
steel fabric
بافت فولاد ساختمانی
silico manganese steel
فولاد منگنز سیلیسیومی
ingot iron
فولاد خیلی نرم
gold worked steel
فولاد اصلاح شده
damask
موج روی فولاد
heat treating
تشویه حرارتی فولاد
steel engraving
گراور سازی با فولاد
channeled
ناودان فولاد "یو" شکل
rolled iron or steel
فولاد نورد خورده
plain carbon tool steel
فولاد ابزار غیرالیاژی
bulb angle steel
فولاد نبشی غلطکی
tungsten steel
فولاد تنگستن دار
i beam
تیر اهن یا فولاد
basic bessemer steel
فولاد مقدماتی بسمر
cast steel
فولاد ریخته گری
killed steel
فولاد ارام شده
blister steel
فولاد جوش دار
channels
ناودان فولاد "یو" شکل
puddle steel
فولاد ذغال گیری
channel
ناودان فولاد "یو" شکل
channelled
ناودان فولاد "یو" شکل
channeling
ناودان فولاد "یو" شکل
iron and steel working industry
صنعت اهن و فولاد
iron and steel works
ذوی اهن و فولاد
plain carbon steel
فولاد کربن غیرالیاژی
permanent magnet steel
فولاد اهنربای دائمی
hot working steel
فولاد عملیات حرارتی
chrome moly steel
فولاد کروم - مولیبدن
semi killed steel
فولاد نیمه ارام
chrome nickl steel
فولاد کروم - نیکل
open hearth steel
فولاد زیمنس مارتین
automatic screw steel
فولاد برش- ازاد
high temperature steel
فولاد با ثبات حرارتی
siemens martin steel
فولاد زیمنس مارتین
high strength steel
فولاد با استحکام عالی
high quality steel
فولاد با کیفیت خوب
nickel steel
فولاد نیکل دار
hot pressing steel
فولاد پرسکاری داغ
mild sheet steel
فولاد ورق نرم
muck mill
دستگاه نورد فولاد
ingot iron o.steel
فولاد کربن گیری شده
mild steel ingot block
قالب شمش فولاد نرم
o.h. ingot steel
فولاد شمش زیمنس مارتین
age
سرد وسخت کردن فولاد
stainless steel
فولاد مقاوم در برابر خوردگی
e c s c (european coal & steel commissio
جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
nitriting steel
فولاد ازت داده شده
bessemer
یکی از روشهای تهیه فولاد
oil hardening steel
فولاد سخت گردانی روغنی
ages
سرد وسخت کردن فولاد
super high speed tool steel
فولاد ابزار بر فوق تند بر
longitudinal reinforcement
[فولاد گزاری طولی در بتن]
heat treatable steel
فولاد قابل عملیات حرارتی
hardening and temper
بهتر کردن تشویه ی فولاد
steel casting foundry
ریخته گری پروفیل فولاد
air hardening steel
فولاد هوا سخت شده
ingot iron o.steel
فولادبسمر فولاد زیمنس مارتین
self hardening steel
فولاد خود سخت گردانی
concrete cover
پوشش بتنی روی فولاد
structural steel
تیر فولاد یا اهن ساختمانی
open hearth
کوره فولاد سازی دهان باز
austenitic manganese steel
فولاد منگنز دار سخت شده
deformed reinforcing steel
فولاد تقویت شده تغییر شکل یافته
decalescence point
دمایی که در ان تغییر شکل کریستالی در فولاد صورت میگیرد
The tongue is not steel , yet it cuts.
<proverb>
زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
beechive spring
فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
mechanical percentage
حاصلضرب مقدار درصدهندسی در نسبت حد ارتجاعی فولاد به مقاومت محاسباتی بتن
cold rolling
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
damask
سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
alumetize
الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
decarburizing
گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
icing
مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
puddling
تبدیل اهن لخته به اهن ساخته یا فولاد
palnut
مهره نازکی معمولا از جنس فولاد پرس شده که بمنظورافزایش ایمنی و جلوگیری ازشل شدن مهرههای معمولی روی انها بسته میشود
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
steel face
روکش کردن یا روسازی کردن با فولاد
ferries
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
example is better than precept
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to put any one up to something
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
to sue for damages
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
defining
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
formation
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
expanding
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expands
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducted
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifted
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducts
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shift
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifts
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televised
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televising
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducting
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
televise
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
adjudging
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudges
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudged
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
shifting
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
outdoes
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdo
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
development
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com