Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 225 (3 milliseconds)
English
Persian
train path
اجازه عبور ترن روی یک خط
Search result with all words
passage
اجازه عبور
passages
اجازه عبور
filter
مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filters
مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
safe conduct
اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe conducts
اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe-conducts
اجازه عبور از منطقه ممنوعه
pass
اجازه عبور
passed
اجازه عبور
passes
اجازه عبور
frank
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franked
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franker
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frankest
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franking
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franks
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
air traffic control clearance
اجازه حرکت و عبور و مرورهواپیما
bandpass filter
فیلتر الکترونیکی که به فرکانسهای خالص اجازه عبور میدهد و سایر فرکانسها را ترد میکند
conge
اجازه عبور
diode
قطعه الکترونیکی که به جریان الکتریک اجازه عبور از یک جهت ونه جهت دیگر میدهد
firewall
سیستم امنیتی سخت افزار یا نرم افزار بین سرور یا اینترنیت و اینترنت عمومی . سیستم اجازه عبور اطلاعات به اینترنت را میدهد ولی داده ورودی را بررسی میکند پیش از ارسال آن به سرور خصوصی
prior admission
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
transire
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
transit bill
اجازه عبور
Other Matches
wading crossing
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
flat
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance
اجازه ترخیص اجازه نامه
emulation
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
traffic post
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
toll
حق عبور
tolling
حق عبور
passage of lines
عبور از خط
transmittal
عبور
tolls
حق عبور
transit
عبور
right of passage
حق عبور
right of way
حق عبور
rights of way
حق عبور
cross-Channel
عبور
road haulage
حق عبور
transmittancy
عبور
transmittance
عبور
transmissions
عبور
alpha canis majoris
عبور
passage
عبور
transmission
عبور
passages
حق عبور
passages
عبور
passage
حق عبور
fording
عبور از اب
crossing
عبور
passes
گذر عبور
toll
عوارض عبور
shallow fording
عبور از اب کم عمق
transduction
انقال عبور
traject
عبور گذرگاه
trafficability
قابلیت عبور
penstock
مجرای عبور اب
practicableness
قابلیت عبور
safe conduct
رخصت عبور
safe conducts
رخصت عبور
safe-conducts
رخصت عبور
pass
عبور کردن
pass
گذر عبور
pass
کلمه عبور
tessera
کلمه عبور
password
اسم عبور
through traffic
عبور یکسره
passed
گذر عبور
passed
کلمه عبور
passes
عبور کردن
passes
کلمه عبور
passed
عبور کردن
passwords
اسم عبور
fare
هزینه عبور
cruises
عبور کردن
cruised
عبور کردن
cruise
عبور کردن
crossest
عبور کردن
band pass
نوار عبور
counter sign
اسم عبور
crossing area
منطقه عبور
crossing the line
عبور از استوا
crossing the line
عبور از خط استوا
current passage
عبور جریان
thoroughfares
راه عبور
cruising
عبور کردن
cross
عبور کردن
fared
هزینه عبور
fares
هزینه عبور
faring
هزینه عبور
fleet
عبور سریع
fleets
عبور سریع
traverse
عبور کردن
traversed
عبور کردن
traverses
عبور کردن
traversing
عبور کردن
crosses
عبور کردن
crosser
عبور کردن
thoroughfare
راه عبور
passable
قابل عبور
passageways
محل عبور
passageway
محل عبور
transit
عبور کردن
transit
راه عبور
oil passage
عبور روغن
overfly
عبور کردن
tolls
عوارض عبور
tolling
عوارض عبور
ford
محل عبور
forded
محل عبور
deep fording
عبور از اب عمیق
electron transition
عبور الکترون
fordability
قابلیت عبور
communication
