Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
pepper corn rent
اجاره غیر واقعی
Search result with all words
underlet
کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
Other Matches
charters
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chater party
اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
cambridge equation
نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
farm
اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farmed
اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farms
اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
Lease (rental) agreement.
اجاره نامه (قرار داد اجاره )
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
under lease
وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
lease
اجاره نامه اجاره دادن
let
اجاره دادن اجاره رفتن
letting
اجاره دادن اجاره رفتن
lets
اجاره دادن اجاره رفتن
leases
اجاره نامه اجاره دادن
rental
اجاره بها اجاره
leasing
اجاره کردن اجاره
architecture proper
معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
time charter
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
sublease
اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
right
واقعی
actual
واقعی
veracious
واقعی
literal
واقعی
righted
واقعی
righting
واقعی
McCoy
واقعی
card-carrying
واقعی
ex post saving
واقعی
factually
واقعی
positive
واقعی
veridical
واقعی
ex post
واقعی
unfeigned
واقعی
objectives
واقعی
objective
واقعی
true life
واقعی
essential
واقعی
essentials
واقعی
virtual
واقعی
very
واقعی
factual
واقعی
concrete
: واقعی
veritable
واقعی
real
واقعی
actuals
واقعی
lifelike
واقعی
airy-fairy
غیر واقعی
true complement
مکمل واقعی
nominal
غیر واقعی
jisen
مبارزه واقعی
insubstantial
غیر واقعی
down to earth
حقیقی واقعی
real score
نمره واقعی
true power
توان واقعی
down-to-earth
حقیقی واقعی
true slump
نشست واقعی
true vertical
قائم واقعی
true north
شمال واقعی
incidental expenses
هزینههای واقعی
very
واقعی فعلی
true form
فرم واقعی
unreal
غیر واقعی
objective data
دادههای واقعی
objective value
ارزش واقعی
out of pocket expenses
هزینه واقعی
life size
اندازه واقعی
life-size
اندازه واقعی
practical
واقعی کارازموده
unrealistically
غیر واقعی
practicals
واقعی کارازموده
unrealistic
غیر واقعی
historical costs
هزینه واقعی
true complement
متمم واقعی
make something happen
واقعی کردن
bring into being
واقعی کردن
never-never land
غیر واقعی
actualize
واقعی کردن
actual velocity
سرعت واقعی
real
واقعی موجود
put into effect
واقعی کردن
put into practice
واقعی کردن
make a reality
واقعی کردن
actual self
خود واقعی
actual saving
پس انداز واقعی
fulfill
[American]
واقعی کردن
execute
واقعی کردن
real numbers
اعداد واقعی
actual price
قیمت واقعی
actual parameter
پارامتر واقعی
carry out
واقعی کردن
actualize
واقعی کردن
carry into effect
واقعی کردن
put inpractice
واقعی کردن
put ineffect
واقعی کردن
realised
واقعی کردن
realises
واقعی کردن
realising
واقعی کردن
realize
واقعی کردن
realized
واقعی کردن
realizes
واقعی کردن
realizing
واقعی کردن
implement
واقعی کردن
carry ineffect
واقعی کردن
true
واقعی حقیقی
truer
واقعی حقیقی
truest
واقعی حقیقی
genuine
واقعی حقیقی
bring inbeing
واقعی کردن
actual loss
زیان واقعی
real mode
حالت واقعی
actual argument
نشانوند واقعی
real assets
دارائیهای واقعی
real anxiety
اضطراب واقعی
real address
آدرس واقعی
actual address
نشانی واقعی
matter of fact
بطور واقعی
matter-of-fact
بطور واقعی
actualise
[British]
واقعی کردن
real wage
مزد واقعی
real value
ارزش واقعی
real storage
انباره واقعی
real sector
بخش واقعی
real capital
سرمایه واقعی
never-never
غیر واقعی
real costs
هزینههای واقعی
actual income
درامد واقعی
actual damage
خسارت واقعی
real income
درامد واقعی
actual key
کلید واقعی
actual cost
هزینه واقعی
real memory
حافظه واقعی
real fluid
سیال واقعی
real earnings
درامدهای واقعی
actual load
بار واقعی
accomplish
واقعی کردن
actual expenses
مخارج واقعی
hiring
اجاره
hired
در اجاره
letting
اجاره
let
اجاره
lets
اجاره
leasing
اجاره
factor payments
اجاره
locatio
اجاره
leases
اجاره
rent
اجاره
hire
اجاره
on lease
در اجاره
tenanted by
در اجاره
to hold by lease
در اجاره
hires
اجاره
rent free
بی اجاره
rent-free
بی اجاره
lease
اجاره
real balance effect
اثر مانده واقعی
pragmatize
واقعی نشان دادن
actual investment
سرمایه گذاری واقعی
real rate of interest
نرخ بهره واقعی
real will
نظریه اراده واقعی
real money supply
عرضه واقعی پول
actual neurosis
روان رنجوری واقعی
false
ساختگی غیر واقعی
actual instruction
دستور العمل واقعی
real purchasing power
قدرت خرید واقعی
real investment
سرمایه گذاری واقعی
real interest rate
نرخ بهره واقعی
home whistle
امتیاز واقعی یا فرضی
real McCoy
<idiom>
چیز واقعی واصیل
conductance
مقدار هدایت واقعی
objectively
بطور واقعی یا خارجی
in the p sense of the word
بمعنی واقعی کلمه
no par
بدون ارزش واقعی
in the clouds
<idiom>
دور از زندگی واقعی
unreal
غیر واقعی خیالی
actual velocity of ground water
سرعت واقعی اب زیرزمینی
true meridian
نصف النهار واقعی
inesse
دارای هستی واقعی
ideal
مطابق نمونه واقعی
ideals
مطابق نمونه واقعی
real national income
درامد ملی واقعی
index of real wages
شاخص دستمزدهای واقعی
charterer
اجاره کننده
cash rent
اجاره نقدی
stand for
<idiom>
اجاره دادن
renewal offf lease
تجدید اجاره
cotenancy
هم اجاره نشینی
tenantry
اجاره نشینی
rentable
قابل اجاره
renter
اجاره دهنده
rentier
اجاره دهنده
take on lease
اجاره کردن
revenue farmer
اجاره کار
subject of hire
مورد اجاره
hire out
<idiom>
اجاره شخصی
cotenant
هم اجاره نشین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com