Dictiornary-Farsi | اتلاف قدرت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
power dissipation	اتلاف قدرت


Other Matches

empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
spoiled	اتلاف
spoiling	اتلاف
wasting	اتلاف
dissipation	اتلاف
loss	اتلاف
spoils	اتلاف
mis spend	اتلاف
copper loss	اتلاف مس
wreckage	اتلاف
deliberate destruction	اتلاف
lossy	پر اتلاف
losing	اتلاف
destruction	اتلاف
spoil	اتلاف
wastage	اتلاف
passive play	اتلاف وقت
power loss	اتلاف توان
bearing loss	اتلاف بالشتکی
voltage loss	اتلاف ولتاژ
waste	زائد اتلاف
wastes	زائد اتلاف
transformer loss	اتلاف مبدل
dawdling	اتلاف وقت
dawdle	اتلاف وقت
dawdled	اتلاف وقت
dawdles	اتلاف وقت
resistance loss	اتلاف مقاومتی
wreckage piece	تکه اتلاف
loss factor	ضریب اتلاف
dissipative factor	ضریب اتلاف
dissipation of energy	اتلاف انرژی
disinvestment	اتلاف سرمایه
dissipation	عیاشی اتلاف
absorption loss	اتلاف جذب
dielectric loss	اتلاف دی الکتریک
arc drop loss	اتلاف جرقهای
core loss	اتلاف اهن
economic waste	اتلاف اقتصادی
energy dissipation	انرژی اتلاف
loss angle	زاویه اتلاف
iron loss	اتلاف اهن
i^ r loss	اتلاف توان
hysteresis loss	اتلاف پسماندی
heat loss	اتلاف گرمایی
generator loss	اتلاف مولد
evaporation loss	اتلاف در تبخیر
core loss	اتلاف هسته
destruction	اتلاف انهدام
energy dissipation action	عامل اتلاف انرژی
waste of time	وقت اتلاف شده
waste	تضییع کردن اتلاف
wastes	تضییع کردن اتلاف
dillydally	اتلاف وقت کردن
time-wasting	وقت اتلاف شده
eddy current loss	اتلاف جریان فوکو
wasted time	وقت اتلاف شده
electrode dissipation	اتلاف توان الکترد
dissipation of time	وقت اتلاف شده
dielectric loss angle	زاویه اتلاف دی الکتریکی
brush friction loss	اتلاف مالشی زغال
dielectric loss factor	ضریب اتلاف دی الکتریکی
dawdle	وقت اتلاف شده
quicker	سریع یا بدون اتلاف زمان
quickest	سریع یا بدون اتلاف زمان
quick	سریع یا بدون اتلاف زمان
conversion loss of frequency changer cry	اتلاف بلور تغییر دهنده بسامد
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
This is a sheer waste of time .	این کار اتلاف وقت محض است
thrashing	1-فعالیتهای زیادی دیسک . 2-مشخصات یا خطای برنامهای در حافظه مجازی . که باعث اتلاف وقت CPV برای جابجایی صفحات بین حافظه پشتیبان میشود
strength	قدرت
powering	قدرت
strengths	قدرت
commanding	با قدرت
capability	قدرت
vigour	قدرت
nerves	قدرت
nerve	قدرت
might	قدرت
energies	قدرت
energy	قدرت
potency	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
godown	قدرت
powered	قدرت
power	قدرت
strong arm	قدرت
strong-arm	قدرت
zing	قدرت
forces	قدرت
vigor	قدرت
powers	قدرت
tensions	قدرت
tension	قدرت
sovereignty	قدرت
forcing	قدرت
strenght	قدرت
vis	قدرت
vim	قدرت
ability	قدرت
authority	قدرت
posse	قدرت
will power <idiom>	قدرت
posses	قدرت
power takeoff	قدرت
force	قدرت
abilities	قدرت
engine performance	قدرت موتور
fasces	قدرت مجازات
great power	کشور با قدرت
bond strength	قدرت پیوند
fire power	قدرت تیراندازی
fire power	قدرت اتش
benumb	بی قدرت کردن
fluxing power	قدرت سیلان
generator output	قدرت مولد
circuit breaking capacity	قدرت قطع
explosive force	قدرت انفجار
combat power	قدرت رزمی
deglutition	قدرت بلع
economic power	قدرت اقتصادی
destructivity	قدرت تخریب
economic potential	قدرت اقتصادی
detectability	قدرت اشکارسازی
detection range	قدرت اکتشافی
driving power	قدرت محرکه
diagonal power	قدرت قطری
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
effective power	قدرت موثر
explosive energy	قدرت انفجار
conveying capacity	قدرت انتقال
engine power	قدرت موتور
cogency	قدرت عقیده
countervailing power	قدرت همسنگ
cutting capacity	قدرت برش
cutting power	قدرت برش
damping power	قدرت میرایی
emissive power	قدرت صدور
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
retentivity	قدرت نگهداری
resolving power	قدرت تفکیک
refractive power	قدرت شکست
reflecting power	قدرت انعکاس
receptivity	قدرت پذیرش
rating plate	پلاک قدرت
puissance	توان قدرت
prepotency	قدرت کامل
prepotence	قدرت کامل
power transmission	انتقال قدرت
power test	ازمون قدرت
saber rattling	قدرت نمایی
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
world power	قدرت جهانی
world power	قدرت دنیوی
will to power	قدرت خواهی
voltage source	منبع قدرت
useful power	قدرت مفید
the finger of god	قدرت خدا
super power	ابر قدرت
strenght	قدرت شدت
source of power	منبع قدرت
social power	قدرت اجتماعی
seapower	قدرت دریایی
sea power	قدرت بحری
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
scattering power	قدرت پراکندگی
power supplay	منبع قدرت
power structure	ساخت قدرت
power stroke	مرحله قدرت
ionic strength	قدرت یونی
input power	قدرت ورودی
increase of power	افزایش قدرت
imperium	قدرت مطلقه
horse power	قدرت اسب
high powerd money	پول پر قدرت
high power transistor	ترانزیستور قدرت
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
high power engine	موتورپر قدرت
hiding power	قدرت پوشش
power switch	کلید قدرت
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
power function	تابع قدرت
heam yoei vooly	تئوری قدرت
power source	منبع قدرت
power outege	قطع قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
power loss	تلف قدرت
power factor	ضریب قدرت
power distribution	پخش قدرت
power consumption	مصرف قدرت
power cable	کابل قدرت
pi accepting	قدرت پی پذیری