Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (13 milliseconds)
English
Persian
spot weld
اتصال نقطه جوش
Search result with all words
junction
نقطه اتصال
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
نقطه اتصال
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
terminal
نقطه اتصال الکتریکی
terminals
نقطه اتصال الکتریکی
access point
نقطه اتصال خط به قوس
chine
نقطه اتصال کناره ها و کف قایق
joining point
نقطه اتصال
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
Other Matches
male connector
ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
patches
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layers
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patch
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layer
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
PPP
پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
fibre
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibres
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
fiber
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
contact
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
DB connector
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
swivel
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivels
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkage
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
drawbar
بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
linkages
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
RJ connector
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
terminal
محل اتصال پیچ اتصال
cascade connection
اتصال کاسکاد اتصال پلهای
slip road
سینه کش اتصال فراز اتصال
lead
قطب اتصال سیم اتصال
leads
قطب اتصال سیم اتصال
ramps
سینه کش اتصال فراز اتصال
terminals
محل اتصال پیچ اتصال
ramp
سینه کش اتصال فراز اتصال
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
T connector
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
subscriber's line
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
polkadot
طرح نقطه نقطه خال خال
speckle
نقطه نقطه یا خال خال کردن
coupling
اتصال
hitching
اتصال
hitched
اتصال
hitches
اتصال
juncture
اتصال
wiring
اتصال
union
اتصال
junction
اتصال
bonding
اتصال
cutter link
اتصال
unions
اتصال
hitch
اتصال
bounding
اتصال
contacted
اتصال
interconnection
اتصال
interconnetion
اتصال
scarf
اتصال
contacting
اتصال
coitus
اتصال
inosculation
اتصال
joint
اتصال
attach
اتصال
attaches
اتصال
attaching
اتصال
scarfs
اتصال
law of continvity
اتصال
incorporation
اتصال
lap joint
اتصال لب به لب
contact
اتصال
contacts
اتصال
suspensions
اتصال
butt joint
اتصال لب به لب
butt joint riveting
اتصال لب به لب
single u butt weld
اتصال لب به لب "یو"
single u butt joint
اتصال لب به لب "یو"
jump joint
اتصال لب به لب
connection
اتصال
clutch dog
فک اتصال
colligation
اتصال
connexions
اتصال
tie line
خط اتصال
link
اتصال
nexus
اتصال
fitting
اتصال
continuity
اتصال
symphysis
اتصال
conjunction
اتصال
conjunctions
اتصال
tie down
اتصال
bindings
اتصال
abjoint
بی اتصال
abutment
اتصال
networks
اتصال
lead wire
خط اتصال
network
اتصال
suspension
اتصال
concatenate
اتصال
conjuncture
اتصال
v joint
اتصال "وی "
seam
خط اتصال
connector
اتصال
binding
اتصال
junctions
اتصال
connect node
کد اتصال
connection line
خط اتصال
connectivity
اتصال
fusions
اتصال
fusion
اتصال
seams
خط اتصال
ice melting point
نقطه یخ
spots
نقطه
dotty
نقطه نقطه
ice point
نقطه یخ
dotting
نقطه
speck
نقطه
pricks
نقطه
point
نقطه
dot
نقطه
pricked
نقطه
pricking
نقطه
punctum
نقطه
prick
نقطه
spot
نقطه
specks
نقطه
full stops
نقطه
speckle
نقطه
tittle
نقطه
punctulate
نقطه نقطه
punctation
نقطه
punctate
نقطه نقطه
ellipsis
سه نقطه
[...]
punchation
نقطه
jots
نقطه
period
نقطه
periods
نقطه
point to point line
خط نقطه به نقطه
point to point
نقطه به نقطه
spotter
نقطه نقطه
stpular
نقطه نقطه
jotted
نقطه
neel point
نقطه نل
two dots one dash line
خط دو نقطه یک خط
full stop
نقطه
jot
نقطه
star connection
اتصال ستاره
acondylose
منفصل بی اتصال
tack coat
اندود اتصال
strapped joint
اتصال تسمهای
tache
نوار اتصال
discontinuity
عدم اتصال
tach
نوار اتصال
ball joint
توپی اتصال
switching kit
جعبه اتصال
conjunction
اتصال اقتران
short-circuit
اتصال کوتاه
to put through
اتصال دادن به
switch contact
کنتاکت اتصال
connecting
اتصال دهنده
conjunctions
اتصال اقتران
discontinuities
عدم اتصال
subscriber's cable
کابل اتصال
switch gear
وسیله اتصال
short-circuits
اتصال کوتاه
acondylous
منفصل بی اتصال
adaptor piece
حلقه اتصال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com