English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
smoking room اتاق ویژه سیگار کشیدن
Other Matches
chain-smoke پی در پی سیگار کشیدن
chain-smoking پی در پی سیگار کشیدن
chain-smokes پی در پی سیگار کشیدن
chain-smoked پی در پی سیگار کشیدن
smoking carriage واگنی که سیگار کشیدن در ان مجازاست
smoking car واگنی که سیگار کشیدن در ان مجازاست
stateroom اتاق ویژه تختخواب دارو مجلل
Smoking makes you ill and it is also expensive. سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
chain-smokes سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoking سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoked سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoke سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
to go through cold turkey <idiom> رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد [به ویژه هروئین]
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialities کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
compartmentalising اتاق اتاق کردن
compartmentalizing اتاق اتاق کردن
compartmentalizes اتاق اتاق کردن
compartmentalized اتاق اتاق کردن
compartmentalises اتاق اتاق کردن
compartmentalised اتاق اتاق کردن
compartmentalize اتاق اتاق کردن
cigars سیگار
cigarette سیگار
stubbed ته سیگار
cigar سیگار
stubbing ته سیگار
stumps ته سیگار
stump ته سیگار
stumped ته سیگار
stumping ته سیگار
stubs ته سیگار
cigarettes سیگار
butt ته سیگار
stub ته سیگار
butts ته سیگار
butted ته سیگار
fags سیگار
fag سیگار
praetorial متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
cigarette paper کاغذ سیگار
cigar case قوطی سیگار
cigar holder چوب سیگار
manil سیگار مانیلا
filter tips سیگار فیلتردار
cigars سیگار برگ
cigar shaped دوسرتیزچون سیگار
a carton of cigarettes یک کارتن سیگار
cigar سیگار برگ
filter tip فیلتر سیگار
filter tips فیلتر سیگار
filter tip سیگار فیلتردار
I have cigar من یک سیگار برگ دارم.
snipping ادم احمق ته سیگار
snipped ادم احمق ته سیگار
woodbine سیگار برگ ارزان
filter tipped سیگار دارای فیلتر
snip ادم احمق ته سیگار
cheroots نوعی سیگار برگ
filter-tipped سیگار دارای فیلتر
cheroot نوعی سیگار برگ
woodbind سیگار برگ ارزان
He is a chain smoker. پشت سرهم سیگار می کشد
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
stogie سیگار برگ باریک وگران قیمت
stogy سیگار برگ باریک وگران قیمت
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. جلوی پدرش سیگار نمی کشد
lay off <idiom> بیش از این استفاده نکردن (دارو،سیگار)
May I offer you a cigarette? اجازه می فرمایید من به شما یک نخ سیگار تقدیم کنم؟
humidor صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
to go out خاموش شدن [شمع یا چراغ یا آتش یا سیگار]
He had a cigar between his lips . یک سیگار برگ گذاشته بود گوشه لبش
to quit something cold turkey چیزی را یکدفعه ترک کردن [مانند سیگار یا الکل]
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinge درد کشیدن تیر کشیدن
agonise زحمت کشیدن درد کشیدن
twinges درد کشیدن تیر کشیدن
drag کشیدن بزور کشیدن
dragged کشیدن بزور کشیدن
drags کشیدن بزور کشیدن
chambers اتاق
rooms اتاق
room اتاق
chamber اتاق
room mate هم اتاق
undercroft اتاق کلیسا
vacuum chamber اتاق خلاء
bed and breakfast اتاق و صبحانه
common room اتاق استادان
war room اتاق عملیات
war room اتاق جنگ
reading room اتاق قرائت
sickrooms اتاق بیمار
sickroom اتاق بیمار
a sinlge room یک اتاق یک نفره
studios اتاق کار
studio اتاق کار
roomful بقدر یک اتاق پر
roomfuls بقدر یک اتاق پر
a single room یک اتاق یک نفره
waiting-room اتاق انتظار
a double room یک اتاق دو نفره
Room 123 اتاق 123
clearing houses اتاق تهاتر
clearing house اتاق تهاتر
Get out of the room. از اتاق بروبیرون
newsroom اتاق نودادنگاری
newsroom اتاق خبر
houseroom اتاق خانه
reading rooms اتاق قرائت
common rooms اتاق استادان
newsrooms اتاق خبر
newsrooms اتاق نودادنگاری
reception rooms اتاق انتظار
reception rooms اتاق پذیرایی
reception room اتاق انتظار
reception room اتاق پذیرایی
linoleum مشمع کف اتاق
sitting room اتاق نشیمن
chamber of commerce اتاق بازرگانی
chamber of shipping اتاق کشتیرانی
keeping-room اتاق نشیمن
chamber of trade اتاق بازرگانی
chamber of trade اتاق تجارت
dortour اتاق خواب
dorter اتاق خواب
distorted room اتاق خطاانگیز
common joist تیر کف اتاق
sitting-rooms اتاق نشیمن
living room اتاق نشیمن
wheelhouses اتاق سکان
long gallery اتاق طویل
wheelhouse اتاق سکان
living rooms اتاق نشیمن
batten [تخته ی کف اتاق ]
surgery اتاق جراحی
Elephant in the living room فیل در اتاق نشیمن
assmbly-room اتاق همایش
ante-chamber اتاق انتظار
vestibular اتاق کوچک بدن
surgeries اتاق جراحی
operations room اتاق عملیات
room temperature دمای اتاق
snow cave اتاق برفی
spense اتاق ناهارخوری
spence اتاق ناهارخوری
studding ارتفاع اتاق
sitting-room اتاق نشیمن
chamber of commerce اتاق تجارت
tearoom اتاق چای
toolroom اتاق ابزار
Fine, I will take it. خوب من اتاق را میخواهم.
cabins اتاق کوچک قایق
A+E unit [British E] اتاق عمل اورژانس
Operation room. اتاق عمل ( بیمارستان )
I'd like a room with twin beds. من یک اتاق با دو تخت میخواهم.
I'd like a double room من یک اتاق دو نفره میخواهم.
I'd like a sinlge room. من یک اتاق یک نفره میخواهم.
enclosure اتاق راهبان [دین]
emergency room [American E] [e.r.] [ER] اتاق عمل اورژانس
emergency medical treatment room اتاق عمل اورژانس
Casuality [British E] اتاق عمل اورژانس
casuality department [British E] اتاق عمل اورژانس
Accident and Emergency اتاق عمل اورژانس
halls اتاق بزرگ دالان
I'd like a room with bath. من یک اتاق با حمام میخواهم.
cabin اتاق کوچک قایق
hall اتاق بزرگ دالان
chambers اتاق خواب خوابگاه
chamber اتاق خواب خوابگاه
workshop اتاق کار کارگاه
undercroft اتاق زیر زمینی
cella [اتاق مطالعه ی راهبها]
lead chamber process فرایند اتاق سربی
workshops اتاق کار کارگاه
calefactory [اتاق گرم صومعه]
Br مخفف اتاق خواب
playroom اتاق بازی کودکان
vestries اتاق دعا رخت کن
playrooms اتاق بازی کودکان
stokehold اتاق اتشخانه کشتی
workroom اتاق کار کارگاه
vestibular مربوط به اتاق کوچک
vestry اتاق دعا رخت کن
She entered the room as naked as the day she was born . لخت وعور وارد اتاق شد
Mary is in the next room. ماری در اتاق پهلویی است.
Egyptian hall [اتاق عمومی مستطیل شکل]
deckhouse اتاق روی عرشه کشتی
industries and mines اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com