Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
cotenancy
اجاره اشتراکی
Other Matches
communism
مسلک اشتراکی مرام اشتراکی مردم گرایی
chartered
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chater party
اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
Lease (rental) agreement.
اجاره نامه (قرار داد اجاره )
farmed
اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farms
اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farm
اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
under lease
وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
lets
اجاره دادن اجاره رفتن
letting
اجاره دادن اجاره رفتن
leases
اجاره نامه اجاره دادن
lease
اجاره نامه اجاره دادن
let
اجاره دادن اجاره رفتن
rental
اجاره بها اجاره
leasing
اجاره کردن اجاره
collective
اشتراکی
communal
اشتراکی
communally
اشتراکی
timeshared
با وقت اشتراکی
communalist
اشتراکی گرای
communize
اشتراکی کردن
shared file
فایل اشتراکی
collective
اشتراکی اجتماعی
pool
تصحیلات اشتراکی
shared resource
منطق اشتراکی
joint ownership
مالکیت اشتراکی
joint insurance
بیمه اشتراکی
communalism
سیستم اشتراکی
common library
کتابخانه اشتراکی
common
مشترک اشتراکی
collectivism
نظام اشتراکی
commoners
مشترک اشتراکی
commonest
مشترک اشتراکی
collectivization
اشتراکی کردن
long-house
مسکن اشتراکی
pools
تصحیلات اشتراکی
communism
اصول اشتراکی
communalize
اشتراکی کردن
communism
نظام اشتراکی
collectivize
اشتراکی کردن
socialism
نظام اشتراکی
collective farm
مزرعه اشتراکی
pooled
تصحیلات اشتراکی
kibbutzes
مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
kibbutzim
مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
cenobitism
زندگی اشتراکی درخانقاه
collectivity
مالکیت اشتراکی جمع
kibbutz
مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
communists
دارای مرام اشتراکی
communism
مرام اشتراکی کمونیسم
leninism
عقاید اشتراکی لنین
communists
طرفدار مرام اشتراکی
communist
دارای مرام اشتراکی
common storage area
ناحیه اشتراکی انباره
communist
طرفدار مرام اشتراکی
timeshare
اشتراکی کردن وقت
phalanstery
جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
hetaerism
ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
collectivism
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
time charter
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
coenobite
راهبی که دارای زندگی اشتراکی است
commune
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communed
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communes
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communing
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communization
متکی برحقوق مشترک اشتراکی کردن
departmental LAN
چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
to sign up for something
نام خود را درفهرست نوشتن
[برای انجام کاری اشتراکی]
shares
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shared
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
scheduling
روش کار که به چندین کاربر امکان استفاده اشتراکی ازCPU میدهد
share
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
permission
اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
sublease
اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
scheduler
برنامهای که استفاده از CPU یا وسایل جانبی را که توسط چندین کاربر اشتراکی هستند را سازماندهی میکند
System Monitor
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
lets
اجاره
factor payments
اجاره
let
اجاره
letting
اجاره
rent
اجاره
hired
در اجاره
leasing
اجاره
locatio
اجاره
on lease
در اجاره
lease
اجاره
hires
اجاره
hiring
اجاره
leases
اجاره
hire
اجاره
rent free
بی اجاره
rent-free
بی اجاره
to hold by lease
در اجاره
tenanted by
در اجاره
multiprocessing system
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
faxes
کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
fax
کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
faxed
کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
multiprocessor
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
faxing
کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
to put out to lease
اجاره دادن
cotenancy
هم اجاره نشینی
to hold by lease
با اجاره گرفتن
stand for
<idiom>
اجاره دادن
economic rent
اجاره اقتصادی
estate at will
اجاره مشروط
car hire
اجاره اتومبیل
explicit rent
اجاره بها
to hold by lease
اجاره کردن
hire out
<idiom>
اجاره شخصی
to charter
اجاره کردن
to put out to lease
یا اجاره واگذارکردن
rental
اجاره نامه
to let out
اجاره دادن
cotenant
هم اجاره نشین
crop rent
اجاره محصول
theory of rent
نظریه اجاره
tenency agreement
اجاره نامه
lessor
اجاره دهنده
revenue farmer
اجاره کار
rentier
اجاره دهنده
put out on lease
اجاره دادن
renter
اجاره دهنده
rentable
قابل اجاره
renewal offf lease
تجدید اجاره
quasi rent
شبه اجاره
period of hire
مدت اجاره
pepper corn rent
اجاره اعتباری
pepper corn rent
اجاره فاهری
let out
اجاره دادن
lessee
اجاره نشین
farmable
قابل اجاره
farmeble
قابل اجاره
tenantry
اجاره نشینی
get out
اجاره دادن
hanging gale
اجاره پس افتاده
tenruial
تصرفی اجاره
take on lease
اجاره کردن
subject of hire
مورد اجاره
leasable
اجاره کردنی
lease agreement
قرارداد اجاره
lease contract
اجاره نامه
lease contract
عقد اجاره
lease holder
اجاره دار
lessee
اجاره دار
locator
اجاره دهنده
charterer
اجاره کننده
charter
اجاره کشتی
rent
اجاره کردن
hiring
اجاره دادن
fee
اجاره کردن
ground rents
اجاره عرصه
ground rent
اجاره عرصه
leasehold
اجاره داری
rent
اجاره دادن
rent
اجاره بها
farmer
اجاره کار
hire
اجاره دادن
hire
اجاره کردن
hires
اجاره دادن
hires
اجاره کردن
tenure
اجاره داری
farming
اجاره کاری
lease
اجاره دادن
lease
اجاره کردن
charters
اجاره کشتی
leases
اجاره کردن
chartered
اجاره کشتی
hiring
اجاره کردن
leaseholder
اجاره دار
leaseholders
اجاره دار
tenant
اجاره کردن
tenants
اجاره دار
tenants
اجاره کردن
tenant
اجاره دار
farms
اجاره دادن به
lets
به اجاره رفتن
bailor
اجاره دهنده
lets
اجاره دادن
letting
اجاره دهی
barehull charter
اجاره دربست
leases
اجاره دادن
bareboat charter
اجاره دربست
letting
به اجاره رفتن
hired
اجاره شده
leasing
اجاره داری
chartering
اجاره کشتی
affreightment
اجاره کشتی
cash rent
اجاره نقدی
bailer
اجاره دهنده
farmed
اجاره دادن به
let
اجاره دهی
let
اجاره دادن
farm
اجاره دادن به
letting
اجاره دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com