عبور اطلاعات
fordable
قابل عبور
fordless
غیرقابل عبور
girdle traverse
عبور کمربندی
highway user tax
مالیات حق عبور
laissez passer
پروانه عبور
light passing
عبور نور
fords
محل عبور
passavani
سند عبور
traversable
قابل عبور
passages
عبور سفر
transit time
زمان عبور
passage
عبور سفر
trafficked
عبور و مرور
traffic
عبور و مرور
passages
راه عبور
transit bill
پروانه عبور
transoceanic
عبور از اقیانوس
transmittance
مقدار عبور
transmission grating
شبکه عبور
transmission factor
ضریب عبور
transit traffic
عبور ترانزیتی
transit time
مدت عبور
transit error
خطای عبور
passage
راه عبور
wading crossing
عبور از پایاب
traffics
عبور و مرور
trafficking
عبور و مرور
wall entrance
عبور از داخل دیوار
practicably
بطور قابل عبور
crossing site
محل عبور اجباری
forced crossing
عبور اجباری از رودخانه
road time
زمان عبور از جاده
cut
عبور کردن گذاشتن
sally port
دروازه عبور از قلعه
electron transit time
زمان عبور الکترون
impassable
غیر قابل عبور
traverses
تراورس عبور کمربندکوهنوردی
ship influence
تاثیر عبور کشتی
goes
گذشتن عبور کردن
eligible traffic
عبور و مرور مجاز
traversing
تراورس عبور کمربندکوهنوردی
deliberate crossing
عبور با فرصت از رودخانه
cuts
عبور کردن گذاشتن
pracitcable
عبور کردنی گذشتنی
gas port
محفظه عبور گاز
light transition loss
تلف عبور نور
deep fording
عبور از عمق زیاد اب
bus traffic
عبور و مرور اتوبوسها
airfield traffic
عبور و مرور فرودگاه
indirect transition
عبور یا انتقال غیرمستقیم
bridgeable
قابل عبور یا پل زدن
hasty crossing
عبور تعجیلی از رودخانه
caution area
منطقه عبور بااحتیاط
go
گذشتن عبور کردن
access structures
ساختمانهای عبور و مرور
way
راه عبور گذرگاه
slot
مجرای عبور روغن
slots
مجرای عبور روغن
slotting
مجرای عبور روغن
I am just passing through.
از اینجا عبور میکنم.
passtime
زمان عبور ستون
controlled passing
عبور کنترل شده
innocent passage
عبور بدون ضرر
transit
کنترل عبور و مرورکشتیها
gas port
لوله عبور گاز
vapor trail
مسیر عبور بخار
transilluminate
عبور نور از یک عضو
traffic flow
کشش عبور ومرور
traffic density
شدت عبور و مرور
traffic density
تکاشف عبور و مرور
overflight
عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
traffic court
دادگاه عبور و مرور
traverse
تراورس عبور کمربندکوهنوردی
ferryboat
قایق عبور از رودخانه
blocked
[with objects]
<adj.>
<past-p.>
غیر قابل عبور
overflights
عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
transduction
عبور از ماوراء چیزی
transcutaneous
عبور کننده از پوست
traffic density
تراکم عبور و مرور
ferryboats
قایق عبور از رودخانه
traffic control
کنترل عبور و مرور
traffic intensity
شدت عبور و مرور
passwords
اسم شب کلمه عبور
trafficability
قابلیت عبور ومرور
traject
از محلی عبور کردن
traversed
تراورس عبور کمربندکوهنوردی
password
اسم شب کلمه عبور
traffic sign
علامت عبور و مرور
treadway bridge
پل عبور موقتی پیاده
time distance
زمان عبور ستون
traffic peak
حداکثر عبور و مرور
traffic lane
مسیر عبور و مرور
object
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
controlled passing
عبور ومرور کنترل شده
throttled
پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttles
پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
right of way
حق عبور از روی ملک دیگری
throttling
پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
traffic cut
تقاطع دو جریان عبور و مرور
curfew period
ساعات منع عبور و مرور
direct objects
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
nominal filter
صافی به اندازه عبور معین
border crosser
عبور کنندگان از مرز پناهندگان
permeable
قابل عبور دادن رطوبت
air traffic section
قسمت کنترل عبور و مرورهوایی
air-traffic control
کنترل عبور و مرور هوایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com